به گزارش فرقه نیوز؛ کارنامه‌ی رهبران بهائیت نشان می‌دهد که آنان همواره ثَناخوان قدرت‌های استکباری، از روس تزاری و امپراطور انگلیس گرفته، تا آمریکا و اسرائیل، بوده و هستند. رهبران بهائی با ساخت (به ظاهر) دینی جدید، تلاش وافری در جهت از میان بردن روحیه‌ی میهن‌دوستی و ظلم‌ستیزی و به زانو درآوردن کشور‌های نسل سوم در مقابل اربابان استعمارگرشان، از خود نشان داده‌اند. در ادامه لازم دیدیم تا توجه شما را تنها به یک نمونه از سخنان رهبران بهائی در این خصوص، جلب نماییم.

به گزارش اویس، عباس افندی معروف به عبدالبهاء در کتاب مکاتیب خود، بهائیت و بهائیان را این‌گونه توصیف می‌کند: «با وجود این‌که بهائیان شجاع و دلیر و هریک در میدان حَرب و ضَرب (جنگ و جدال) مقاوم جم غفیر و چون به جنگ برخیزند صُولت انگیزند که صفوف دشمن در هم شکنند. زیرا تجربه نشان داده که در شجاعت، مثل و مانند ندارند. ولی چون به اَمر مُبرم الهی، مامور به صلح عمومی هستند و مکلّف به مظلومیت کُبری، لهذا اگر ستم‌کاری دست تطاول بگشاید و مانند گرگ تیزچَنگ هجوم نماید، اَحبای الهی مانند اَغنام (گوسفند) تسلیم شوند. لهذا مقاومت ننمایند بلکه تیغ و شمشیر را به شَهد و شیر مقابله نمایند. زخم به جِگرگاه خورند، دست قاتل را ببوسند و در سَبیل اللهی جانفشانی نمایند. از برای ستم‌کار اِستغفار کنند و  طلب عَفو از پروردگار نمایند».[۱]

این کلام عباس افندی، حاوی نکته‌هائی است که ماهیت او و فرقه‌ی بهائیت را هرچه بیشتر برای همگان به نمایش می‌گذارد. لذا در ادامه به بررسی دو نکته از سخن او می‌پردازیم.

نکته اول: اولین مطلبی که عباس افندی متعرض آن گشته، شجاع و دَلیر بودن بهائیان، در میدان نبرد است. دلیری بهائیان در حالی مطرح می‌شود که با گذری در تاریخ کوتاه این فرقه‌ی مورد حمایت اَبرقدرت‌ها، هیچ‌گونه نشانی از شجاعت، دلیری و پیروزی آن‌ها نمی‌یابیم.

البته شاید، منظور عباس افندی از شجاعت پیروانش، قتل‌عام ۱۳۰ نفر از مردم بی‌گناه روستای اطراف قلعه‌ی شیخ‌طبرسی به دست آن‌ها است: «جمعی رفتند و در شب یورش برده، دِه را گرفتند و یکصدوسی نفر را به قتل رسانیدند، تَتمه فرار نموده؛ دِه را حضرات اصحاب حَق خراب نمودند و آذوقه ایشان را جمیعا به قلعه بردند».[۲] آیا بر قتل‌عام مردم بی‌دفاع و بی‌گناه روستا نشین، می‌توان نام شجاعت نهاد!؟

نکته دوم: عباس افندی، اظهار می‌دارد که بهائیان به امر الهی، مأمورند در برابر ظالمین و ستم‌کاران گرگ صفت، هم‌چون گوسفند تسلیم شوند. این در حالیست که سنّت خداوند همواره در مواجهه‌ی مؤمنین با ظالمین، بر جهاد و دفاع استوار بوده است [۳]: «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّهَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیقْتُلُونَ وَیقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیعِکُمُ الَّذِی بَایعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ [توبه/۱۱۱]؛ در حقیقت‏ خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] این‌که بهشت براى آنان باشد خریده است همان کسانى‌که در راه خدا می‌جنگند و می‌‏کُشند و کشته می‌‏شوند [این] به‌عنوان وعده حقى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است پس به این معامله‌اى که با او کرده‌‏اید شادمان باشید و این همان کامیابى بزرگ است».

شاید آن‌ها در پاسخ گویند که سنّت خداوند در خصوص مقابله با ظالمین تغییر کرده، اما از آن‌جا که در کتاب آسمانی قرآن هم ذکر شده؛ سنّت خداوند، تغییر ناپذیر است: «… فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً [فاطر/۴۳]؛ … هرگز برای سنّت خدا تبدیلی نخواهی یافت، و هرگز برای سنّت الهی تغییری نمی‌یابی».

هرچند که عباس افندی با بافتن این جملات، سعی در جلب حمایت استعمارگران و دیکتاتورهای زمان خود را داشته؛ اما واقعیت غیرقابل انکار آنست که اگر ما هنگام دفاع از ارزش‌هایمان، خود را به خواب زنیم، یقیناً با لگد دشمن از خواب بیدار خواهیم شد.

پی‌نوشت:

[۱]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرج‌الله زکی الکردی، ۱۹۲۱ م، چاپ اول، ج ۳، ص ۱۲۳٫

[۲]. حاجی میرزا کاشانی، نقطه الکاف، به سعی و اهتمام ادوارد برون، انتشارات مطبعه بریل در لیدن از بلاد هلاند، ۱۹۱۰ م، ص۱۰۱٫

[۳]. جهاد، در حداقل هفده سوره قرآن کریم از جمله بقره، آل‌عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، نحل، حج، نمل، احزاب، شوری، محمد، فتح، حدید، حشر، ممتحنه، صف و قریب به ۴۰۰ آیه، در رابطه با جهاد نازل شده است.