کد خبر: ۱۷۵۰۸
تاریخ انتشار: 11 مهر - 1400 11:50
«دختران رَز»
در مطالعات پیرامون تصوف و جنبه ها و ابعاد آن، موضوع «زنان» گاه مغفول مانده و آنطور که باید مورد عنایت و توجه قرار نگرفته. حال آنکه بررسی تاریخ نگاره ها و برخی آثار متمرکز بر این امر یعنی «زنان و تصوف»، حکایت از اهمیت مسئله اخیر و حتی، نقش آفرینی -مستقیم و غیرمستقیم- زنان در جریان تصوف دارد.
به گزارش فرقه نیوز، زنان از بدو شکل گیری تصوف در اشکال و صورت های مختلف، قدم به این عرصه گذاشته و همراه با فراز و نشیب ها و تغییر ماهیت و ساختار جریان مزبور، نوع نقش آفرینی و جایگاه ایشان نیز دستخوش تحولات بسیار شده. نکته قابل تأمل در این موضوع، نقش پشت پرده و نا آشکار زنان در جریان تصوف شیعی است که آن را متمایز می سازد. 
مروری بر عملکرد زنان در جریان های فرقه ای شیعی -بومی و خارج از کشور- نمایانگر ایفای نقش این قشر در کنار سردمداران و گاه، اقطاب برخی فرقه های صوفی، البته در لفافه و به اصطلاح، پشت پرده است. 
این رویه تا به امروز نیز ادامه داشته و تنها اشکال و کیفیت نقش آفرینی متحول گشته؛ اگر زنان صوفی دیروز با عناوینی چون مجانین یا بکائین، شهره بودند و دوره ای در جایگاه شیخوخیت عمل می کردند، امروز دوشادوش سران و اقطاب، در مقام تئوریسین و حتی مبارز خیابانی اقدام می کنند که مصادیق آن در فرقه های مختلف مانند «اویسیه شاه مقصودی» و «نعمت اللهی سلطانعلی شاهی» قابل مشاهده است. 
نوشتار حاضر، تلاشی است برای بررسی این موضوع و جهت هرچه ملموس تر شدن تحلیل، چند مصداق نیز مورد اشاره قرار گرفته.


ورود زنان به تصوف
پیش از ورود به بحث اصلی، شایسته است مروری کوتاه بر تاریخچه ورود زنان به جریان تصوف داشت تا مسئله با دیدی بهتر تبیین شود.
در قرون اولیه تصوف، زنان به صورت مریدان غیررسمی در خانقاه ها در جمع عارفان، حضور و از طریق خدمت به صوفیان و تأمین هزینه های خانقاه ها تحت عنوان «خیرات و مبرات» و...، نقش حمایت کنندگی داشته اند. در بعضی فرقه ها نیز تنها به شرکت در مجالس وعظ و گاهی روایت حدیث، بسنده می کرده اند، اما اندک اندک قدم در مراحل بعدی گذاشته، به تربیت مریدان، برگزاری مجالس وعظ، رهبری خانقاه ها، اجرای مراسم سماع، همکاری و همیاری از طریق تشکیلات فتیان و... پرداختند. 
البته تفاوت در مبانی فکری فرقه های صوفی، نقش مهمی در نوع جایگاه زنان ایفا کرده است. تفکر سنتی مبتنی بر «خوارداشت زن» در گذشته، در  تصوف نیز جاری بود. در برهه ای از زمان، «صوفیان در بخش تصوف عابدانه(مبتنی بر زهد و ترک تعلقات) نگاه احترام آمیزی به زن نداشتند، او را دستیار شیطان و بدترین ماسوی الله به شمار آورده، اشتغال به وی را موجب دوری از حق انگاشته اند و حتی رهبانیت را که آشکارا اسلام آن را نفی کرده، پیشه کرده اند.
البته چنین نگاهی در عرفان عاشقانه (مبتنی بر رابطه محب و محبوبی)، تعدیل شد. چنانکه از سرگذشت نامه ها و تذکره های صوفیان بر می آید، ارتباط خانوادگی، مهم ترین عامل جذب بانوان به سوی عرفان بوده است. 
همسران، خواهران، دختران، همچنین کنیزکان صوفی، تحت تأثیر آموزه های آن ها قدم در مسیر تصوف نهادند. البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که ورود زنان به جریان های صوفی، به آسانی صورت نگرفته و تا زمان زیادی با مخالفت بزرگان مواجه بوده است.
شاید بتوان از منظری، نقش «رابعه عدویه» از معاصران و معاشران «حسن بصری» را در باز کردن مسیر ورود زنان به تصوف، قابل توجه دانست. از وی به عنوان نخستین زن سالک (صوفی) در تذکره ها و مبدع مکتب عشق و محبت در تصوف اسلامی یاد شده است. حضور وی در کنار مسلک شدن تصوف، باعث شد از قرن دوم هجری، راهی برای ورود بانوان به صوفی گری، باز شود.
«عبدالرحمن سلم»ی در کتاب «ذکر النسوة المتعبدات الصوفیات» بخش مهمی را به شرح حال زنان صوفی زمان خود و نسل های گذشته اختصاص داده است. بر اساس مطالب این کتاب و نیز «نفحات الانس جامی»، در دو قرن نخستین هجری، زنان بسیاری در حلقه صوفیان زاهد بین النهرین حضور داشتند. قرن های سوم و چهارم نیز سرزمین خراسان، مرکز بانوان صوفی بوده است.
البته زنان در این سال ها، عنوان رسمی «مرید» نداشته اند اما در مجالس ذکر شرکت می کرده اند. البته در این برهه، مرکز مستقلی همانند خانقاه برای تجمع زنان وجود نداشت. از قرن پنجم هجری به بعد بود که تصوف به طور قابل ملاحظه ای گسترش یافت و رفته رفته، مراکزی برای تجمع نسوان ایجاد شد. 
برخی نیز مانند مریدان ابوسعید در خانقاه او زندگی می کرده اند. بسیاری از زنان متمول در این دوره به احداث خانقاه ها می پرداخته اند، از جمله: ستی کارزیاتی، مریده شیخ ابواسحق کازرونی(466 ه.ق).
«ادوارد براون» در آثار خود از فرقه خلوتیه به عنوان جریانی پیشرو در توجه به حلقات زنان یاد کرده است، چنانکه پس از درگذشت «عمر خلوتی»، چهار دختر او در ایجاد طریقت زنان کوشیدند.
با نفوذ بیشتر زنان در جرگه ها ی تصوف، مباحث مختلفی مانند نحوه بیعت گرفتن، حضور در مجالس ذکر و سماع و... نیز مطرح شد. بیعت گرفتن زنان با شیوخ، همراه با آدابی متفاوت از مردان صورت می گرفت. سماع نیز با سرودن یا خواندن اشعار غنایی در وصف خداوند آغاز شد و به تدریج به صورت حضور در مجالس سماع، تغییر شکل داد.
همچنین، در سرگذشت نامه های بیانگر احوال زنان صوفی قرون اولیه، اشاراتی مبنی بر پوشیدن لباس پشمینه و اعتقاداتی در مورد آن بیان گردیده است.
نام زنان زیادی در جرگه متصوفه در تذکره ها ذکر شده و در این میان، برخی به مقام های بالا نیز دست یافته اند. از آن جمله است «فاطمه دختر عباس» با کنیه «ام زینب» (از اهالی بغداد) که مفتی، مدرس، فقیه، عابد، عالم، زاهد و صوفی بوده است. گفته می شود وی حتی به منبر می رفته و مردم را موعظه می کرده است.
در دوران متأخر نیز زنان مرشد حضور داشته اند. مانند، خواهر بزرگ دارای اورنگ زیب، جهان آرا که «استادش، ملاشاه، چنان او را تعلیم داده بود که ارزش جانشینی شیخ را پیدا کند، هرچند که این مطلب به وقوع نپیوست».
«فاطمه بنت الحسین(521 ه.ق) بن فضلویه رازی»، «جوهریه»، «ایمنه خاتون» (دختر شیخ اوحدالدین کرمانی که تربیت یافته شیخ شهاب الدین سهروردی بود)، «تذکاربای خاتون» (دختر ملک ظاهر بیبرس) و «زینب دختر ابی البرکات» (معروف به بنت البغدادیه) از دیگر زنانی هستند که به عنوان مؤسس و گرداننده رباط ها و خانقاه ها در نقاط مختلف از ایشان یاد شده است.


خروج از پستوها
بدین سان، موانع ورود بانوان به سلک تصوف همراه با تحولات اجتماعی، مرتفع شد و رفته رفته جایگاه و نقش آفرینی مؤثرتر و آشکارتری در گروه های صوفی یافتند. تشکیلاتی شدن تصوف نیز بر این موضوع دامن زد و هر فرقه و جریان، دیدگاهی خاص نسبت به زنان صوفی اتخاذ کردند. 
مروری بر جریان های صوفی از این زمان به بعد، حکایت از بروز تحولاتی در ماهیت و حتی ساختار نقش آفرینی زنان صوفی دارد. می توان گفت، زنان در این برهه، همگام با تحولات اجتماعی و تغییرات مرتبط با جایگاه بانوان در جامعه، از پستوها و پشت پرده زوایا، خانقاه ها و رباط ها بیرون آمده و دوشادوش و گاه، حتی در مقاماتی بالاتر از مردان صوفی، عمل کردند.
به تعبیری، مجانین و بکائین دیروز، مشایخه و حتی اقطاب –پشت پرده- امروز شدند تا این تحول رقم خورد. نقطه اوج این امر را میتوان در صدور فرمان قتل درو ن تشکیلاتی از سوی همسر قطب فرقه مکتب نورعلی الهی و نبرد خیابانی زنان درویش نعمت اللهی سلطانعلی شاهی در فاجعه گلستان هفتم اسفند 96 مشاهده کرد. 
در ادامه، برای درک ملموس تر این استحاله هویتی و تحولات جاری در دیدگاه فرقه های صوفی نسبت به زنان، به چند مصداق اشاره می شود.


نخستین زن در میان رهبران صوفی
فرقه «طریقت اویسی شاه مقصودی» را باید ذیل جریان های پیشرو در تحول ماهوی-ساختاری و همرنگی با المان های مدرنیته تلقی کرد. همین امر، بستر را برای تغییر در جایگاه و نقش آفرینی زنان در این فرقه، مهیا ساخته. بر همین مبناست که امروز ، یکی از عناصر تأثیرگذار و مهره های کلیدی فرقه مزبور، یک زن است؛
« ناهید عنقا»، فرزند ارشد چهل و یکمین قطب فرقه و بنیان گذار شاخه شاه مقصودی اویسیه یعنی «صادق عنقا» می باشد. از ناهید به عنوان نخستین زنی یاد می شود که توانست در اواخر سال 1960 به عنوان استاد در مدرسه تصوف پدرش به تدریس بپردازد. البته که دایره نقش آفرینی این زن بدین جا ختم نشد و طی روندی تدریجی -همسمو با تغییرات فرقه شاه مقصودی و نزدیک شدنش به جریان های نوظهور- تلاش نسبتاً گسترده ای در مسیر توسعه فعالیت های اویسیه به سطح بین المللی و حرکت در مسیر هدف تازه فرقه یعنی معرفی خود به عنوان زعیم جریان تصوف در دنیا، آغاز کرد.
عنقا برای تحقق این مهم، یک سلسله اقدامات را در دستور کار قرار داد که شاید مهم ترین آن، تأسیس انجمن بین المللی تصوف یا IAS در سال 1983 م. (1362 ه.ش) با همراهی «علی کیانفر» (ملقب به شاه نظر از دیگر عناصر فعال فرقه) در کالیفرنیای امریکاست.
ناهید، اهداف مشخصی را از تأسیس این سازمان دنبال می کند که می توان به شرح ذیل خلاصه کرد:
- تلاش برای بزرگ نمایی و جنبه جهانی بخشیدن به تصوف
- ادعای زعامت و راهبری جریان تصوف در حوزه بین الملل
- تأیید ضمنی «پلورالیسم» از رهگذر تأکید بر «همکاری و گفتگوی ادیان»، البته با قرائت های خاص این جریان از دین که هر مرام و مسلکی را شایسته این عنوان می داند.
- شعار تحقق «صلح جهانی» هم راستا با سایر جریان ها و موج بین المللی موجود در این زمینه که صلح جهانی را به شعار هر دسته و جریان خواهان پرستیژ، مبدل ساخته است.
- تأکید بر مقوله آزادی ادیان و خلط مسلک بدون پشتوانه خویش با دین
- تمرکز بر ارزش های مدرنیته؛ به خصوص مسائلی مانند حقوق بشر، آزادی بیان، رهبری زنان و...

عنقا با زیرمجموعه های مختلف این انجمن، فعالیت های بسیاری را به ویژه در زمینه آموزش و پرورش، حقوق بشر و... با محوریت زنان در پیش گرفته و اندیشه های سنت گریز خود را هرچه بیشتر به فرقه تزریق می کند.
از دیگر فعالیت های این زن صوفی که با کنار گذاشتن حجاب و التقاط مبانی اسلام و حتی آداب طریقتی با رفتارهای رایج در جریان های معنوی نوپدید مانند مدیتیشن و یوگا، از تصور زنان صوفی سنتی، کاملاً به دور است، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- شرکت در سمپوزیوم بین المللی تصوف با حضور رهبران صوفی از سراسر جهان؛ ناهید، نخستین زن صوفی بود که در این گردهمایی شرکت کرد.
- اقدام در حوزه و محافل حقوق بشری (البته با قرائت های غربی از این مقوله).
- ریاست هیئت مدیره مرکز بین مذاهب
- عضویت در مجامعی چون: پارلمان ادیان جهان، هیئت مشورتی مؤسسه دینی جهانی، تیم طراحی سازمان ابتکار مذاهب متحده (URI)، بنیاد شورای ملی زنان برای زنان، بنیانگذار و عضویت در هیئت مدیره بنیاد پیشرفت زنان مذهبی، سخنرانی در برخی محافل بین المللی(چون سازمان ملل متحد) و...

می توان ناهید عنقا را نمونه خوبی از تغییر ماهیت زنان صوفی دانست که با بهره گیری از نام و جایگاه پدر، توانست با راه اندازی انجمن بین المللی تصوف و شرکت در سمپوزیوم بین المللی، خود را به عنوان اولین زن حاضر در جمع رهبران تصوف مطرح نماید.
با توجه به تمرکز وی بر آموزش زنان -تحت مبانی فکری فرقه- و استفاده از ظرفیت های این قشر، به نظر می رسد این زن صوفی، اهداف بزرگ تری در سر داشته باشد. به هر روی، نقش عنقا در توسعه تشکیلاتی و تحولات فرقه اویسی شاه مقصودی، انکارناپذیر است و نام او در زمره مهره های کلیدی فرقه، مطرح.


خداحافظ، چادرهای رنگی!
زنان فرقه سلطانعلی شاهی به پوشش خاص خود یعنی بر سر انداختن چادر رنگی برای حضور در مراسم خانقاه، شهره اند؛ رسمی که به نظر می رسد رفته رفته در این فرقه، رنگ باخته و هم راستا با شکل گیری جریان روشنفکر و مدرن گرا، حتی به سمت و سوی هنجارهای همین تفکر یعنی بی حجابی با توجیهاتی چون آزادی زنان، سوق یافته است. 
تحول قابل توجه در نقش آفرینی و تغییر ماهیت زنان درویش گنابادی را باید در واقعه «گلستان هفتم» یافت؛ آنجا که زنان –به اصطلاح- نوگرای فرقه در کنار افراطیون، چادرها بر زمین افکنده و به نبرد خیابانی پرداختند، به گونه ای که تنی چند از عناصر فعال این قشر به جرم مشارکت در فاجعه مزبور -که به کشته و زخمی شدن شماری از شهروندان و تهدید امنیت عمومی منجر شد- دستگیر و محاکمه شدند. 
فعالیت های این زنان، پیش از وقوع گلستان هفتم، به خصوص به واسطه همکاری با مهره های اصلی طیف افراطی فرقه موسوم به «مجذوبان نور»، در فضای مجازی آغاز شده بود و در ادامه به عملیات میدانی نیز قدم نهادند تا نشان دهند طیفی از زنان سلطانعلی شاهی، از سنت ها جدا شده و تغییر ماهیت داده اند.
یکی دیگر از مصادیق قابل اشاره در این فرقه به واسطه جایگاه و تحرکات بسیار رسانه ای اش در شبکه های اجتماعی، «شرمان بهشتی»، همسر  مأذون خارج نشین فرقه، «مصطفی آزمایش» است که شاید بتوان وی را پیشرو در کشف حجاب در فرقه مزبور دانست؛ مسئله ای که چالش های زیادی را گریبان گیر نامبرده نموده اما حتی با تأویل و تفسیر به رأی آیات قرآن -با همکاری همسرش- سعی در رفع و رجوع آن دارد. 
جالب آنکه این بی حجابی با انتقاد نورعلی تابنده( قطب سابق فرقه) نیز مواجه شد. همان فردی که شرمان بهشتی، این روزها به همراه آزمایش، کمپین دادخواهی بابت «توطئه -ادعایی- ترور» وی را راه اندازی کرده!
بهشتی با همراهی آزمایش، پس از گلستان هفتم، تلاش گسترده ای را برای بنیان نهادن مبانی فکری تازه -مبتنی بر نوگرایی و عقاید التقاطی با مسلک های شرقی- آغاز نموده است. از طرفی، با مرگ نورعلی تابنده، این زوج، آن را به فرصتی برای تحقق منویات خویش مبدل ساختند و با کارشکنی درون فرقه ای از رهگذر هجمه به جانشین «علیرضا جذبی» و مشایخ و مأذونین(طیف سنتی) در این مسیر گام بر می دارند.
همکاری و هم سویی با جریان اپوزیسیون و هجمه به نظام، بخش دیگر تحرکات برون فرقه ای بهشتی در کنار آزمایش است که تحت پوشش سازمانی موسوم به «انجمن پاسداشت حقوق بشر» -با حمایت غرب- آن را پی می گیرد.
نکته قابل اشاره درباره شرمان، فعالیت گسترده از طریق قلم فرسایی در فضای مجازی با درون مایه هجمه و نامه نگاری به چهره های مختلف داخل و بیرون فرقه است و البته، ترفندی برای جلب توجه افکارعمومی. به هر روی، صرف نظر از کارآمد یا ناکارآمد بودن این تلاش ها، باید اذعان داشت، بهشتی، نمودی است عیان از تغییر ماهیت زنان درویش.
بدین سان، بانوان، این جنس لطیف، حساس و اثرگذار، طی گذشت زمان و همراه با تحولات اجتماعی در جریان تصوف قدم نهادند، به تدریج از پس پرده های خانقاه ها و دایره بکائین، خارج گشته و پیدا و پنهان -پشت یا دوشادوش چهره های مهم و گاه، اقطاب- به ایفای نقش پرداختند. 
بی تردید، این موضوع با استحاله ماهوی-ساختاری خودِ جریان تصوف و به ویژه، تشکیلاتی شدنش، قرابت دارد. به هر حال، مسیر تحولات اجتماعی و تغییر نگرش به زنان در افکار عمومی، به گونه ای است که مطالعه نقش و جایگاه زنان صوفی را جدی تر می سازد.










انتهای پیام/
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار