قصه غصه های یک برادر

به گزارش فرقه نیوز ؛

سلام،من سه خواهر دارم که وارد فرقه حلقه شدند، من با خواهرم سر این موضوع خیلی جدی بحث کردم

میگفت، نماز خوندنای شما جز دولا راست شدن چیزی نیست باید به حلقه متصل شد تا مقیم در صلاه بشی،من که تا حرف میزنم میگن تو سوپردانایی ، البته ابجی من نماز میخونه ها، به این صورت که: هفته ای یا ماهی یک بار اونم فقط چند رکعت، بدون حجاب، پشت به قبله، و به زبان فارسی....‼

میگه خدا که شرق و غرب نداره، هر طرفی بگردی همونجا خداست، نیازی هم به حجاب من نداره، فارسی هم متوجه میشه چون عرب که نیست البته اونها با نظر ترحم به من نگاه میکننا، بهم  میگن ظاهری، قشری، منافق، سوپردانا، و خیلی دوست دارن از دست خدا نجاتم بدن . دامادمون، عباس هم بگم،عباس که الان ۵ سالی هست درگیر حلقه هستش... یه فرد ۳۷ ساله، دیپلم ردی که الان با کمک خواهرم مسترن تو اسلامشهر یادم میاد سال ۹۱، وقتی دور هم مینشستیم، یهو دفترشو باز میکرد و شروع میکرد به نوشتن الان چندتا ازین سررسیدا پر کرده،این ادم دیپلم ردیه،اما اشعاری مینوشت که مطمئنا و مطمئنا و مطمئنا مال خودش نبود،میگفت یهو برام آگاهی میاد،سبک شعری با اینکه بسیار بهم ریخته بود اما تو سبک غزل بود،میگفت اگاهی دیکته میکنه، من مینویسم فقط،وقتی به ابیات نگاه کردم،متوجه شدم مثلا از هر ۴،۵ بیت یکی کفره محضه،کفر کفر.....

بهش گفتم این چیه؟میگفت اینجا احتمالا رفته باشم تو شبکه منفی ناخوداگاه یاد این آیه افتادم

إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِيائِهِمْ(انعام/121)

بلند استعاذه گفتم و همچنین بسم الله الرحمن الرحیم،دیدم دفترشو بست،گفت آگاهی قطع شد،الان تو جلساتشون میرن، شعرای این دفترارو میخونن،جالب اینجاست که باهاش گریه هم میکنن خدا شاهده الان حداقل ۲۰۰ نفر رو گمراه کردن

خواهرمم که ابتدا بخاطر مسایل درمانی وارد شده بود،یادم میاد،یک بار تشعشع دفاعی دادن بهش،من سر رسیدم دیدم داره به زبون برزیلی آمریکای مرکزی صحبت میکنه اما صدای یک مرد از حنجرش بیرون میومد ، من کارشناس ارشد مترجمی زبان دارم، این زبون زبان راحتی نیست اونجا هم بسم الله الرحمن الرحیم گفتم، اما وضعیت اینجا بدتر شد،انگار طغیان کنه،بلند شد حمله کرد،باور کنید زورش حداقل ۱۰ برابر شده بود اینها توهمات و اثرات نگاه کردن فیلمای اگزورسیزمی نیست بخدا،جوری گلومو گرفته بود و فشار میداد ، بعدش تا ی مدت مشکل خواهرم تاحدودی برطرف شد،با عرض معذرت، یک مشکل زنانه داشت،میگفت با لطف خدا و شعور کیهانی خوب شدم،اما الان بعد از گذشت ۴ سال،این مشکل بصورت بسیار شدیدتر بازگشته،واقعا و واقعا و واقعا معذرت میخوام،اما باید بگم اینارو،تا قبل از ماه رمضون،خواهر من بمدت ۴۶ روز متوالی دچار درد و خونریزی بود،از نوع زنانه،دکتر هم نمیرفت،تا اینکه بالاخره مجبورش کردن بره،دکتر گفته نهایتا دو سال دیگه رحم و تخمدان کار میکنه و بعدش یایسه میشی اومده میگه خدا و شعور کیهانی اینجوری خواستن برم،آبجی من الان فقط ۲۹ سالشه ؛ متوجه میشید؟۲۹ سال یادمه اوایل که علایم و عوارض بیماریش رفع شده بود،اومد خونه تمام قرصا و شربتا رو ریخت بیرون،گفت وقتی شعور کیهانی هست اینا بدرد نمیخوره‼

گفتم ما بالای ۴۰۰۰۰ حدیث طبی از امامان داریم،گفت اونا برا خودشون گفتن،برای مردم اون زمان الان خواهرم،همونطوری که گفتم به امامان اصلا اعتقادی نداره، فقط میگه ادمای خوبی بودن، در همین حد

نذر، توسل، زیارت شرک و شخص پرستیه ، تعویذات ماثوره معصومین باعث جذب شیاطین میشه‼

یادم نمیره که مفاتیح الجنان خونشونو از بین برد بخاطر همین دعاها‼

تمام ایات قران رو از دیوارشون برداشته⁉

حتی تقویم که گوشش آیه قرآن هستش رو برداشته ، به مامانم میگه نرو مسجد و امامزاده، اونجا انرژی منفی زیاده ما هر وقت نماز میخونیم، بلند میشه میره تو حیاط میشینه،البته بعضی وقتا نماز میخونه،بی حجاب،به فارسی،و به هر جهتی که دلش خواست،حتی پشت به قبله،میگه قرآن تحریف شده،میگه اسلام اینی نیست که شما فکر میکنید ، اسلام اونیه که طاهری میگه صدقه هم نباید داد‼ چون باعث جاری شدن بدبختی برای شخص گیرنده میشه خمس رو هم به این صورت قبول ندارن میگن باید برسه به دست طاهری یا مسترهاش یکبار هم که دیگه خیلی عصبانی شده بودن،هر دوشون گفتن که طاهری همون امام زمانه، ( استغفرالله ) . میگفتن تو روایات داریم که وقتی امام زمان بیاد، علمای دین باهاش مخالفت میکنن،مثل طاهری،میگفت این یک نوع تقیه است برای حلقه ای ها،اگر بصراحت بگیم امام زمانه، میکشنش‼

اما وضع از این هم خرابتره

اینا به هر شخصی که میرسن،میکشنش تو جلساتشون،تا حالا تو فامیل هر کسی رو بردن، من نگذاشتم،نشستم انقدر با فامیلا حرف زدم که منصرف شدن،اما اونا همچنان دارن کار خودشونو میکنن میگن آیه ی و مما رزقناهم ینفقون در شان ما نازل شده،ما باید از نعمتی که نصیبمون شده به بقیه هم بدیم،تا قدر این شبکه رو بدونن و من هم به این نتیجه رسیده ام که دیگه با زبون منطق و با نرمی نمیشه با اینا حرف زد،تنها راه، قوه قهریه ست،باور کنید چهارسال با صغری کبراهای طلبگی و فلسفی حرف زدن، از قرآن و حدیث حرف زدن جواب ندادش،الان خواهرزادمو هم بردن تو فرقه،که تا متوجه شدم دیگه نزاشتم بره،فقط ۱۷ سالشه،با بغض بمن میگه: دایی! من خوب میشم؟

میگه هر شب موجوداتم میاد بالا، دیگه در اختیار خودم نیستم،اونروز چاقو برداشته بود رگشو بزنه،میگه دایی دیگه خسته شدم،من بهش حرز امام جواد (ع ) دادم،تا رفته بود خونه مامانش گرفته بود، حرز رو آتیش زده بود

الان با هر سه خواهرم قطع رابطه هستم.

البته تو ماه رمضان که روزه و نمازاشو میگرفت و میخوند حالش خیلی خوب شده بود،مخصوصا شبای قدر و قرآن به سر گرفتن