بلوغ از نگاه بهائیت

نیروی عقلانی مرد در سن بیست و هشت سالگی هنوز چنانکه باید بحد کمال نمیرسد و حال آنکه رشد قوای ذهنی در زن در  سن هیجده سالگی بمنتها درجه خود میرسد. اینستکه در دین مقدس اسلام حد بلوغ زن را در ابتدای ده سالگی و حد بلوغ مرد را در ابتدای شانزده سالگی قرار داده است. ولی میرزا بهاء تحت تاثیر قوانین خارجی قرار گرفته، و هم بخاطر حفظ تساوی  زن و مرد، مبدء بلوغ هر فردیرا از مرد و زن از سن شانزده سالگی قرار داده است. در کتاب نظر اجمالی (ص68) میگوید: بلوغ شرعی و سن تکلیف یعنی اجرای کلیه ی اوامر و احکام شرعیه پس از اتمام 15 سالگی بر هر پسر و دختر بهائی متساویا فرض و واجب است و از سن هرم که تجاوز از هفتاد سالگی است تکالیف شرعی واجب نیست.

اولا: بطوریکه گفته شد احساسات دختر زودتر از پسر رشد پیدا کرده، و قوای عقل و ادراک و تشخیص زن سریعتر تکمیل میشود. ثانیا: این تساوی مانند تساویهای دیگر که برخی از مردم نادان تصور میکنند بضرر زن بوده و موجب تضییع حقوق اوست، نمی باشد: زیرا توجه تکلیف بخاطر تربیت و تکمیل و تقویت قوای بدنی و روحانی شخص مکلف است، و جناب میرزا تکلیف را بطوریکه مردم عوام تصور میکنند بمعنای بار سنگین و تحمیل خیال کرده، و خواسته است از اینراه خدمتی بعالم نسوان انجام بدهد.

جناب میرزا از اینمعنی غفلت کرده است که: عقب افتادن و تاخیر در تکلیف در حقیقت مانند تاخیر در تعلیم و تربیت فرزند است، و اینمعنی بزرگترین ظلم و جنایتی است نسبت به فرزند. ثالثا: بزرگترین خوشبختی و سعادت و توفیق بشر و آخرین مرام و مقصود و هدف هر فرد در آنستکه: مقام عبودیت و بندگی خود را فهمیده، و بمرحله ی اطاعت پروردگار و سپاسگزاری و توجه و ارتباط با خالق خود قدم گذاشته، واز اینراه از حظوظ و لذائذ و حلاوتهای معنوی بهره مند گردد. و چون اغلب مردم نادان بوده و از تشخیص این حقایق دورند: دین مقدس اسلام اینمعنی را برای همه تامین کرده، و از اولین روز استطاعت و رشد و تمییز تا آخرین ساعت قدرت و توانائی بشر بوسیله ی توجه تکالیف سعادت و خوشبختی او را تامین و تثبیت نموده است.

ولی جناب میرزا بشر را در دوره ی نهائی زندگی او که هنگام وصول بمقصد و نتیجه است، یعنی از سن هفتاد سالگی از تکالیف انسانیت و آداب سیر وسلوک و اعمال تقوی و صلاح معاف داشته و او را چون حیوانات آزاد گذاشته است.