کد خبر: ۱۴۸۴۰
تاریخ انتشار: 20 آذر - 1395 11:26
اختصاصی
از لحاظ معرفت شناسی, حلقه مکتبی (فرقه ای ) خدامحور نیست و فرقه ای انسان محور-هوشمندی محور است.

به گزارش فرقه نیوز؛

آنچه در این جلسه به مخاطب گفته می شود:

در این دوره قرار بر این است که آموزه های مکتب عرفان کیهانی (حلقه) رو باهم و به لطف و عنایت خداوند بررسی کنیم .

مکتب عرفان حلقه ، که بنیانگذارش استاد محمد علی طاهری هستند ، یک مکتب خدا محور است ... لذا تمام آموزه ها آگاهیست که در اختیار ما قرار گرفته و هیچ تفکرات شخصی در آن گنجانده نشده ...

بنابراین وظیفه ی تک تک شاگردان این مکتب این هست که امانت دار باشیم و عینا آموزه ها رو بدون اضافه کردن و یا کم کردن چیزی بر دانش پژوهان انتقال دهیم ...

یعنی درواقع چیزی از خودمون برای ارائه نداریم و هر سخن و صحبتی میشه همه از آموزه های ناب این مکتب خدامحور است ...

مباحث عرفان حلقه در ۸ ترم اصلی و ۲ترم جانبی گنجانده شده ، که در هر ترم مباحث بر حسب تقسیم بندی ارائه میشه . بنابراین پرسش و پاسخ ها در این کلاس فقط در حد ترم یک خواهد بود .....

ترم یک اثبات هوشمندیست ...... یعنی ما در ترم یک وارد کار عملی با هوشمندی میشیم ( از طریق فرادرمانی) ... تا در عمل نیز وجود این هوش عظیم برامون به اثبات برسه .

بعد از ترم دو به بعد وارد مباحث خودشناسی و هستی شناسی و .... خواهیم شد.

اما نقد این جلسه:

اولااز لحاظ معرفت شناسی، حلقه مکتبی (فرقه ای ) خدامحور نیست و فرقه ای انسان محور-هوشمندی محور است.

درست است که گفته میشود که خالق هوشمندی و شبکه شعور کیهانی خداست اما تقریبا خداوند جز خلق هوشمندی هیچ نقش دیگری ندارد.

در عرفان اسلامی که مکتبی خدامحور است، رابطه انسان و رفتارها و اعمال انسان بر مبنای اوامر و نواهی خداوند تبیین میگردد و تمام حرکات وی بر مبنای رضایت و قرب الهی تشریح میگردد.

مکتبی که داعیه دار خدامحور بودن است باید آن را در عمل نیز اثبات نماید. به صرف گفتن اینکه مکتب حلقه، خدامحور است، که این مکتب واقعا و حقیقتا اینگونه نمیشود.

دوما، این عبارت که "هیچ تفکرات شخصی در آن گنجانده نشده" عبارتی صحیح است زیرا آقای طاهری، هیچ و هیچ آموزه ی منحصر بفردی را ارائه نداده اند و حلقه تلفیقی است از آموزه های اکنکار، کوئلیو، اشو، عرفان سرخپوستی، بودا، سیک و...

و اگر منظور این باشد که آگاهی ها و آموزه ها رحمانی است و از جانب خدا... پس باید با معیار و میزان شریعت و طریقت اسلامی سازگار باشد و حداقل تعارض نداشته باشد، که متاسفانه حلقه فاقد این معیارهاست....

سوما در حلقه، شعور کیهانی و هوشمندی هیچ اثبات نظری، علمی و عقلانی ندارد و فقط گفته میشود که با نشستن در اتصال، هوشمندی مورد تجربه عملی قرار میگیرد... یعنی برای اثبات آن فقط باید آنرا شخصا تجربه کرد....

به همین دلیل است که میبینید افراد حلقه ای دلیلی بر ادعای خود ندارند و مخاطبان را فقط به گرفتن اتصال دعوت میکنند تا خود فرد شاهد قضایا باشد و تصمیمش را بگیرد...

اما چیزی که فرد در اتصال تجربه میکند، هوشمندی و شبکه شعور کیهانی نیست.

در این فرقه، اسم و نام بعضی حقایق، بسیار زیرکانه تغییر یافته...

و همچنین نمیتوانیم با فن و تکنیک ایجاد ذوق کنیم تا شعری بیاد و شور و شوقی را به نمایش بگذاریم .....

به عبارتی دیگر ، دنیای عشق ، دنیای دل است و دنیای دل ، پذیرای فن و تکنیک نیست و راه مخصوص خودش را طی میکند

آقای طاهری در این عبارات سعی در اقناع ذهن مخاطب و القاء این امر دارند که اگر در حلقه و تجربیات اتصال، امری غیرعقلانی و غیرمنطقی مشاهده کردید، این امری عادیست زیرا پله عقل و عقلانیت قاصر از درک پله عشق است...

در حالی که در عرفان اسلامی، اصلا بدینگونه نیست، و عشق، ادراکیست قلبی که در مرتبه بالاتر از عقل قرار دارد، نه اینکه بخواهد سد راه کمال شود، بلکه عقل سلیم، خود راه را بر عشق باز می کند.

همچنین این عبارات توجیهی پیش دستانه و فراری رو به جلوست برای افرادی که وقتی مشاهده میکنند که بعضی از افراد مجموعه از حلقه جدا میشوند و باصطلاح مجموعه ریزش دارد، فورا بگویند که یا عقل معاش انذیش این افراد راه عشق را بر اینان بست و یا موجودات غیرارگانیک سد راه و رهزن طریق کمال آنها شدند.

عده ای در تاریکی ، فیلی را لمس کردند ، و هر کدام بر اساس مشاهدات خود ، فیل را تعریف کردند.

کسی که دست به پشت فیل کشید ، گفت این یک تخت است.

کسی که گوش فیل را لمس کرد ، گفت این یک بادبزن است،

کسی هم که پای فیل را گرفته بود ، گفت این یک ستون است.

که هیچ کدام تشخیص درست ندادند ، چرا؟ چون فقط از یک زاویه نگاه کردند و نتوانستند نگاه کل نگر داشته باشند ، و این دقیقا ماجرای انسان است که هر کسی از آن زاویه ای که به واقعیتش نزدیک شده ، تعریف میکند .

برای مثال ، وقتی که انسان میخواهد ، تجربه ای ماورایی و غیر متعارف ، پیداکند ، عقل به شدت واکنش نشان میدهد و به کلی چنین حیطه ای را منکر میشود :

عقل گوید ،شش جهت حد است و بیرون راه نیست

عشق گوید، راه هست و رفته ام من بارها

خدا پدر مولوی را بیامرزد که این مثال و داستان را آورد که دستاویز عده ای گردد...

اعضاء حلقه با آوردن این مثال میخواهند بگویند که ما هم به حقیقت رسیده ایم اما از زاویه ای دیگر و صحیح نیست که دیگران ما را گمراه و.... خطاب کنند... اما در جواب باید گفت که دیدگاههای مختلف شاید با یکدیگر تفاوت داشته باشند اما هرگز نباید با یکدیگر تناقض داشته باشند... برای مثال بنده بگویم چراغی در اتاق روشن است و دیگری بگوید خیر همین چراغ در همین زمان در اتاق خاموش است...

به یقین نمیتوان گفت که هر دو درست میگوییم اما از زوایای مختلف....

آموزه های حلقه در تناقض صریح با آموزه های اسلامی هستند به طوریکه نمیتوان گفت هر دو درستند....

لاجرم عقل حکم میکند که فقط یکی از دو موضوع صحیح باشد

بخاطر همین ، نگاه ها تک بُعدی شده ، موضوع ها تک بُعدی شده ، و تازه همون تک بُعد هم هی خُرد شده و هی تخصص در تخصص و هر چی هم خردتر میشود ، موضوع گیج کننده تر است و روی یک موضوع میبینیم که ده نفر ،ده تا نظر متفاوت دارند که البته با آزمایشات و دستگاهها و وسایل نیز همایت میشود ، با همین حال اگر بخواهیم یک جا را اصلاح کنیم ، چندین جا را میزنیم خراب میکنیم .

لذا اگر قرار باشد ، ما، دیدی فراکل نگر ، نسبت به انسان داشته باشیم ، تحقق این موضوع ، نیاز دارد به هوشی بسیار فراتر از هوش انسان .

نیاز است تا به یک منبع عظیم هوشمندی اتصال داشته باشیم و کمک بگیریم تا بتوانیم به همچین مسئله ای تحقق ببخشیم.

اعضاء حلقه با آوردن این عبارت میخواهند بگویند که حلقه، با دیدی فراکل نگرانه، ماورای دین را مینگرد و به اختلاف ادیان و مذاهب و.... کاری ندارد و به نحوی، قدر مشترک ادیان است... و خود را قسمت زیربنا و مشترک ادیان میپندارد..

یعنی این ذهنیت را القاء میکند که زاویه دید در حلقه بسوی حقیقت، بسیار عمیق تر و با کیفیت تر از حتی خود ادیان توحیدی است...

باز هم این ترغیبات و توجیهات بی محتوا به سوی گرفتن اتصال....

حلقه دارای یک شاه بیت است و آن چیزی نیست جز "اتصال "...

یعنی هر آموزه ای که بطور نظری بیان میگردد برای اثبات و تجربه و سیر و سلوک منتهی به گرفتن اتصال میگردد

تمام سعی آقای طاهری و مسترها، سوق دادن افراد بسمت گرفتن اتصال است چون خوب میدانند اتصال، باتلاقیست که به راحتی نمیتوان از آن بیرون آمد.

یک بار اتصال گرفتن همانا و....

تا زمانی که انسان تنها در پله ی عقل قرار دارد ، صاحب عقل جزء نگر است ....

عقل به تنهایی جزء نگر است ... عیب جوست ... و تنها از یک زوایه به مسائل مینگرد ....

ــ بخش نظری ، که بر پله ی عقل میتوان بررسی کرد ، و به کمک آن عرفان را تعریف کرد ، همان کاری که الان ما داریم انجام می دهیم.

ــ بخش عملی ، که بر روی پله ی عشق قرار دارد و در این بخش نمیتوانیم از هیچ ابزاری استفاده کنیم . عرفان عملی بطور قطع ، باید روی پله ی عشق صورت بگیرد .

منظور از این بیت شعر،

تاثیر نفس انسان کامل در طریقت سالک است...

بنده نمیدانم چرا تمام اشعار به نفع حلقه مصادره بمطلوب میشود؟؟؟؟

پس وقتی می گویم ، این شاخه ، شاخه ای است عرفانی ، همان اول کار یک چیزهایی روشن میشود ،

یکی اینکه ، فن و تکنیک و تلقین و راه و روش ...در کل ابزار ، نداریم .

و دوم اینکه ، نشان می دهد کار ، کار کیفیتی است ، نه کار کمّی ، هیچ کمیتی در دست ما نیست هیچ چیز فیزیکال در دست ما نیست و قرار است از راه دور روی کیفیت کار بشود.

اما زمانی که پا بر پله ی عشق میگذارد .... صاحب عقل کل نگر میشود ....

میتواند دیدی کل بین به هستی و مسائل داشته باشد .

بنابراین درک وحدت الهی و یکتایی او ، مستلزم تجهیز شدن به دیدی کل نگر است ....

که تنها با قدم نهادن بر پله ی عشق ممکن میشود ...

اگر گفته میشود :

(ما خاک را به نظر کیمیا کنیم) ،

متظور همان کار کیفیتی است

ــ کیمیا =هنر ارتقاء کیفی انسان

ــ نظر = بیانگر دنیای بی ابزاری

بنابراین ما مداخله ی ابزاری نمیکنیم، چون این ارتقاء کیفی است.

آقای طاهری با زیرکی تمام این چهارچوب را در ذهن مخاطبان ایجاد کرده که ما فقط دو پله داریم به نام عقل و عشق....

اما از دید عرفان نظری، چنین مرزبندی خودساخته ای خطاست...

بلکه در واقع سه پله داریم... عقل، عشق و وهم....

از لحاظ نظری و فلسفی، آگاهی های اعضاء حلقه بر روی پله وهم صورت میگیرد.... اما برای مشغول کردن افراد به این آگاهی ها و دریافت ها بهترین راه اینست که به آنها طوری القاء کنیم که گمان کنند در پله عشق قرار دارند....

از نشانه های پله عشق اینست که بعد از پله عقل قرار دارد... و به قول عارف شیعی سید حیدر آملی کسی که از سیر و سلوک عقلانی فارغ نشده باشد، حرف از سیر و سلوک عشقانی زدن خطا اندر خطاست...

حال آنکه بوضوح میتوان دید که اعضاء حلقه در ابتداییات عقاید خود مانده اند چه برسد به سیر و سلوک عقلانی و چه برسد به سیر و سلوک عشقانی...

تقسیم بندی افراد :

افراد در برخورد با مسائل ، درصورتی که آنها را قبلا تجربه نکرده و راجع به آنها آگاهی و اطلاعاتی نداشته باشند ، به دوصورت کلی با آن برخورد میکنند.

ــ افراد بدون پیش داوری (افراد ساده)

ــ افراد با پیش داوری

که این هم به صورت : ــ افراد دانا / ــ افراد سوپر دانا تقسیم میشوند .

ــ افراد بدون پیش داوری = افرادی هستند که شما یک چیزی میگویید ، میگویند که باید ببینیم ، باید تست کنیم ، باید تحقیق کنیم و .... خب این محقق است ، و اصطلاحا ما میتوانیم به آنها بگوییم ، افراد ساده .

افراد بدون پیش داوری ، افرادی هستند که نسبت به آن چه که نمیدانند هیچ گونه قضاوتی ندارند ، و اظهار نظر و داوری آنها بعد از انجام آزمایشات و تحقیق و بررسی است .

مفهوم انسان ساده شاید در زبان فارسی ، خوب معنا نشده باشد ، و به علت نزدیکی به مفاهیم ساده اندیشی و ساده لوح و .... اکثریت افراد برداشت خوبی از آن نداشته باشند ولی در این جا منظور از ساده ، همان معنی است که عیسی مسیح فرمودند ....( تا مثل کودکان، ساده نشوید ، ملکوت خدا را نخواهید دید.)

این دسته از افراد ، در زمینه ی استفاده از رحمانیت الهی ، از همه موفق ترند.

ــ افراد با پیش داوری :

برای این افراد ، هر چه بگی ، فورا یک پیش داوری دارند ، حالا درست یا غلط !!! می گوین ، نه نمیشود ، غبر ممکن است مگر همچین چیزی میشود ؟

خب خیلی چیزها در جهان هستی هست که ما نسبت به آنها اطلاعات نداریم

( تا بدانجا رسید دانش من ، که بدانم همی ، نادانم )

همه چیزی را در جهان هستی ، مگر میدانیم که بخواهیم پیش داوری کنیم ؟

که حالا این افراد هم دو دسته میشوند = افراد دانا ــ افراد سوپر دانا

افراد دانا ... ابتدا نظر خودشان را میارن وسط ، راجع به همه چیز اظهار نظر میکنند ، ولی بعدا از خر شیطان پیاده می شوند ، می گویند ، خب حالا بذار یه تست کنیم ، آزمایش کنیم ، و با کمی سرسختی حاضر به تحقیق و میشوند ، و بعد از آن نتیجه ی تحقیق خود را اعلام میکنند.

اما افراد سوپر دانا = تصور میکنند که همه ی علوم هستی را میدانند ، خود را عالم دهر میدانند و هر چیزی که از حیطه ی علم دانش آنها خارج باشه ، از بایگانی اطلاعاتی آنها خارج باشه ، رد میکنند ، هر چیزی را با چهارچوب دانسته های خود قیاس میکنند اگر مطابقت کرد می پذیرند ، اگر نکرد ، رد میکنند و حاضر به تحقیق و اضافه کردن اطلاعات خود در مورد مسائل جدید نیستند.

لذا در رابطه با این افراد گفته میشود :

با مدعی ، مگویید اسرار عشق و مستی

تا بی خبر بمیرد ، از درد خود پرستی

و یا :

به مستوران مگو ، اسرار هستی

حدیث جان ، مپرس از نقش دیوار

واینکه..

حیف است پیش کر ، زنی تنبوری

یا یوسفی ، هم خانه کنی به کوری

پس اولویت این قضیه در وهله ی اول ، با افراد ساده است ، در وهله ی دوم با افراد دانا و در خصوص افراد سوپر دانا هم فعلا وقتش نیست ، چون تا یک سوپر دانا رو بخواییم متقاعد کنیم ، ۶۰ تا افراد ساده رو متقاعد کردیم .

باز هم القاء این امر که باید به سان کودکان، افراد ساده و زودباور تن به اتصالات حلقه سپرد تا ملکوت آسمانها و زمین را مشاهده کرد!!!!!

آیا واقعا چنین کسی، محقق است؟؟؟؟ آیا واقعا کسی که بدون اطلاع از مکانیزم دریافت اتصال، در ارتباط مینشیند محقق است؟

آقای طاهری میخواهند با این عبارات دیوار دفاعی و عقلانی فرد مخاطب را بشکنند تا اگر ادعایی کرد و مثلا در اتصال ننشست، فورا انگ و برچسب سوپردانا و مدعی و.... به آنها زده شود...

البته بیشترین تاثیر این دسته بندی بر روی خود اعضاء حلقه هست که به این صورت ذهن و فکرشان واکسینه میشود و این نتیجه را میگیرند که

"اگر کسی حتی یک شخص عالم و پروفسور حاضر به نشستن در اتصال و ارتباط نشد، این فرد سوپردانا و مدعی است و بر روی پله عقل جا خوش کرده و دستش از رسیدن به پله عشق کوتاهست "

واقعا چه توجیهی بهتر از این برای اعضاء حلقه ؟؟؟؟؟

هر که با ما بود که احسنت به او... هر که هم با ما نبود، احمق و سوپردانا و مدعیست که نتوانسته پیله های تقلید و تحجر و جمود را بشکافد و از تغییر ترس دارد.... حتی اگر این فرد پروفسور باشد...

همان طور که مشاهده میکنید، تمام سعی مسترها بر اینست که با شیوه های روان شناسانه موروثی از آقای طاهری، مخاطب را اقناع کنند که در اتصال بنشیند و خود تجربه کند....

مانند اینست که برای آزمایش سمی بودن یک لیوان آب، نوشیدن آن را تجربه کنیم..

این جلسه، قسمتهای دیگری هم داشته که چون قبلا نقد شده از تکرار آن میپرهیزیم..

نوید ظهور

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار