کد خبر: ۱۴۲۸۶
تاریخ انتشار: 17 شهريور - 1395 10:11
اختصاصی
جناب استاد، تمام مخاطبان شما مانند شما با اندیشه های انحرافی کریشنامورتی آشنا نیستند و با مطالعه آثار او گرفتار اندیشه های انحرافی او می شوند آیا بهتر نیست اگر می خواهید کتابی را به دیگران توصیه کنید یا از آن سخن بگویید دقت بیشتری به خرج دهید؟

به گزارش فرقه نیوز؛

شهرام ناظری، استاد موسیقی ایران و صاحب نشان شوالیه از کشور فرانسه، در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) عنوان کرد: علاقه شخصی من در مطالعه، بیشتر مربوط به کتاب‌هایی در حوزه ادبیات و تاریخ سرزمینمان ایران است؛ البته گاهی در دیگر حوزه‌ها نیز کتاب می‌خوانم.

شوالیه آواز ایران گفت: با توجه به این‌که در این روزها برای برگزاری کنسرت در برج میلاد، مشغول تمرین با گروه بودیم، فرصت مطالعه کمی داشتم اما آخرین کتابی که خواندم «رهایی از دانستگی» نوشته کریشنامورتی بود.

این استاد موسیقی ایرانی ادامه داد: «رهایی از دانستگی» وسعت دید انسان را به چالش می‌کشد و از جمله آثاری است که به بشر یادآوری می‌کند، همه‌چیز آنچه او تصور می‌کند، نیست.

جناب استاد، تمام مخاطبان شما مانند شما با اندیشه های انحرافی کریشنامورتی آشنا نیستند و با مطالعه آثار او گرفتار اندیشه های انحرافی او می شوند آیا بهتر نیست اگر می خواهید کتابی را به دیگران توصیه کنید یا از آن سخن بگویید دقت بیشتری به خرج دهید؟ آنچه در ادامه می آید نه برای آگاهی شما که خود استادین و مطلع، بلکه برای کسانی است که شاید کریشنامورتی را نمی شناسند و با توصیه شما کتابهایش را می خوانند.

اساس اندیشه‌های کریشنا مورتی ترکیبی است از عناصر اصلی آیین‌های هندو یعنی تناسخ، قانون کرمه و یوگا و اندیشه‌های روان‌شناختی که امروز مطرح است. کریشنا مورتی مؤلفه‌های مزبور را با یکدیگر مخلوط ساخته، سعی بر آن دارد مرهم و درمانی برای خلأها، نیازها و کاستی‌های انسان مدرن دست‌و‌پا کند. ازآنجاکه مهم‌ترین نیاز بشر در دوره‌ی مدرنیته مقوله‌ی آرامش است کریشنا مورتی بیش از همه بر این عنصر تأکید دارد.
گذشته از مسئله‌ی پیش‌گفته، نکاتی دیگر شایان‌ذکر است:
اول اینکه معنای ذهن در دستگاه فکری کریشنا مورتی چندان مبهم و چندپهلو است که کشف معنای روشن نسبت به آن بسی رنج‌آور است.
دوم اینکه تمام نکاتی که مورتی در باب شرطی شدن ذهن بیان کرد با افکار و رفتارهای خود او ناسازگار و متناقض است. چراکه کریشنا مورتی هم نظام تعلیم و تربیت خاصی ارائه کرد و هم مؤسسات و مراکز مختلفی در این راستا احداث نمود.
سوم اینکه ازنظر او تنها حقیقت قداست دارد اما پرسش مهم این است که حقیقت چیست و مصداق آن کدام است؟ آیا حقیقتی که او معرفی می‌کند ساخته‌ی ذهن او نیست؟ و آیا حقیقتی که دیگران می‌نمایانند با حقیقتی که مورتی اظهار می‌دارد متفاوت نیست؟ و آیا همین تفاوت نشان از این واقعیت ندارد که تمامی این‌ها ساخته‌ی ذهن انسان و از جمله کریشنا مورتی است؟
چهارم اینکه اگر انسان ملیّت، کار، شغل، فرهنگ، آداب‌ و رسوم، همسر، پرستش، جامعه، خویشاوندی و تمامی چیزهای دیگر که مورتی از آن سخن به میان آورده است را یکسره رها کند، در این صورت چگونه انسانی خواهد بود؟ چنین انسانی تنها یک فرض دارد و آن اینکه برای همیشه غارنشین یا بیابان‌گرد باشد. زیرا اصولاً فرهنگ نوعی وابستگی و شرطی شدن است. این است انسانی که حاصل نظام پرورشی کریشنا مورتی است که البته با رفتار خود او بسیار متفاوت است.
پنجم اینکه اصلی که امروز به‌عنوان یک اصل علمی پذیرفته شده است اینکه انسان باید به هنگام کار به‌گونه‌ای فعالیت کند که از شغل خویش احساس لذت داشته باشد، روابط اجتماعی او را کسل و سرخورده نکند، از افسردگی و پژمردگی فاصله گیرد و اصل مهم دیگر اینکه باید در زندگی عشق، صمیمیت و صداقت بستر تمامی روابط و رفتارها باشد. آیا می‌توان از این اصول مهم که بنیان جامعه و خانواده را می‌سازند صرف‌نظر کرد و تنها با عنوانی مثل شرطی شدن ذهن، خانواده و جامعه را به نابودی کشاند؟
ششم اینکه تمامی سخنان کریشنا مورتی این است که وابستگی‌ها منشأ فرار از درون است لذا باید از شرطی شدن ذهن رهایی یافت. شعار ما این است: بازگشت به درون. این شعار، شاه‌بیت تمامی کسانی است که در حوزه معرفت و عرفان سخن گفته‌اند.
دیدگاه اسلام این است که بازگشت به درون اصالت ندارد بلکه آنچه اصیل است بازگشت به مبدئی است که خالق و صاحب درون است. در این آیین راستین اگر سخن از باطن انسان به میان آمده است، اگر سخن از معرفت نفس است و اگر راه درونی به عنوان طریق و سبیل ولایت مطرح شده، همه و همه تنها یک دلیل دارد و آن اینکه این‌ها راهی برای نزدیکی به اوست و این حقیقت ارزشمند و گوهر ناب از دید کوتاه‌بین و سطحی‌نگر کسانی چون کریشنا مورتی پنهان است. سخن اساسی و حیاتی اینکه مسئله انسان، باطن، تحول و آینده از مسائل سرنوشت‌ساز و بسیار مهم می‌باشد. نباید با این امور مهم بازی کرد و انسان‌ها را با ذوق و سلیقه خویش به آن سمت و این سمت کشاند و راه نجات‌های توهمی پیشاروی او قرار داد. تنها راه نجات بشر از سوی خالق بشر گفتنی است نه از سوی بشری ضعیف که خود او هم اگر عنایت خدا نباشد هیچ است.
هفتم اینکه محور گفته‌های کریشنا مورتی رهایی از وابستگی است. اما باید توجه داشت که وابستگی‌ها دودسته‌اند: یکی وابستگی به دنیا و دیگری وابستگی به مبدأ جهان. انسان شاید بتواند تعلقات خود را از برخی امور برکند اما مگر می‌توان وابستگی به خالق را نفی کرد و از آن رها شد. اساساً انسان‌ها مخلوق و مملوک‌اند و تعلق و وابستگی و فقر ریشه در درون، سرّ، هویت و وجود آدمی دارد. انسان تنها مالک یک چیز است و آن حاجات و نیاز‌ها. ما تنها مالک ناداشته‌ها، کمبودها و فقر خویشیم و انسان به هر میزان که از تعلقات دنیوی خود بکاهد به این تعلق و فقر درونی و ذاتی خود بیشتر واقف خواهد شد چراکه خدای سبحان فرمود: «یا أَیهَا النَّاسُ أَنتُم الفُقراءُ إِلَی اللهِ و اللهُ هُوَ الغَنِی الحَمِید» [سوره فاطر، آیه ۱۵]؛ ای مردم شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بی‌نیاز و غنی بالذات و ستوده صفات است.
از نکات جالب و قابل‌توجه اینکه سالیانی پیش استاد بزرگوار مرحوم علامه جعفری با اندیشه‌های کریشنا مورتی آشنا می‌شود و تأملاتی درباره‌ی آثار و آموزه‌های او انجام می‌دهد. حاصل آن کتابی است با عنوان کریشنا مورتی و سفسطه‌هایش. علامه جعفری در این کتاب ۱۱۰ صفحه‌ای برخی از آموزه‌های مورتی را مورد دقت و نقد قرار می‌دهد.[1]



[1] . محمد‌تقی فعالی، آفتاب و سایه‌ها، تهران: نشر عابد، ۱۳۹۰، ص ۱۸۸

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار