کد خبر: ۱۵۸۷۸
تاریخ انتشار: 24 تير - 1396 10:19
اختصاصی
شب قبل از ماه رمضان خوابیده بودم و ناگهان کسی با من شروع کرد به حرف زدن .بعد از چند جمله که رد و بدل کردیم بشدت ترسیدم و تا صبح از ترس داشتم سکته میکردم چون اون صدا مرا تهدید میکرد و یا حرف های زشت میگفت.
به گزارش فرقه نیوز؛ به نقل از یکی از آسیب دیدگان فرقه حلقه:
من در سال 1387 با دعوت یکی از آشناها به یکی از جلسات عرفان حلقه رفتم و البته اصلا هیچی از آنها نمیدانستم و فکر میکردم سخنرانی مثل سخنرانی های  یکی از سخنوران نامور کشوره و اصلا به این فکر نمیکردم آنها در مورد چه چیز صحبت میکنند.

در آن جلسه اصلا هیچی از حرفهاشون نفهمیدم و منتظر بودم از عرفان و خدا و قرآن و اینجور مطالب صحبت بشه و دقیقا هم یادم نمیاد از چی صحبت کردن.در جلسه ی دوم دیدم هنوز هیچی متوجه نمیشم چون به اصل مطلب نمیپرداختند.و فقط در مورد حضرت جبرئیل امین ع  صحبت کردند و گفتند دستهایتان را بلند کنید و چشم هایتان را ببندید .من هم همین کار رو کردم و چون شک کرده بودم در دلم آیت الکرسی را خواندم.و بعد در مورد ائمه طاهرین ع حرف زدن که نباید زیارتشون کرد و بعد از حضرت شمس الشموس آقا حضرت علی ابن موسی الرضا ع حرف زدن و بد گویی کردن و من خیلی تعجب کردم چون خودم یکی از مریدان امام هشتم ع بودم و هستم.آنها میگفتند حضرت علی ابن موسی الرضا باعث شدن دختری جن زده شود.با شنیدن این مزخرفات عصبانی شدم و دیگه در این جلسات شرکت نکردم.

بعد از مدتی نمیدانم مثل اینکه بعد از چند ماه در شهریور 88 در تهران پنجشنبه شب قبل از ماه مبارک رمضان خوابیده بودم و ناگهان صدای شخصی را شنیدم که با من حرف میزد.البته دو سه روز پیشش حس میکردم یکی در کنارم حضور داره و قلم بدست میگرفتم و دستم بدون اختیارم شروع میکرد به نوشتن.من سئوال میکردم و دستم از طرف شخصی دیگر جواب میداد و مینوشت.برام جالب بود ولی هنوز نمیدانستم چه بلایی دارد سرم میاید.

شب قبل از ماه رمضان خوابیده بودم و ناگهان کسی با من شروع کرد به حرف زدن .بعد از چند جمله که رد و بدل کردیم بشدت ترسیدم و تا صبح از ترس داشتم سکته میکردم چون اون صدا مرا تهدید میکرد و یا حرف های زشت میگفت.
صبح به خواهرم خبر دادم و او گفت با هم برویم زیارت امام زاده صالح ع در تهران.در بارگاه امام زاده صالح هم همان صدا را میشنیدم که حرفهای زشت و پلید میگفت و من از ترس داشتم سکته میکردم.تصمیم گرفتم بروم پیش متولی امام زاده .اما متولی به من گفت باید بروم پیش روان شناس .

من اصلا هیچ به یاد کلاس های عرفان حلقه نبودم و تقریبا آنها را فراموش کرده بودم.
برگشتم به شهرم و به همراه خواهرم رفتم پیش روانشناس و آن زمان حالم بسیار بسیار بد بود.صدا از گلویم با من حرف میزد و مرا مجبور میکرد حرفهایی بگویم که خودم نمیخواستم.اوایل بهم میگفت پدر مرحومم میباشد .از همه ماجراهای زندگیم اطلاع داشت.بعد صدا های دیگر هم شنیدم که به من میگفتند سکوت کنم و یک جا ثابت بنشینم چون میخواستند مرا اسکن کنند .به من میگفتند باید روزی 1000رکعت نماز بخوانم و من هم چون نمیفهمیدم این موجودات کی هستند ازشان پیروی میکردم .میگفتند اگر 1000رکعت نماز نخوانی ساعت 6 صبح روز بعد میمیری.مرا وادار میکردند ساعتها سجده کنم اما صداهای بدی هم میشنیدم که مرا به باد فحش و ناسزا میگرفتند.

روانشناس به من میگفت از خودم جدا شده ام . من که معنی و مفهوم حرفهای او را نمیفهمیدم خیال میکردم او حقیقت را میگوید.برایم دارو های قوی نوشت.

وقت نماز خواندن انگشتانم توی هوا اشکالی را ترسیم میکردند و چشم هایم به سمت بالا میرفتند.من همان روز اول حضرت صاحب الزمان عج را صدا کردم و از ایشان کمک خواستم.من همیشه زیارت آل یس و دعای عهد و دعای ندبه را میخواندم .
در تمام این سالها این صداها مرا اذیت کردند.آنها همه به فارسی قدیمی صحبت میکردند و از اصطلاحات بخصوصی استفاده میکردند .مثل : راهنمایی کردن.نگهبانی کردن .خدایم را خواندن. خدایم را دوست داشتن. وقتی میخواهند مطلبی را ارائه بدهند و یا موضوعی را بیان کنند از اصطلاح راهنمایی کردن استفاده میکنند .مثلا من حالا که دارم برایتان این سرگذشت را مینویسم دارم به شما راهنمایی میکنم و شما که دارید این ماجرارا میخوانید دارید مرا نگهبانی میکنید.اصطلاح دیگر نگاه بد کردن است.مثلا میخواهند بگویند کسی گناهی کرده میگویند او نگاه بد میکند.

من از جنیان هیچی نمیدانستم 3 یا 4 سال پیش اتفاقی کلمه ی فرادرمانگر را در اینتر نت دیدم و بعد ساید انجمن نجات از حلقه را پیدا کردم و وقتی ماجرای آسیب دیدگان را خواندم فهمیدم من هم یکی از آسیب دیدگانم و عرفان حلقه مرا فریب داده .

یک موضوع عجیب این است که چرا اون اوایل صدا ها به من میگفتند ثابت بنشینم تا مرا اسکن کنند؟این کلمه ی اسکن را مسترهای حلقه و طاهری استفاده میکنند.به نظرم میاد حلقه ایی ها میتوانند وارد ذهن مردم بشوند .من در سایت انجمن نجات از حلقه با حجت الاسلام  مظاهری سیف آشنا شدم و از ایشان کمک خواستم که الحمدلله ایشان سریع به ایمیلم پاسخ دادند و خیلی مرا راهنمایی کردند. خدا خیرشان بدهد .از ایشان بابت کمک ها و راهنماییهایشان بسیار متشکر و ممنونم.
من به راهنمایی های استاد مظاهری سیف عمل کردم و ایشان برایم حرز فرستاده اند و دعاها و دستورات شمیم را هم انجام میدهم.
جنیان میتوانند افکار انسانها را بخوانند..من به آنها میگویم بروید و برنگردید اما آنها میگویند ما از جایی نیامده اییم .ما همینجا بوده ایم.آنها امکان دارد هر جای این دنیا باشند فقط اینکه من نمیدانم عرفان حلقه چگونه باعث شده من صدای آنها را بشنوم آنها هم صدای مرا میشنوند.در ابتدا مرا خیلی اذیت میکردند اما حالا تقریبا بیشترشان سکوت میکنند و چیزی نمیگویند اما حضور دارند.در هنگام نماز هم یکیشان حرفهای زشت و مستهجن میگوید.البته بگویم نسبت به سالهای قبل و با دستورات شمیم و حرز و دعا وضعم خیلی خیلی بهتر شده و خودم را به خدا سپرده ام.این نتیجه ی دخالت طاهری در امور خداوند است .او اجنه را وادار میکند به ذهن و حرکات فیزیکی مردم تسلط پیدا کنند.من او را نمیبخشم و میدانم که خدا هم او را نخواهد بخشید.
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار