کد خبر: ۱۴۷۴۹
تاریخ انتشار: 26 آبان - 1395 15:59
اختصاصی
در اواخر سال پیش بود که دو تا از فامیلامون که در شهریور همان سال وارد حلقه شده بودن و ترم 5 بودند، به خونشون دعوتم کردند و اتفاقی سوگندنامه ترم یکشون رو روی میز تلویزیون دیدم و پرسیدم که این چیه؟

به گزارش فرقه نیوز؛

شرح حال نوید شتابی فرد آسیب دیده فرقه حلقه از زبان خودش

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل ورودم به عرفان حلقه و رفتار و اخلاق و بگم.

اوج بدبختیام در سال 89 بود و سه تن از بهترین عزیزانم رو از دست دادم و دو تا شوک بهم وارد کردن. اولین شوکم مربوط به اوایل فروردین 89 بود که داییم رو از دست دادم و شدیداً وابستش بودم و بهترین حامیه من تو کار و تحصیل بود و بدترین شوک رو در اواسط بهمن 89 که والدینم رو توی یک روز در اثر سانحه گازگرفتگی از دست دادم و از شوک فوتشون خارج نشده، ضربات پی در پی فامیل و تهمت‌ها و نیش‌هایشان آغاز شد. تهمت از قبیل مصرف مواد مخدر، ارتباط با دختران و... .

این حرکات و گفته‌های فامیل مجبورم کرد که اخلاقم رو از یه آدم ساکت و با اخلاق که در فامیل زبانزد بود، به یه آدم خشن و آماده به مقابل‌به‌مثل تغییر بدم.

اما برسیم به نحوه آشنایی من با حلقه:

در اواخر سال پیش بود که دو تا از فامیلامون که در شهریور همان سال وارد حلقه شده بودن و ترم 5 بودند، به خونشون دعوتم کردند و اتفاقی سوگندنامه ترم یکشون رو روی میز تلویزیون دیدم و پرسیدم که این چیه؟ گفتن مربوط به یه «عرفان اسلامی» هست و شروع به توضیح‌دادن کردند که هیچ‌کدوم از گفته‌هاشون رو نمی‌تونستم بفهمم. عین احمق‌ها فقط بله و آهان می‌گفتم و برام گنگ و نامفهوم بود. تصمیم گرفتم که وارد بشم و تا آخرش رو ببینم. گفتم مرگ یه بار شیون یبار.

چرا همسرم ادامه نداد؟

بسم الله گفتم، با همسرم ترم یک رو شروع کردم و تا ترم دفاعی با هم بودیم. اون گفت: من از مستر و این عرفان خوشم نیومد و شیطان‌پرستی هست و دلایلش برای ترک عرفان، بحث حجابی بود که مسترمون گفته بود. همسرم پرسیده بود عرفان در مورد حجاب چی می‌گه و او هم گفت: رعایت این حجاب که توی ایران حاکم هست و گذاشتنِ مو بیرون رو ممنوع کرده، عرفان می‌گه حجاب ظاهر مهم نیست، حجاب باطن مهمه. اگر رعایت حجاب ظاهر مهم بود، پس چه فرقی بین موهای سر و ابرو هست؟

همسرم دیگه حرفی نزد و برگشتیم خونه و گفت یه دفعه بگن لباس هم نپوشیم، چون اونم مهم نیست؛ اما بنا به درخواست من ادامه داد تا رسیدیم به ترم دفاعی که همسرم با «اجنه‌های سیاه» درگیر شد و کار تا جایی پیش رفته بود که حتی مسترمون هم نمی‌تونست کاری کنه. بنا به درخواست مادرزنم رفتند پیش دعانویس محلشون به نام «غلام». طبق گفته‌های همسرم به محض ورودشون غلام گفت که جادویش کردند و تقصیر خودش هست. و ادامه داده: این خانم به کلاسی می‌روند که شیطانیه و با جن‌ها کار می‌کنند و برای اینکه طرف به اون‌ها پایبند باشه، با فرستادن جن‌ها اونها رو می‌ترسونند تا شدیداً وابسته بشن و نتونن بیرون بیان.

بعد از اینکه خانمم این مطالب رو به من گفت، بهش گفتم، ترم سه رو با یه مستر دیگه شروع کن و قبول کرد. اما دوباره کلاس‌ها را قطع کرد، دلیلش هم خودکشی مادر مسترش بود و شرایط خودکشیش رو که شنید، گفت: «من نمیرم دیگه، هم باردارم و هم یقین کردم که گفته‌های اون دعانویس درسته. خودم جهنم، بچم قربانی می‌شه. اون از مستر قبلی‌ام که قیافش شبیه جن‌هایی شده که من می‌دیدم، اینم از اینکه مادر 65 سالش، بدون هیچ دلیلی خودکشی کرده. با تو هم کاری ندارم و امیدوارم به گفته‌های من برسی. ولی ازت می‌خواهم اصرار به اومدنم نکنی؛ وگرنه باید طلاق بگیریم که به اعتقادات من ارزش قائل نمی‌شی.» و من امروز از این خوشحالم که متوجه گفته‌های همسرم شدم.

ادعای مهندسی و امام زمانی طاهری در کلاس‌ها

باید به خدمتتان عرض کنم، جلسه اول ترم یک که ملزم به تکمیل فرم ثبت نام شدم، بعدِ تحویل فرم مربوطه با کپی شناسنامه، مسترم یه نگاه به فرم کرد و گفت می‌دونی که با آقای طاهری هم‌رشته‌اید و ایشون «کارشناس و مهندس مکانیک» هستند و مدرکش رو از ترکیه گرفتن؟! گفتم: نه، خوش‌بحالشون، مهندس مکانیک هستند، چطور سر از عارفی درآورند؟

شروع کرد به نقل داستان و شرح حال طاهری و در بین گفته‌هاشون هم این نکته رو اشاره کردند که بنا به گفته‌های خود طاهری قبل از اینکه این مطالب بهش «وحی» بشه با خداوند در تضاد کامل بود، هر اتفاقی که می‌افتاد، از خدا ایراد می‌گرفت تا اینکه این مطالب بهشون وحی شد و با خدا آشتی کرد و تضادش رفع شد؛ گفتم چه خوب و شروع کردم به نشان‌دادن اشتیاق و فیلم‌بازی‌کردن که من طالب مطالبم و سیری‌ناپذیر و با این اشتیاق نشون‌دادن و فیلم‌بازی‌کردنم، مسترم کلی سی‌دی که حاوی کلیه مطالب و گفته‌های طاهری و دیدارهای مسترها با طاهری بود رو داد تا ببینم و کپی کنم و منم همین کار رو کردم که یه درایو کامپیوترم که حجمش حدود 200 گیگ هست رو به این موضوع اختصاص دادم.

در ترم سه که با ایشون بودم، بحث امام زمان و ظهور رو شروع کردن و سه تا از مقالات رو گفت: برو بخون که شامل «دام دجال»، «امام عصر» و «چند مقاله» بود و گفت: صفحات 99 تا 129 جلسه بعد رو هم که سه روز دیگست بخون و نظرت رو بگو.

منم توی خونه رفتم خوندم؛ نه یک بار نه دو بار بلکه ده بار و جلسه بعدی‌اش که 4 روز بعد بود، گفتم: 10 بار خوندم و به نکاتی پی بردم و خودت بگو که آیا برداشتم درسته یا نه. گفت: بگو تا با آره یا نه جوابت رو بگم.گفتم: بنا به اون نوشته‌ها برداشتم این بود که امام زمان خود طاهری هست و دجال رو نفهمیدم.

با خنده گفت: امام زمان آره خود طاهری هست؛ ولی چطور ندونستی که دجال کیه؟ دجال هم اونیه که علیه طاهری به مبارزه بایسته (اسم و مقام رو گفتن؛ اما چون گفته‌اند توی سایت نمی‌تونیم حرف سیاسی بزنیم، نمی‌تونم بیان کنم؛ ولی بارها توی کامنت‌هام گفتم که این ادعا رو دارند) بگذریم. بعد ترم 4 با اون شخص دچار درگیری‌هایی شدم. بگذریم از بدهی‌ای که به من داره تا الان هم پس نداده و خدا می‌دونه که کی قاطیش می‌کنم و تحویل اطلاعات و مراجع قانونی می‌دم.

دو ماه بین کلاس‌هام وقفه انداختم و توی این دو ماه با نماینده آقای طاهری در تبریز آشنا شدم و تمام اتفاقات رو بهشون گزارش دادم. ایشون هم گفتن مستر رو عوض کن. خلاصه مسترم رو عوض کردم و بقیه راه رو با ایشون ادامه دادم؛ اما با تعویض مسترم با یه مستر دیگه هم پل زدم و ازشون مستفیض می‌شدم، دیدگاه مستر قبلی‌ام رو هم به مستر جدید گفتم و هم به اون مستری که آشنا شدم و جالبش هم این بود که گفته‌های مستر قبلی رو تأیید کردند‍!

تأثیرات حلقه در اخلاق و زندگی اجتماعی و شخصی‌ام:

اخلاقم اوایل خوب بود و با همه به ملایمت رفتار می‌کردم و با همه کنار می‌اومدم و حتی دریافتی‌هایی داشتم که بماند؛ ولی با وجود اینکه نقش بازی می‌کردم، توی نقشم غرق شده بودم و رفته ‌رفته اخلاقم از این رو به اون رو شد. همه رو به چشم آلوده به انواع آلودگی‌ها می‌دیدم. با کمترین حرکتی از طرفشون شخصیتشون رو به بهانه اینکه خودش نیست و کالبدهای ذهنی‌ای است که تسخیرشون کردن و دارند حرف می‌زدن، می‌کوبیدم و بگیرید تا موقع رانندگی که کسی بهم راه نده، واویلا بود و به همین حد بسنده می‌کنم و زندگی شخصی هم بماند که به خودم و همسرم مربوط است و ایشون هم بنده رو بخشیدن و حلالم کردن.

برسیم به فعالیت‌هایی که زمان حلقه‌ای بودنم، کرده‌ام

1) تهیه مهرهای مستری برای اینکه پوز مستر قبلی‌ام رو به خاک بمالم، به خاطر گفته‌اش از اینکه مهرهای مسترا رو هوشمندی یا از دید حلقه (جبرئیل) درست می‌کنه و می‌ده دفتر تهران و اونا هم اگر بتونن و تحت نظر نباشند، پخش می‌کنند «حتماً جبرئیل در بنده حلول کرده بود!»

2) ارائه سه نمونه ریورز و یه کلیپ از تذهیب‌ها

3) مخالفت‌های شدید و توهین‌هایی که به اعضای نجات از حلقه توی همین سایت کرده بودم و چه ها که به اینا گفتم جای خودو باز هم اینجا با ذکر نام (خانم گلباز، خانم مهربان، مهتاب خانم، خانم میرزاییان، آقای اللهیاری، بزرگوار گرامی آقای صفا ایرانی، وحید آقای عزیز و حجت‌الاسلام آقای حمزه شریف‌دوست) عذر می‌خواهم و درخواست می‌کنم بگن که حلالم کردند.

می‌پرسید که چرا حلقه رو رها کردم و براتون جای سوال شده که حالا حلقه رو می‌کوبم و علیه حلقه فعالیت می‌کنم؟

چندین عامل باعث شد که من علیه حلقه بشم:

1) ادعای دروغی مهندس بودن طاهری و امام زمان لقب دادن به ایشون

2) تناقضات شدید در گفتار و عملکردهای پیروان حلقه

3) توهین‌های شدید به نظام

4) نسبت دادن تهیه مهر به جبرئیل

5) عدم رعایت حجاب و انتشار عکس‌های خانوادگی شخصی و نیم‌لخت اعضا در شبکه مجازی که این عرفان رو کاملاً اسلامی می‌دونن و به کمترین گفته‌های شریعت و احکام پایبند نیستند و می‌گویند همه ما تن واحده هستیم و این جسم هم بعد مرگمون زیر خروارها خاک می‌مونه.

6) تهدیدها و توهین‌ها بعد از جداشدن از کلاس‌ها توسط اقوام عضو حلقه که مطمئنم کرد، انتخاب درستیه. در زیر دو نمونه از پیام‌ها رو با کلی سانسور می‌ذارم:

الف) یکی از مسترهای تبریز که فامیل هم هست، وقتی که فهمیده به قول خود حلقه‌ای‌ها ریزش کردم، پیامک دادن و علت ریزش رو پرسیدن و منم در سه بند دلایل خود را نوشتم که دو بند اول بماند؛ ولی در بند 3 این رو نوشتم: مگه نمی‌گن این عرفان از قرآن گرفته شده، پس چرا طاهری ادعا کرده که قرآن با خودش مشکل و تضاد داره؟ البته ریوزش هم که هیچ خودتون ادعا می‌کنید توی ریوز هرگونه فحش، منفی هست، بعد به طاهری که می‌رسید می‌گید مونده به کاربردش و برای چه چیزی بودنش؟ (بیچاره خوانندگانی که بنا به فتوای این حلقه‌ای‌ها آهنگاشون شیطانی اعلام شده و با آبروشون بازی کردن)

اما جواب اون شخص به من: راجب قرآن بگم از قرآن 2 نوع برداشت می‌تونیم کنیم. یکیش که برداشت منفی هست که فالگیرا استفاده می‌کنن، دیگری هم که برداشت مثبت هست که در راه کمال استفاده می‌شه. برای همین استاد (طاهری) چنین حرفی زده. در ضمن دیگه در مورد استاد چیزی نگو که بازتابش رو حتماً تو و بچت خواهید دید. به خودت بیا. زنت حاملست.

ب) بی‌شرف چرا به عرفان حلقه توهین می‌کنی و دافعه ایجاد می‌کنی؟ بدبخت بترس ازکاری که گریبانت رو بگیرد. از جان بچت بترس بی‌شرف پست

6) الطاف ائمه اطهار و بیشتر از آنها لطف خداوند و قرآن

7) آهنگ آقای علی فانی بنام به طاها به یاسین

8) تحقیق در مورد شعر ترم اول همه ما خود مسیح عالمیم که مولانا به هیچ عنوان چنین شعری نداشته

9) عدم توانایی اعضای حلقه در پاسخگویی به سوالات و هنگ کردنشون

10) فعالیت‌های سیاسی در داخل و خارج از کشور

11) توهین به مقدسات و پیامبران و رد کلیه روایات

12) موحد خواندن ابلیس

اما تجربیات رو هم دیدم و دارم، دیدم که چطور این حلقه باعث از هم پاشیدن خانواده شده و زن و شوهر طلاق گرفتن.دیدم که مرد خونه به زنش نمی‌تونه بگه پوشک بچه رو عوض کن، پاهاش می‌سوزه و اینو جواب بشنوه که: تو نیستی داری حرف می‌زنی و ویروسات هست داره اینو می‌گه. و اون بیچاره خسته و خراب بیاد پوشک بچش رو عوض کنه.

دیدم که زن خونه به بهانه کلاس رفتن، ناهار نذاره و روز استراحت شوهرش رو خراب کنه.

.......

باسلام

چند تن از عزیزان درخواست کردن که در مورد همسرم بیشتر توضیح دهم

نوید شتابی فرد هستم از نجات یافتگان فرقه شیطانی و ضد اسلامی حلقه

دو سال و چهار ماه گذشته و همچنان اون روزهای بد و تاریک زندگی در یادمه و فراموش شدنی هم نیست و از دفتر زندگی هرکاری هم کنی پاک نمیشه که از برخی جهات برام بد بود و از برخی جهات خوبه و عاشقانه و با دلی پر از اندوه دوستش دارمعذاب آور هست چون ناخواسته باعثش شده بودم و اندوهش طاقت فرسا و توهینهای این ابلیس زاده ها نمک رو زخم میشه و از جهاتی هم خوبه چون انگیزه ام رو برای مبارزه علیه حلقه زیاد میکنه.

از عزیزان درخواست کرده بودن که در مورد همسرم بیشتر توضیح بدم و منم بخاطر فرار از بازگویی بهانه هایی می آوردم اما جایز نیست دیگه سکوت کنم و افرادی بخاطر کنجکاوی وارد این راه شیطانی بشوند

گاهی برای کسب تجربه یه عمر رو در حسرت بگذرانیم حسرتی جانکاه و عذاب آور..

بریم سر اصل ماجرا..

تو تجربیاتم برخی چیزها رو نگفتم و یا ناقص گفتم من جمله جن زدگی همسرم برای دو بار،بار اول رو که گفتم با اصرار مادرزنم پیش یه دعا نویس رفتن و مشکلش حل شد اما بار دوم که مصادف با ماه پنجم بارداریش بود و منم آخرهای ترم هشتم بودم و همزمان با گذراندن ترمم تو سایت نجات از حلقه مشغول دفاع ازحلقه بودم .

خانم میرزائیان و خانم گلباز اساتید مهربانم یادشون هست من و بودم کل منتقدین کلی زحمت دادم بهشون حتی برای کمک برای من از استاد شریفی دوست هم کمک خواستن و ایشون هم زحمت ارسال چندین مقاله و نقد رو برای من کشیدین ولی باز من عین ختم الله قلوبها بودم و اثری نکرد تا اینکه استاد میرزائیان فقط با یک سوال منو خلع کرد و باعث نجاتم از حلقه شد.

داشتم میگفتم حمله جنها برای بار دوم مصادف با ماه پنجم بارداری همسرم بود.

همسرم از پای دردش و کبودی که خود به خود ایجاد شده بود می نالید که من با مسترم صحبت کردم و گفت که باید دفاعی گند رو کار کنم روی همسرم و من به گفته مسترم شروع به دفاعی دادن کردن و هر چه لولها رو بالاتر میبردم حملات شدیدتر میشد و هیچ حلقه ای هم تاثیر نداشت کار به جاهایی رسید که آسیب دیده جنها تهدید به بیرون کشیدن جنین از رحم و کشتن و بردنش کردن و باعث ناله ها و زجه های همسرم شدن و برای اینکه قدرتشون رو القا کنند دو تا عروسک داشتیم که,یکیش پلنگ بود و اون یکی هم یه عروسک کوچک بود.چشمهای عروسک پلنگ رو براش روشن خاموش میکردن و عروسک دیگر هم باهاش صحبت میکرد.

با بیشتر شدن تهدیدها و به چشم نشان داده شدن به همسرم،همسرم برای در امان موندن متوسل به عروسک کوچک شدن و منم با دیدن این صحنه که متوجه شدم حالش دست خودش نیست و دیدم دیگه حلقه ها اثری نداره و برای اینکه فعلا حالش جا بیاد و آرام بشه یه سیلی زدم که خوشبختانه اثر کرد و دقایقی آرام شد و نشستم باهاش صحبت کردم و قانعش کردم که جنها دارای چنین قدرتی نیستن و فقط میخوان با باز کردن دریچه ها بیشتر تحت اختیارشون بگیرن بعد اینکه دیدم حرفهام تاثیر گذاشته و قانع شده گفتم اگر باز دیدی بهشون بی اعتنایی کن میرن.چه خیال خامی بود.غافل از اینکه اونا برای انتقام از حرف من از راه دیگه ای وارد میشن.

دو روز خوب و بدون دردسر گذشت و روز سوم که بهتره بگم شب سوم دیدم همسرم به یه گوشه ای زل زده و منم حس حضور یه چیز غیر عادی شدم ازش پرسیدم چیزی شده به آرامی گفت یه موجود سیاه بزرگ ایستاده اون گوشه.تو دلم گفتم وای خدایا بخیر بگذران.این رو که گفتم دیدم همسرم به من نگاه کرد و بعد با صدای بلند جیغ زد و شروع به داد و بیداد کرد که تو دیگه چه موجودی هستی نوید رو چکار کردی؟

باور کنید از حرفهاش داشتم شاخ در میاردم و هی میگفتم من نویدم چت شده داد میزد نوید آدم بود تو حیوانی و تو بهت و حیرت حرفهاش بودم که تو ذهنم یه فکری اومد که بگیرمش و بخوابونم بعد بپرسم که چی میبینه.یه شال رو آماده کردم تا چشماش رو ببندم.

نزدیکش شدم و چشماش رو بستم و به زور دست و پاهاش رو قفل کردم و خوابوندم زمین و همچنان قفل شده ازش پرسیدم چی میدی گفت یه موجود بدریخت چندش که بینی نداره و دندوناش تیز و صورتش قرمزبعد گفتن بهش گفتم که بهت القا کردن

اما این حملات همچنان ادامه داشت تا اواسط مهر ماه 92

تو متن گفتم که تو سایت نجات به عنوان طرفدار فعالیت داشتم و یه نکته ای هست که اواخر شهریور همان سال بعد یه ماه بحث قفل شدم و با تحقیق بیطرفانه متوجه برخی انحرافات شدم و اوایل مهر هم رسما برائتم از حلقه شیطانی اعلام کردم و حملات همسرم رو بهشون گفتم که یه ماه چنین مشکلی دارم و هر کاری کردم و هر حلقه ای هم اعلام میکردم خوب نمیشد و بدتر هم میشد و الانشم این شکلی اساتیدم گفتن که اثر حلقه ها بود و باید این آیات و سوره ها رو باید میخونید و گفتم به ما گفته بودن آیات رو اینطوری استفاده نکنیم که حمله میکنن

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار