کد خبر: ۱۷۴۲۵
تاریخ انتشار: 24 مرداد - 1400 10:00
بر خلاف شعار تساوی زن و مردی که در بهائیت سر داده می‌شود، بهائیان از حضور در بالاترین ارکان رهبری این فرقه، از جمله مقام ولایت امری محروم هستند.

فرقه نیوز،بر اساس اسناد و مدارک در بهاییت یکی از تعالیم دوازده‌گانه و بدیع که پیشوایان ما آن را شرط رسیدن به سعادت انسانی معرفی کرده‌اند، مساوات کامل میان زن و مرد است: «تعليم دهم حضرت بهاءالله، وحدت رجال و نساء است... ممكن نيست سعادت عالم انسانی كامل گردد مگر به مساوات كامله زنان و مردان».[1]

پس از بررسی این ادعا این سوال مطرح می شود چرا بر خلاف این شعار، طبق قوانین پیشوایان بهائیت، بالاترین اعضا و رهبران تشکیلات بهائی (از جمله شخص ولی‌امر که رئیس اعضای مرد بیت العدل است)، باید مرد باشد؟!


 همچنان که طبق وصیت‌نامه‌ی منتسب به عبدالبهاء، او شوقی افندی را اولین ولی‌امر و ولی‌امرها را تماماً از فرزندان پسری او دانسته است: «و مِن بعده بکراً بعد بکر یعنی در سلاله او (: و بعد از از ولی‌امرها پسرهای در نسل او جانشینش خواهند بود). ای أحبای الهی، باید ولی‌امرالله در زمان حیات خویش، مَن هو بعده را تعیین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد».[2] با این حال، آيا بهائیت به همين شيوه قرار است ميان تمامی زنان و مردان جهان، آن هم در تمامی شئون، تساوی برقرار كند؟!

همچنین بهائیان مدعی هستند که مقام ولایت امری و عضویت در بیت العدل امتیازی نیست، بلکه تنها یک مسئولیت الهی است که در آیین بهائی زن‌ها از آن معاف شده‌اند.
چرا طبق قوانین پیشوایان بهائیت، بالاترین اعضا و رهبران تشکیلات بهائی (از جمله شخص ولی‌امر که رئیس اعضای مرد بیت العدل است)، باید مرد باشد؟!


در پاسخ به این امر باید گفت: اولاً اگر امتیاز نیست و فقط مسئولیت و زحمت است، پس چرا باید بار این مسئولیت را مردها بر دوش بکشند؟! آیا این بر خلاف شعار مساوات مرد و زن نیست؟!همچنین بر خلاف ادعای بهاییان، عبدالبهاء این مقام را یکی از دو رکن مدیریتی و ریاستی بی‌مثیل بر بهائیت برشمرده و گفته است: «این نظم بدیع از انظمه‌ی (نظام‌های) باطله‌ی سقیمه‌ی (بیمار) عالم ممتاز، در تاریخ ادیان فرید و بی‌مثیل. سابقه‌ی بنیادش در دو رکن استوار: رکن اول و اعظم رکن، ولایت الهیه که مصدر تبیین است و رکن ثانی بیت‌العدل اعظم الاهی که مرجع تشریع است... انفصال رکنین نظم بدیع نیز از یکدیگر ممتنع و محال».[3] اما با چه توجیهی می‌توان زن‌ها را از تصدی ارکان رهبری بهائیت محروم کرد، با این توجیه که معاف شده‌اند؟! چگونه می‌توان زنان را لایق تصدی ارکان مدیریتی بهائیت ندانست و سخن از مساوات تامه میان زن و مرد به میان آورد؟! آیا بهائیتی که مدعی پرچم‌داری تساوی زن و مرد است، نباید تحقق آن را از ارکان خود شروع نموده و فقط برخورد تبلیغاتی و عوام‌فریبانه با آن نداشته باشد؟!

در ادامه بهاییان معتقدند پس از شوقی افندی حالا که ولی امری وجود ندارد، بحث بی‌فایده است! چرا که شوقی افندی فرزندی از خود به جای نگذاشت و عملاً نسل ولی‌امرها منقرض شد.

که این ادعا هم نشان بر غیر الهی بودن پیشوایان بهایی عدم تحقق وعده‌ها و پیشگویی‌هایشان دارد؛ چرا که با منقرض شدن نسل شوقی و اثبات پوشالی بودن پیش‌گویی‌های بهائيت، اساس این فرقه با تردید مواجه شده است.

پی‌نوشت:

[1]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری، 127 بدیع، ج 2، صص 150-149.
[2]. ر.ک: عباس افندی، الواح وصایا، محفل ملّی بهائیان پاکستان: مطبعه‌ی استرلینگ گاردن رود، نوامبر 1960، ص 12-11.
[3]. شوقی‌افندی، توقیعات مبارکه حضرت ولی امرالله، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملی مطبوعات امری، 125 بدیع، ص 127.


انتهای پیام/



منبع: ادیان نت
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: