کد خبر: ۱۶۴۸۶
تاریخ انتشار: 08 دی - 1397 10:11
اختصاصی
بسیاری از جنبش های نوپدید معنوی رویکرد فرقه ای دارند و بر اساس ویژگی های فرقه عمل می کنند.

به گزارش فرقه نیوز: برای شناخت جریانات انحرافی و اهداف آنها باید اول فرقه و جریانات فرقه ای را شناخت. بسیاری از جنبش های نوپدید معنوی رویکرد فرقه ای دارند و بر اساس ویژگی های فرقه عمل می کنند. اگر چه برخی از جنبش ها ساختار فرقه ای ندارند، اما در نوع عمل کرد رگه های زیادی از شاخصه های فرقه را می توان در آنها پیدا کرد.

تعریف فرقه:

واژه فرقه(cult) بیانگر یک سازمان استاتیک و ایستا است. اعضای فرقه، مانند افراد سایر گروه ها، به راه مخصوص می روند و این راهها در طول زمان تغییر می کند. فرقه ها به علت کار درونی و عملکرد مخفی، وضعیت غیر معمول پیدا می کنند. بنابراین همیشه تشخیص تفاوت های میان یک انجمن یا سازمان صادق با یک فرقه کار ساده ای نیست. از طرفی به علت همین کارکرد فرقه ها نمی توان به صورت روشن و دقیق فعالیت های فرقه را زیر نظر گرفت و از نوع فعالیت آنها مطلع شد. فرقه ها مانند سازمان های جاسوسی و سری عمل می کنند و پیروان خود را نیز در این امر آموزش می دهند. آنها به علت این که آموزه های خاصی دارند تصور می کنند همواره مورد تعقیب هستند و باید خود را مخفی کنند. این عامل آنها را به مخفی کاری وامی دارد.

در فرقه آنچه اهمیت دارد روابط فرقه ای است. روابط فرقه ای عبارتند از روابطی که در آن یک فرد آگاهانه افراد دیگر را وادار می کند تا به طور کامل در خصوص تقریبا همه تصمیمیات مهم زندگی اش وابسته به او باشد و به این پیروان اعتقادی اینطور القا می نماید که او دارای استعداد، نبوغ یا دانش ویژه ای است. روابط بین اعضای فرقه بر اساس سلسله مراتبی مشخص تعیین می شود و هر یک از اعضا بنابر جایگاهی که دارد عمل می کند و اجازه ندارد رفتارهای غیر فرقه و غیر معمول داشته باشد مگر با اجازه لیدر، مقام بالاتر از خود یا رهبر فرقه. افراد فرقه در تمام تصمیمات زندگی خود باید مطیع رهبر فرقه باشند، زیرا رهبر فرقه بهتر از همه مصلحت افراد و فرقه را می داند و اشراف بیشتر و کاملتری بر مسائل پیرامون دارد.

اگر یکی از اعضای فرقه بر خلاف روابط فرقه عمل کند، مهره سوخته به شمار خواهد آمد و از فرقه ترد خواهد شد و از آن جهت که اعضای فرقه وابستگی روحی به فرقه پیدا کرده اند، جدایی از فرقه به معنی مرگ تلقی خواهد شد. بنابراین تمام تلاش خود را به کار می گیرند تا گرفتار چنین حکمی نشوند. با این توضیح ویژگی فرقه ها را چنین می توان بر شمرد:

در ساختار، خودکامه هستند

رهبر به عنوان مقام عالی شناخته می شود. اگر چه ممکن است قدرت معینی را به چند زیر دست به منظورنظارت بر وفاداری پیروان نسبت به تمایلات و حکم او تفویض کند، اما حرف اول و آخر در فرقه را رهبر فرقه می زند. خود رأیی و استبداد رفتاری یکی از عوامل بقای فرقه ها به شمار می رود. هیچ کس حق دخالت در تصمیمات فرقه را ندارد و باید مطیع فرامین باشد. سلسله مراتب قدرت در فرقه بسیار مورد اهمیت است و همه موظف به رعایت آن هستند.

ظاهراً نوآور و منحصر به فرد هستند

رهبران فرقه ها ادعا می کنند که سنت شکنی کرده، چیزی بدیع ارائه نموده و تنها سیستم موفقیت آمیز را برای تغییراتی که مشکلات زندگی یا ضعفها و نارسایی های جهان را حل می کند به وجود آورده اند. فرقه را ارائه مفاهیم معنوی و کنکاش در دیگر فرقه ها معجونی می سازد که به مذاق همه خوش آید.

تمایل دارند که سیستم اخلاقی دوگانه ای داشته باشند

از اعضا خواسته می شود که در درون گروه، باز و راستگو باشند و همه چیز را در برابر رهبر اعتراف نمایند. در همان حال اعضا تشویق می شوند غیر عضوها را گول زده و از آنها سوء استفاده کنند. در مقابل، اسلام به اعضای خود آموزش می دهد تا در برابر همه راستگو و درستکار باشند و نسبت به یک مجموعه واحد از اخلاقیات پایبند بمانند. اسلام تأکید دارد، هیچ گاه نباید دورویی داشت و با همه باید با صداقت رفتار کرد. به هر حال گفتمان فرقه ها این است که وسیله هدف را توجیه می کند. این نظریه به فرقه ها اجازه می دهد تا اخلاقیات خاص خودشان را خارج از مرزهای اخلاقی نرمال جامعه بوجود بیاورند. از این روست که پیروان فرقه ها همواره خود را خاص می دانند و دیگران هرگز نمی توانند آنها را بفهمند.

عرفان حلقه، جریانات شیطان پرست، عرفان اکنکار بر همین اساس شکل گرفته اند. آموزه های آنها جدای از عرف جامعه است و معمولاً همه فهم نیست.

تمایل به خودکامه بودن

فرقه ها تمام خواهی، در کنترل رفتار اعضایشان و همچنین خودکامگی ایدئولوژیک، ابراز تعصب و افراطی گری در جهان بینی دارند. اغلب فرقه ها از اعضایشان انتظار دارند تا وقت، انرژی، پول و سایر منابع را برای اهداف معین گروه را در اختیار فرقه بگذارند. فرقه ها به اعضای خود دیکته می کنند که چه بپوشند، چه بخورند، کجا و کی کار کنند، بخوابند، حمام کنند و همینطور به چه اعتقاد داشته باشند و چگونه فکر کنند و چه بگویند.

اعضای خود را از خانواده هایشان جدا می کنند

بسیاری از فرقه ها فشار زیادی بر روی اعضای جدید برای ترک خانواده، دوستان و مشاغل خود برای حل شدن در هدف اساسی گروه می آورند. این تاکتیک، اعضا را وابسته به فرقه کرده بنابراین فرقه ها بهتر می توانند بر اعضای خود کنترل و احاطه داشته باشند. خانواده یکی از بهترین و اصلی ترین کانون هایی است که می تواند برنامه های شوم و پلید فرقه را برملا کند و خطرات آن را به اعضای خود گوشزد نماید. این امر باعث می شود افراد زیادی از گرفتار شدن در فرقه نجات یابند. به این علت فرقه ها تلاش می کنند افراد را از خانواده هایشان دور کرده و جدا کنند.منبع: درسنامه صراط های غیر مستقیم، مهدی سالاری، ص 20.

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار