کد خبر: ۱۶۸۹
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
اعتقاد به ولایت مطلقه اقطاب، اعتقاد به مهدویت نوعیه، بدعت‌گذاری در مالیات اسلامی، غلو نسبت به امام علی(ع) و اقطاب سلسله و نیز فاش‌کردن برخی دروغ‌ها و منسوب کردن علمای شیعه به خود از جمله عقاید مورد نقد در این نوشتار است.
گروه صوفیه و دراویش-فرقه نیوز، اعتقاد به ولایت مطلقه اقطاب، اعتقاد به مهدویت نوعیه، بدعت‌گذاری در مالیات اسلامی، غلو نسبت به امام علی(ع) و اقطاب سلسله و نیز فاش‌کردن برخی دروغ‌ها و منسوب کردن علمای شیعه به خود از جمله عقاید مورد نقد در این نوشتار است.

 

بخش اول

چکیده

این مقاله ضمن پرداختن به چیستی تصوف به تبیین واژه صوفی اشاره دارد و فرایند آن، یعنی تصوف اهل‌سنت معارض با اهل بیت و تصوف سنی ـ شیعه و تصوف شیعه را بیان می‌کند. به جهت گستردگی فرقه‌های صوفیه، در این مقاله تنها به تحلیل دو فرقه شایع و رایج آن یعنی فرقه ذهبیه و فرقه نعمت اللهیه گنابادیه پرداخته شده است.

اعتقاد به ولایت مطلقه اقطاب، اعتقاد به مهدویت نوعیه، بدعت‌گذاری در مالیات اسلامی، غلو نسبت به امام علی(ع) و اقطاب سلسله و نیز فاش‌کردن برخی دروغ‌ها و منسوب کردن علمای شیعه به خود از جمله عقاید مورد نقد این نوشتار است. فتاوای فقهای شیعه درباره تصوف بخش پایانی این مقاله می‌باشد.

واژگان کلیدی: تصوف، فرقه‌های صوفیه، فرقه ذهبیه، فرقه نعمت اللهیه.

طرح مسئله

صوفیه، گروه‌ها و نحله‌های آن همواره در طول تاریخ مطرح و موضوع بررسی و تحقیق بسیاری از پژوهشگران بوده است؛ آموزه‌های اسلام، سرشار از مباحث غنی عرفانی است، ولی نخستین جریان تصوف اهل سنت معارض با اهل‌بیت، از سوی عثمان بن شریک کوفی، معروف به ابوهاشم کوفی مطرح شد که جامی در نفحات الانس و قشیری ـ از بزرگان علمای صوفیه ـ بدان اعتراف نموده‌اند.

ابوهاشم مانند رهبانان، جامه‌های پشمینه و درشت می‌پوشید و نظریه حلول و اتحاد را رواج می‌داد. پس از او، ابویزید بسطامی، فرقه یزیدیه و بسطامیه و شطاریه را رواج داد. جنیدیه، پیروان ابوالقاسم جنید بن محمد بغدادی هستند و فرقه نوریه، پیرو احمد بن محمد نوری. همچنین فرقه خرّازیه پیرو ابوسعید خرّاز، فرقه طیفوریه پیرو بایزید طیفور بن عیسی بسطامی، فرقه قصاریه پیرو حمدون بن احمد عماره قصار، فرقه سهلیه پیرو سهل بن عبدالله تستری، فرقه نقشبندیه پیرو ابراهیم ادهم و فرقه ذهبیه پیرو معروف کرخی‌اند.

رویکردهای متنوع و مواضع مختلف متصوفه باعث ایجاد این سؤال است که به‌راستی تصوف چیست؛ خصوصاً در مقام مقایسه با سنت‌های جدید در صوفی و صوفیگری تصوف سنتی چه جایگاهی دارد و چگونه ارزیابی می‌گردد؟ اینکه تصوف نزد اهل سنت چه معنایی دارد و آسیب‌های آن در مقابل عرفان شیعی چیست از دیگر سؤالاتی است که در این نوشتار قابل طرح است.

در این نوشتار با تحلیل در فرقه ذهبیه و فرقه نعمت‌اللهیه گناباد به عنوان دو نماینده مطرح این تفکر درصدد پاسخ‌گویی به این سؤالات است تا ضمن نقد و بررسی آنها، آسیب‌ها و اشکالات تصوف سنتی را که با معارف اهل بیت و تصوف شیعه تقابل دارد، مطرح کند و در پرتو آن، حقایق ناب عرفان شیعی ـ که برخواسته از معارف اصیل است ـ بیشتر رخ نماید.

کثرت فرقه‌های صوفیه در تاریخ اسلام

واژه صوفی در قرن دوم در برخی سرزمین‌های اسلامی مطرح شد و در قرن سوم و چهارم به صورت یک جریان اجتماعی و معرفتی رواج یافت و به شکل یک نظام فکری و اعتقادی و با تشکیلات اجتماعی خاص پدید آمد. ابوبکر کلاباذی (م. 380) در کتاب شرح التعرف لمذهب اهل التصوف، تاریخ صوفیان را بر حسب مناطق مختلف بیان کرده است.

مثلاً بایزید بسطامی را در بسطام، ابوحفص حداد را در نیشابور، احمد بن خضرویه بلخی را در بلخ، سهل بن عبدالله تستری را در شوشتر، یوسف بن حسین رازی را در ری، ابوبکر بن طاهر ابهری را در ابهر، علی بن سهل بن الازهر را در اصفهان، کهمس همدانی را در همدان و حسن بن علی بن یزدانیار را در ارومیه معرفی می‌کند. هرکدام از این شخصیت‌ها در هر یک از این مناطق، باعث پیدایش فرقه‌ای از تصوف شده‌اند. (بخاری، 1387: 221 ـ 195)

بافت فرهنگی شهرهای مختلف و تنوع مذهبی به شکل‌گیری فرق مختلف تصوف دامن زده است. گرچه، مشایخ صوفیه به لحاظ فقهی و کلامی عمدتاً سنی مذهب بوده‌اند؛ گرایش‌های فقهی آنان یکسان نیست. برای نمونه، صوفیان نیشابور، شافعی‌اند و ابوبکر شبلی، مالکی و ابوبکر کلاباذی و ابوالحسن علی بن عثمان هجویری و یوسف همدانی، حنفی‌اند و خواجه عبدالله انصاری، حنبلی است.

  شجره‌نامه فرقه‌های تصوف شیعی نیز به صوفیان اهل سنت مانند: حسن بصری، جنید بغدادی، احمد غزالی و غیره منتهی می‌شود. سخن قاضی نورالله شوشتری نیز مبنی بر اینکه هیچ‌کس از این طایفه، سنی مذهب نبوده، درست نیست. (شوشتری، 1365: 2 / 5)

علت دیگرِ کثرتِ صوفیه را باید در روش‌های سلوکی، تربیتی و صوفیانه فرقه‌های تصوف دانست که این اختلافِ سلوکی، منشأ تنوع فرقه‌های صوفیه شده است. به سخن دیگر، یکی از علت‌هایی که باعث شده گاهی از یک فرقه، دو یا چند فرقه دیگر زاییده و انشعابات متکثر پدیدار شود؛ روش‌های سلوکی و تربیتی اقطاب فرقه‌هاست.

این تفاوت‌ها چنان عمیق و گسترده بوده که گاه برخی مشایخ صوفیه، یکدیگر را تکفیر یا تفسیق کرده، منحرف از طریقت می‌دانستند. برای مثال گفته‌اند: روش تربیتی و سلوکیِ ابراهیم ادهم (م. 161) کثرت سفرها و برگزاری جلسات ذکر بوده است؛ اما جنید بغدادی اهل سفر نبوده، در بغداد ساکن شده و خانقاه ساخته و مریدانی دور خود جمع کرده است.

قشیری از جنید بغدادی نقل می‌کند که: «فتوت در شام، سخن‌گویی در عراق و صدق در خراسان بود». (قشیری، بی‌تا: 226) یعنی هر کدام یک مؤلفه خاصی درمسائل تربیتی و صوفیانه داشته‌اند و کتب اهل تصوف نیز نمایانگر این مسئله است. تصوف در قوت القلوبِ ابوطالب مکی (م. 386) تصوف بصره است و مؤلفه‌های تصوف بصره را داراست.

کتاب اللمع ابونصر سراج (م. 378) مبتنی بر تصوف بغداد و کتاب التعرفِ ابونصرکلاباذی (م. 380) واجد تصوف بخاراست و رساله ابوالقاسم قشیری (م. 465) و ابوحامد غزالی (م. 505) مبتنی بر تصوف نیشابور است. با اینکه غزالی از منطقه خراسان به نظامیه بغداد و سپس به مکه مهاجرت کرد؛ کتاب احیاء علوم‌الدین را با رویکرد تصوف نیشابور نگاشت.

این اختلاف فرقه‌ها در تعدد مقامات عرفانی هم نمایان است؛ برای نمونه: زهد، خوف شوق، محبت بین بعضی از مکاتب و شخصیت‌های تصوف خیلی مهم است. ذوالنون مصری، نوزده مقام عرفانی، ابونصر سَرّاج هفت مقام و خواجه عبدالله انصاری صد منزل و روزبهان شیرازی هزارویک مقام را بیان می‌کنند. این تعدد مقام‌های عرفانی نیز به تفاوت روش‌شناختی صوفیان بر می‌گردد. (حداد عادل، 1362: 7 / 384 ـ 381)

به سخن دیگر، چون مشرب‌های صوفیان متفاوت است، مقام‌های آنها اختلاف می‌یابد. اختلاف منازل و مقام‌های عرفانی، ذاتی و جوهری ـ نه عرضی و ادبی ـ صوفیان است. البته افزون بر علل پیش‌گفته، نباید ازعلت‌های نفسانی مانند حسادت، رقیب‌شکنی و دنیاگرایی در فرقه‌سازی تصوف غفلت کرد.

مراحل تصوف سنتی

مراحل تصوف را می‌توان با فرایند‌های گوناگونی بیان کرد. تصوف در یک فرایند (یعنی آنگاه که افرادی مانند: حسن بصری یا ابوهاشم کوفی یا سفیان ثوری به رواج این تفکر دامن زدند) از تصوف اهل سنتِ معارضِ با اهل بیت شروع می‌شود، سپس تصوف سنی ـ شیعی پدید می‌آید و نوعی همدلی میان اهل سنت و تشیع بروز می‌کند و صوفیانی مانند سرّاج و قشیری و عین‌القضات همدانی و ابن‌عربی و قونوی و ... با اینکه در مسئله امامت، به امامت مباشر و بلاواسطه امیرمؤمنان علی(ع) اعتقاد نداشتند، اما او را قطب الاقطاب و سرسلسله صوفیان و دارای ولایت مطلقه معرفی می‌کردند و در پاره‌ای از اعتقادات مثل ولایت عرفانی و تکوینی و مسئله مهدویت به مذهب شیعه نزدیک می‌شدند و حتی درمسائل فقهی نیز از ائمه چهارگانه اهل‌سنت تبعیت نمی‌کردند.

به همین دلیل، برخی کارشناسانِ عرفان گمان کرده‌اند که این دسته از صوفیان، شیعه بوده‌اند؛ درحالی‌که نمی‌توان این ادعا را اثبات کرد. تصوف التقاطی شیعی، آخرین بخش از فرایند تصوف سنتی است که زمان پیدایش آن در فرقه‌های صوفیه متفاوت است.

برای نمونه، فرقه‌های نعمت اللهیه از زمان شاه نعمت‌الله ولی، یا پسرش خلیل‌الله به تشیع گرایش پیدا کردند و یا فرقه ذهبیه از زمان سید عبدالله برزش‌آبادی، به تشیع جذب شدند؛ ولی آموزه‌ها و مناسک این فرقه‌ها، آمیزه‌ای ازمذهب سنی و شیعی است.

فرایند دیگری که می‌توان برای تصوف بیان کرد، این است که تصوف در آغاز مانند یک جریان اجتماعی در میان اهل‌سنت ظاهر گشت. برای مثال، حسن بصری یا ابوهاشم کوفی صوفی، برای تصوف تبیین نظری، علمی و نظام‌مندی نداشتند و تنها دغدغه بنای یک جریان اجتماعی را در سر می‌پروراندند.

در گام بعدی و از زمان سرّاج طوسی و قشیری، تصوف نظری پدیدار شد. البته تصوف نظری در این گام، جریان و بُعد اجتماعی خود را از دست نداد و آداب و مناسک مراد و مریدی، خانقاه سازی، سماع و ... را همانند گام پیشین ادامه داد. پس صوفیانی که می‌توانستند مشاهدات خود یا کشفیات عرفا را تبیین کنند، عرفان نظری را تحقق بخشیدند.

ابن‌عربی به این تبیین‌ها، نظام هستی‌شناختی داد؛ به گونه‌ای که عنوان عرفان نظری به‌طور انحصاری برنظام هستی‌شناختی ابن‌عربی اطلاق شد، هرچند در واقع هم می‌توان تبیینات نویسندگان کتاب اللمع و رساله قشیری را نیز عرفان نظری دانست. پس عرفان نظری در واقع از قرن چهارم هجری شروع شده و در زمان ابن‌عربی سبک هستی‌شناسانه و نظام معقولانه و تبیین‌گرایانه یافت.

البته بزرگانی مانند قونوی، جندی، فرغانی، قاسانی، قیصری، ابن‌ترکه، جامی، فناری و ... این رویکرد را کامل‌تر ساختند تا نوبت به ملاصدرا رسید و تبیین‌های عرفانی را به استدلال‌های فلسفی تبدیل کرد. در این مرحله تصوف و عرفان به یک معنا به کار می‌رفتند؛ ولی اندک اندک مرحله سوم، یعنی مرحله جدایی عرفان از تصوف در مذهب تشیع آغاز شد.

جدایی عرفان و تصوف را باید از عصر مرحوم شیخ انصاری دانست افرادی مثل ملامحمد علی جولا، سید علی شوشتری، ملاحسینقلی همدانی، سید احمد کربلایی، سید علی قاضی طباطبایی، علامه طباطبایی و آیت‌الله بهجت متعلق به این دوره‌اند. بزرگانی مانند سیدعلی قاضی به دلیل برخی آسیب‌های صوفیانه تصریح می‌کرد که او را جزء هیچ‌یک از فرقه‌های صوفیه ندانند. 

البته گزارش دوم از فرایند تصوف به این معنا نیست که عارفان حقیقی در تاریخ تشیع وجود نداشته‌اند؛ بلکه پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) علاوه بر بیان عقاید و احکام و اخلاق به مباحث عرفانی، به ویژه با ادبیات دعاگونه، مانند مناجات شعبانیه یا دعای عرفه می‌پرداختند و عارفان حقیقی و شخصیت‌هایی همچون سلمان فارسی، کمیل نخعی و ابوحمزه ثمالی را تربیت کردند؛ اما سخن ما در جریان و ساختار اجتماعی و معرفتی تصوف و عرفان است.

منشأ تصوف در تاریخ اسلام

پیرامون منشأ تصوف اسلامی، دیدگاه‌های متفاوتی بیان شده است که ما به گزارش شش دیدگاه بسنده می‌کنیم:

1. تصوف، عکس‌العملی است که فکر آریایی (ایرانی) در مقابل اسلام عربی به وجود آورده و با تبدیل کشمکش‌های میدان جنگ به کشمکش‌های فکری، ظاهرگردید؛

2. شباهت‌های فراوان بین تصوف اسلامی و فرقه‌های صوفیه هندی مانند خانقاه‌نشینی، زاویه گرفتن و بعضی ریاضت‌ها نشان‌دهنده زایش تصوف اسلامی از افکار هندی است؛

3. تصوف اسلامی ناشی از افکار فلسفی به‌ویژه افکار نوافلاطونی و فلسفه‌های هلینیزم مثل، رواقیون و کلبیون است و افکار عرفانی آنها از گرایش‌های اخلاقی و عرفانی یونانیان متأثر است؛

4. تصوف اسلامی منشأ و ریشه مسیحی (رهبانیت مسیحی) دارد. شواهد تاریخی هم بر ارتباط و تأثیرپذیری فرقه‌های صوفیه اسلامی با بعضی راهبان مسیحی وجود دارد. برخی معتقدند نخستین بار خانقاه‌سازی به دست یک راهب مسیحی انجام گرفت؛

5. افکار بودائی‌ها، منبع بزرگی برای تصوف اسلامی بوده، متصوفه اسلامی از بودائیان تأثیر پذیرفته‌اند؛

6. صوفیانی مانند قشیری و هجویری تصوف را زاییده صفای قلب و کشف و شهود را موهبت الهی می‌دانند که خداوند سبحان به جمعی لطف کرده و الهامات و مکاشفات به آنها نازل نموده است. این دیدگاه، مخالفت‌هایی که برخی صوفیان مثل غزالی، سنائی، عطار و مولوی با فلسفه و عقل داشته‌اند را نشانه تأثیرناپذیری تصوف از فلسفه می‌داند.  (غنی، 1366: 2 / 6 ـ 2؛ نفیسی: 1343: 24 ـ 5)

دیدگاه نگارنده آن است که عاملی که جرقه عرفانی بر صوفیان ایجاد کرد، جرقه دینی و نصوص دینی بود. آیات و روایاتی مانند: «الدنیا تغرّ وتضرّ وتمرّ، الدنیا لهو ولعب؛ دنیا فریب می‌دهد و ضرر می‌رساند و می‌گذرد، دنیا بیهوده و بازیچه است.» که به مذمت دنیا می‌پردازد، صوفیان را واداشت تا زندگی صوفیانه و عارفانه و راهبانه برگزینند.

پس نخستین عاملِ گرایش به تصوف، عامل درون‌دینی با بهره‌گیری از روش‌شناسی ناصواب درمعرفت دینی بوده است، سپس در مدت کوتاهی ارتباط صوفیان با هندوها، بودائیان و راهبان مسیحی و نیز دوری گزیدن از اهل بیت عصمت و طهارت، تصوف التقاطی را به وجود آورد و مجموع این عوامل، صوفیه را به وضعیت و جریان اجتماعی کشاند؛ ازاین‌رو به نظر نگارنده نارواست که صوفیه فقط با عامل درون‌دینی یعنی، آیات و روایات یا فقط با عوامل برون‌دینی مانند تأثیرگذاری بودائیان و هندوها سنجیده شود.

بحث‌های گذشته روشن می‌سازد که اهل سنت و فاصله‌گرفتگان از اهل بیت سرمنشأ اصلی تصوف بودند. اگر صوفیان در آغاز پیدایش با اهل بیت پیامبر ارتباط وثیقی پیدا می‌کردند و به اسلام جامع‌نگر روی می‌آوردند، هم عرفان اسلامی را فرا می‌گرفتند و هم گرفتار التقاط نمی‌شدند و از آفت‌ها و آسیب‌های رفتاری و معرفتی در امان می‌ماندند.

اینکه بسیاری از فرقه‌های صوفیه معاصر یا شیعه و یا سنی مذهب‌اند و به اهل‌بیت محبت دارند، انحراف آنها را تبرئه نمی‌کند؛ زیرا این ارادت پس از پیدایش تصوف پیدا شده و چون دیدند مفاهیم و آموزه‌های بلند عرفانی در کلمات اهل‌بیت(ع) وجود دارد، عاشق اهل بیت شدند. اگر مطالب ارزشمند عرفانی در کلمات امیرمؤمنان و ائمه(ع) نبود، صوفیان به اهل بیت گرایش پیدا نمی‌کردند. شاهد اینکه صوفیه دچار انحراف بودند را می‌توان در رفتار حسن بصری نگریست.

حسن بصری در جنگ جمل به علی(ع) گفت: منادی به من ندا زد که: «القاتل و المقتول کلاهما فی النار»؛ این جمله به این معناست که حسن بصری نه تنها امیرمؤمنان علی(ع) را یاری نکرد، بلکه او را جهنمی خواند. (بنگرید به: عمادی، 1384) بنابراین صوفیه در آغاز راه، با استنباط‌های غلط از قرآن و روایات پدید آمدند. البته بعدها هندویان و راهبان و بودائیان نیز بر آنها تأثیر گذاشتند و تصوف التقاطی را به وجود آوردند.

فرقه‌های صوفیه

واضع صوفیه با عنوان «تصوف» در جهان اسلام، عثمان بن شریک کوفی، معروف به ابوهاشم کوفی است که جامی در نفحات الانس و قشیری ـ از بزرگان علمای صوفیه ـ بدان اذعان نموده‌اند؛ هرچند زمینه‌های آن را حسن بصری به وجود آورد. وی مانند رهبانان، جامه‌های پشمینه و درشت می‌پوشید و نظریه حلول و اتحاد را رواج می‌داد. فرقه‌ هاشمیه، ابو‌هاشمیه، عثمانیه و شریکیه به او منسوب‌اند.

سفیان ثوری، طریقه و روش او را پذیرفت و تشبیه و تجسم‌گرایی را بر مذهب او افزود و فرقه ثوریه و سفیانیه را پدید آورد و پس از او، ابویزید بسطامی، فرقه یزیدیه و بسطامیه و شطاریه را رواج داد. فرقه جنیدیه، پیرو ابوالقاسم جنید بن محمد بغدادی هستند و فرقه نوریه، پیرو احمد بن محمد نوری، همچنین فرقه خرازیه پیرو ابوسعید خراز، فرقه طیفوریه پیرو بایزید طیفور بن عیسی بسطامی، فرقه قصاریه پیرو حمدون بن احمد عمارة قصار، فرقه سهلیه پیرو سهل بن عبدالله تستری، فرقه نقشبندیه پیرو ابراهیم ادهم و فرقه ذهبیه، پیرو معروف کرخی هستند.

برخی از این فرقه‌ها، اهل سکر و عده‌ای اهل صحوند، سکریان مانند بایزید بسطامی و طیفوریان، از شطحیات بهره می‌گیرند و الفاظ کفرآلود به کار می‌برند، و صحویان مانند جنید و اصحاب او جانب اعتدال در گفتار را رعایت می‌کنند.

برخی محققان، فرقه‌های صوفیه را بر چهار مذهب اصلی «حلولیه»، «اتحادیه»، «واصلیه» و «عشاقیه» دانسته‌اند و عده‌ای، فرقه تلقینیه و رزاقیه و وحدتیه را نیز به آنها افزوده‌اند. دسته‌ای از آنها معتقدند که خداوند در انسان‌ها و نیز ابدان جمیع عارفان حلول می‌کند.

گروهی نیز بر این باورند که خدای تعالی با همه عارفان یکی می‌شود. این مدعیات نه تنها مستلزم کفر و زندقه است؛ بلکه با عقل قطعی و استدلال برهانی مردود می‌گردد. البته، عده‌ای از عارفان بر وحدت وجود گرایش یافته‌اند و نظریه آنها ربطی به حلول و اتحاد ندارد؛ بلکه خداوند متعال را تنها وجود و بود دانسته و سایر موجودات را تجلیات و تعینات حق ـ تعالی ـ و نمودها و مظاهر الهی شمرده‌اند. این مطلب با پاره‌ای نصوص دینی هم سازگار است.

پس فرقه‌های حلولیه و اتحادیه با نظریه تجلیات الهی تمایز اساسی دارد. فرقه واصلیه، خود را واصل به حق ـ تعالی ـ دانسته، تکالیف شرعیه را بر خود واجب نمی‌داند و تمام محرمات را حلال می‌شمرد. فرقه مشارکیه، ادعای مشارکت با انبیا می‌کنند. فرقه مباحیه، همه چیز را بر عارف، مباح و حلال می‌شمارند. فرقه‌های ملامتیه، حوریه، باطنیه و ... نیز بر عقاید باطل دیگری گرایش دارند.

گرایش پاره‌ای از شیعیان به تصوف باعث شد تا برخی فرقه‌های صوفیه به امامان معصوم منسوب گردند؛ مثلاً فرقه نقشبندیه (تابعان ابراهیم ادهم) به امام زین‌العابدین(ع)،  سلسله شطاریه (تابعان بایزید بسطامی) به امام جعفر صادق(ع) و سلسله ذهبیه (تابعان معروف کرخی) به امام رضا(ع) منسوبند.

درحالی‌که به عنوان نمونه معروف کرخی (م. 200 ق)، وقتی به آیین اسلام گروید، به داوود طایی پیوست و سَری سَقَطی (م. 253) نیز پس از آتش گرفتن مغازه‌اش گفت من نیز فارغ شدم و ترک دنیا پیش گرفت و شاگرد معروف کرخی شد و جنید بغدادی نیز از فرقه صوفیه سقطی بهره‌مند گردید.

پس معروف کرخی در طریقت داوود طایی بود و داوود طایی به اعتراف عطار در تذکرة الاولیاء و جامی در نفحات الانس به حسن بصری گرایش داشت و به گفتة هجویری، شاگرد ابوحنیفه بود و حسن بصری نیز از صوفیان مخالفِ ائمه اطهار(ع) بود. در هیچ کتاب رجالی نیامده است که معروف کرخی خرقه‌ای از امام رضا(ع) گرفته، یا امام(ع)، مجوز فرقه صوفیه به او داده باشد.

تنها ابوالحسن علی بن عثمان جُلابی هُجویری غزنوی (م 481 تا 500)، نویسنده کشف المحجوب ادعا می‌کند که وی به دست علی بن موسی الرضا(ع) اسلام آورد. اما سخنی از خرقه پوشاندن و تأیید فرقه ذهبیه از سوی آن حضرت نمی‌گوید. علاوه بر اینکه امام درسال دویست قمری به خراسان رفت وهیچ‌گاه به بغداد نرفته است و معروف کرخی، خود اهل بغداد بود و در همان جا از دنیا رفت. (بنگرید به: هجویری، 1336)

آسیب‌های مشترک فرقه‌های صوفیه

فرقه‌های صوفیه در عقاید و مناسک خود، گرفتار انحراف‌ها و بدعت‌های فراوانی هستند که به برخی از آنها اشاره می‌شود: (بنگرید به: واحدی، 1387)

1. خانقاه به عنوان محل ذکر و عبادت: خانقاه بنا به تصریح منابع صوفیه مانند نفحات الانس و طرائق الحقائق، به پیشنهاد امیری ترسا در عصر ابوهاشم کوفی ساخته شد و بدعت صوفیان به این است که آن را به دین و طریقت دینی منتسب می‌سازند.

2. تأویل قرآن: اولین بار، جنید بغدادی، تصمیم به تطبیق عقاید و اعمال صوفیان با آیات و اخبار گرفت و سپس ابونصر سراج در کتاب اللمع فی التصوف و ابوطالب مکی در قوت القلوب آن را دنبال کردند و برای اسلامی جلوه دادن عقاید و اعمال متصوفه، از معانی ظاهری آیات بدون هیچ قرینه‌ای دست شسته، تفسیر به رأی را پیشه خود ساختند. تأویلات در آثار ذهبیه از جمله کتاب طباشیر الحکمة، شرح حدیث نور محمدی نوشته میرزا ابوالقاسم حسینی شیرازی معروف به آقا میرزا بابا و متخلص به راز شیرازی آشکار و چشمگیر است.

3. رفتار گزینشی با اسلام: مشکل اساسی صوفیان در طول تاریخ، پذیرش گزینشی اسلام در مقابل اسلام جامع‌نگر بوده است. به گفتة دکتر قاسم غنی، گاهی مشایخ صوفیه به مقتضای زمان، شرع را از شروط تصوف می‌شمردند و گاهی هم قیودی می‌گذاشتند. و حتی برخی از صوفیان معتقدند: «که شریعت راه را نشان می‌دهد و اگر انسان به مقصد رسید حاجتی به شریعت ندارد». (همان)

شیخ لاهیجی می‌گوید:چون بنده را دل، پاکیزه گردد و به نهایت دوستی و محبت پروردگار رسد و ایمان به غیب در دل او استوار باشد، در چنین حال، تکلیف از وی برداشته شود و هر چند گناهان بزرگ مرتکب گردد، خداوند او را به دوزخ نبرد. (همان) درحالی‌که بنا بر نص قرآن و سنت، آدمیان باید تا هنگام مرگ، احکام الهی را همراهی کنند. به همین دلیل، امیرمؤمنان و امام عارفان(ع) در محراب عبادت، ضربت خورد و امام حسین(ع) ظهر عاشورا، نماز به جای آورد و هیچ‌یک از پیشوایان اسلام، در اجرای احکام الهی سستی نورزیدند.

انحراف اسلام گزینش‌‌یافته در فرقه ذهبیه هم مشاهده می‌شود؛ برای مثال اینان به احکام سیاسی و اجتماعی بی‌مهری نشان می‌دهند و به همین دلیل، انقلاب اسلامی و حرکت فقه الاجتماع امام خمینی(ره) را همراهی نکردند و برخی از آنها در نماز و پرداخت وجوهات و تقلید از مجتهد جامع الشرایط کوتاهی می‌ورزند.همچنین از زمان ملاسلطان گنابادی، اتباع فرقه، ده‌یک درآمد خویش را به عنوان عُشریه به رئیس فرقه می‌پردازند و آن را جایگزین زکات و خمس قلمداد می‌کنند.

درحالی‌که قرآن در زمینه خمس می‌فرماید: «فَأ‌َنَّ لِلَّه‌ِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُول‌ِ وَلذ‌ِی الْقُرْبَى وَالْیتَامَى وَالْمَسَاکین‌ِ وَابْن‌ِ السَّبیل‌ِ؛ و بدانید که هر فایده‌ای به دست می‌آورید، خمس آن برای خدا و پیامبر و برای خویشاوندان او، و یتیمان و بینوایان و در راه مانده از بستگان اوست». (انفال / 41) و به فتوای تمام فقهای متشرع، عُشریه جایگزین خمس نیست؛ علاوه بر اینکه، باید خمس به اذن مجتهد جامع الشرایط، مصرف شود و اقطاب و رؤسای فرقه‌های صوفیه، برای مصرف اموال شرعیه مجوز شرعی ندارند. این رویکرد، طبق آیه ذیل، کفر منشانه است:«إ‌ِنَّ الَّذ‌ِینَ یکْفُرُونَ باللَّهِ وَرُسُلِه‌ِ وَیر‌ِیدُونَ أ‌َنْ یفَرِّقُوا بَینَ اللَّه‌ِ وَرُسُلِه‌ِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ ببَعْض‌ٍ وَنَکْفُرُ ببَعْض‌ٍ وَیر‌ِیدُونَ أ‌َنْ یتَّخِذُوا بَینَ ذَلِکَ سَبیلاً * أ‌ُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَأ‌َعْتَدْنَا لِلْکَافِر‌ِینَ عَذَابًا مُهینًا؛

یهودیان و مسیحیان که به خدا و پیامبرانش کفر می‌ورزند و می‌خواهند میان خدا و پیامبرشان جدایی بیفکنند، زیرا می‌گویند به برخی از پیامبران ایمان داریم و برخی دیگر را انکار می‌کنیم و می‌خواهند میان ایمان به خدا و همه پیامبران و کفر به خدا و پیامبران راهی برگزینند. آنان به راستی کافرند و ما برای کافران عذابی خوارکننده آماده کرده‌ایم». (نساء / 150 و 151) فرقه‌های صوفیه در پذیرش آموزه‌های اسلام، جامع‌نگرانه حکم به پذیرش نمی‌دهند و تنها به صورت موجبه جزئیه، دل‌سپردگی به دین دارند و این به جهت تأثیرپذیری صوفیه ازعرفان‌های جنوب شرق آسیا وکشورهای دیگر است.

4. بهره‌برداری استعمار از تصوف: از جمله موارد مثال زدنی اینکه انگلستان برای اجرای طرح‌های استعماری خود، شخصی را به نام صوفی اسلام از افغانستان به عنوان امام زمان عَلَم کرد و با لباس زهد و صورتی آراسته او را سوار بر هودجی نمود و 360 نفر فدائی، اطراف هودج را احاطه کرده و پنجاه نفر شمشیرزن و مرید همراه او بودند. او به‌طرف خراسان حرکت کرد، خون‌ها ریخته شد و خرابی‌ها به بار آمد.

سرانجام ارتش ایران با کشتن صوفی اسلام و تمام فدائیانش و تار و مار کردن سربازانش آتش فتنه را خاموش نمود. استعمارگران از اوایل قرن نوزدهم به این نتیجه رسیدند که با ایجاد فرقه‌های ظاهراً مذهبی بهتر می‌توانند در جوامع اسلامی به اهداف سیاسی و استعماری خود دست یابند و به همین دلیل، پشتیبان صوفیه و فرقه‌های آن بوده‌اند. پیوستن پاره‌ای از اقطاب دراویش به جرگه فراماسونری بیانگر این آسیب جدی است.

5. هماهنگی صوفیه با جریان‌های طاغوتی: از دیگر پیامدهای تصوف متأخر که تاریخ بر آن گواهی می‌دهد، هماهنگی آنها با جریان‌های طاغوتی است. برای نمونه، سعادت علیشاه، رئیس فرقه نعمت اللهیه و از ندیمان ظل السلطان می‌گفت:ما یک نفر زارع دهاتی درویشیم و نمی‌دانیم مشروطیت یا استبداد چه معنا دارد و این چنین کاری نداریم و مطیع امر دولت می‌باشیم خواه مشروطه باشد و خواه مستبد! (واحدی، 1387: 228)

شیخ عبدالله مازندرانی، معروف به حائری، حقوق‌بگیر انگلیس و ارادتمند ملاسلطان گنابادی و نیز عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار رضاخان، از ارادتمندان سلطان علیشاه تا صالح علیشاه بوده‌اند. سلطان‌حسین تابنده گنابادی معتقد بود:روحانیون در امور دنیوی که مربوط به امر دیانت نیست، موظف‌اند به اطاعت سلاطین و مقررات مملکتی و نباید مخالفت کنند. (همان)

همچنین دکتر گنجویان که مدعی قطبیت ذهبیه اغتشاشیه بود، پس از انقلاب به انگلیس فرار کرد که این به خوبی بر هماهنگی او با دربار محمدرضا شاه دلالت می‌کند.انحرافات فراوان دیگری در فِرق صوفیه از جمله سماع، رقص، شطحیات و ... وجود دارد، که در جای خود قابل بررسی است.

6. اباحه‌گری: مشکل دیگر بسیاری از فرقه‌های صوفیه، مسئله تساهل و تسامح و اباحه‌گری است. سماع، آواز، غنا، آسیب‌های اخلاقی، انحرافات جنسی و فاصله گرفتن از شریعت زاییده این انحراف بنیادین است و برخی گروندگان به تصوف نیز به همین جهت خود را آلوده می‌سازند. نیروهای امنیتی کشور در سال‌های پس از انقلاب اسلامی، فرقه‌های صوفیه پاره‌ای از نقاط کشور را که به انحرافات اخلاقی مبتلا بودند، افشا نمودند. انحراف و آلودگی‌های اخلاقی دراویش در خانقاه، سابقه‌ای دیرینه دارد، تا آنجا که مولوی نیز زبان به شکوه می‌گشاید:

خانقاهی کو بود بهر مکان

  من ندیدم یک زمان در وی امان

7. پشمینه‌پوشی: انحراف دیگر پاره‌ای از صوفیان، پشمینه‌پوشی آنهاست که در اواخر قرن دوم هجری میان مسلمانان رواج یافت و به همین دلیل، نام صوفی بر آنان نهاده شد. پیامبر اکرم(ص) در سفارش‌های خود به ابوذر غفاری فرمود:

در آخرالزمان، جماعتی خواهند بود که در تابستان و زمستان پشم پوشند و گمان کنند که ایشان را به سبب این پشم پوشیدن، فضل و زیادتی بر دیگران است. ملائکه آسمان و زمین، این گروه را لعنت می‌کنند. (مجلسی، بی‌تا: 77 / 93)صوفیان معاصر ـ هرچند پشمینه نپوشند ـ ماهیت انحرافی دارند و می‌توان حدیث فوق را مشمول حال آنان دانست.

8. کشف و شهودهای شیطانی: انحراف و بدعت‌های صوفیان را می‌توان زاییده مکاشفات شیطانی هم دانست. برخی مدعیان تصوف بر اثر ریاضت‌های نامشروع با شیطان در تماس بوده، خود و جامعه اسلامی را گرفتار شهودات و بلکه شهوات ناصواب می‌کنند. البته کشف و شهود بر دو نوع است: گاهی همانند رؤیای صادقه، الهی و سبحانی و گاه بر اثر پاره‌ای از عوامل، کاذب و شیطانی است. به همین دلیل نمی‌توان بر مکاشفات منقول از صوفیان اعتماد کرد.

بنابر توصیه عارفان ربانی برای تمییز و تشخیص مشاهدات الهی و تفکیک آن از مدعیات شیطانی مراجعه به کشف معصوم، یعنی قرآن و سنت است. بنابراین، توصیه‌ها و ارشادات قطب و مرشد هیچ‌گونه حجیتی ندارد؛ مگر اینکه به قرآن و سنت مستند باشد؛ یعنی اقطاب باید بر اجتهاد و استنباط از متون دینی قدرت داشته باشند تا معیار تمییز شهود الهی از شهود شیطانی را ارائه کنند؛ درحالی‌که اقطاب و شیوخ صوفیه خود فاقد این ویژگی هستند و از مجتهدان جامع الشرائط نیز بهره نمی‌برند و باب شناخت و تشخیص شهود الهی از شیطانی را به روی خود و مریدانشان بسته‌اند.


منابع و مأخذ

1. قرآن کریم.

2. بخاری، اسماعیل بن محمد مستملی، 1387، شرح التعّرف لمذهب التصوّف، تهران، اساطیر.

3. تابنده، سلطان حسین، 1378، رساله رفع شبهات، تهران، حقیقت.

4.  1384، نابغه علم وعرفان، تهران، حقیقت.

5. ثانی، نورعلیشاه، 1346، صالحیه، تهران، دانشگاه تهران.

6. حداد عادل، غلامعلی (زیر نظر)، 1362، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنگاه ترجمه و نشر.

7. خاوری، اسدالله، 1383، ذهبیه، تهران، دانشگاه تهران.

8. شبستری، محمود بن عبدالکریم 1361، شرح گلشن راز، تهران، کتابخانه طهوری.

9. شوشتری، قاضی نورالله، 1365، مجالس المؤمنین، تهران، اسلامیه.

10. علیشاه، صالح، 1381، نامه‌های صالح، تهران، حقیقت.

11. عمادی، مهدی، 1384، حسن بصری، چهره جنجالی تصوف، تهران، سنائی.

12. غنی، قاسم، 1366، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، تهران، زوار.

13. قشیری، عبدالکریم بن هوازن، بی‌تا، رسالة قشیریه، بیروت، دار الکتب العربی.

14. کلینی، محمد بن یعقوب، 1381، الاصول الکافی، تهران، مکتبة الصدوق.

15. کیوان قزوینی، عباسعلی، 1386، راز گشا، تهران، راه نیکان.

16. گنابادی، ملاسلطان محمد، 1380، ولایت‌نامه، تهران، حقیقت.

17. مؤذن خراسانی، محمد علی، 1381، تحفه عباسی، تهران، انس‌تک.

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: