کد خبر: ۳۰۹
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21

 

نه هرکس از مولایمان، امام زمانمان، واسطه فیض هستی، حضرت صاحب الزمان(عج)، که دم زد، حجتیه ای نیست! هر کس هم که با ترویج جریانات فکری انحرافی مانند وهابیت، بهائیت و مارکسیسم مبارزه کرد، انجمنی نیست!راستی پس جرم انجمنی ها چیست؟ مگر جز این است که اینان به همین ویژگی ها و اقدامات مشهورند؟ آیا نگاهی بدبینانه درباره حجتیه ای ها وجود داشته و خطر آنان بزرگ نمایی شده است؟! آیا این تفکر اصلاً خطری برای جریان اصیل اسلامی محسوب می شود؟!راستی!آیا نباید با جریانات وهابی و بهائی که دارند فکر جوانان شیعه را منحرف می کنند مبارزه کرد و علیه آنان روشنگری نمود؟! عمده ما مذهبی ها، به دلایل مختلف تربیتی و فکری و تاریخی، از تشخیص رنگ های ظاهراً مشابه، عاجزیم و این یعنی خطر به دام فکر انجمنی افتادن.آری! انجمن حجتیه اگر یک تشکیلات منسجم فعال نباشد -که هست -نمادی از یک نوع فکر مذهبی نسبتاً رایج است که باید برای درمان آن فکری اساسی کرد. قبل از هرچیز باید بدانیم که انجمنی ها چه می کردند و چه باوری داشتند و حال نیز چه می کنند؟

 

انجمن حجتیه چیست؟

انجمن خیریه مهدویه حجتیه توسط شیخ محمود ذاكر زاده تولائی معروف به شیخ حلبی با هدف مبارزه با بهائیت از طریق اعتقادی تاسیس شد.

اگرچه انجمن در تبصره دوم خود آورده است كه "انجمن به هیچ‌وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤولیت هر نوع دخالتی را كه در زمینه‌های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد داشت. " ولی عملا مخالفت آنها با اقدام سیاسی و خاموش كردن احساسات انقلابی یك مسلمان خواه یا ناخواه انجمن را به یكی از جریانات سیاسی تبدیل كرده است.

 

افكار و عقاید انجمن حجتیه، قبل از انقلاب

بزرگ نمایى و جلوه‏دادن بهائیت به عنوان دشمن اصلى،‏ اصلی‌ترین ویژگی انجمن به حساب می‌آید، در این زمینه شیخ حلبى تأكید مى‏كرد: "امروز امام زمان‏علیه السلام از كسى جز این خدمت را نمى‏پذیرد و چیزى جز این انتظار ندارد. به خدا قسم! امروز تكلیف شرعى و دینى همه ما آن است كه با بهائیت مبارزه كنیم. "

نه هرکس از مولایمان، امام زمانمان، واسطه فیض هستی، حضرت صاحب الزمان(عج)، که دم زد، حجتیه ای نیست! هر کس هم که با ترویج جریانات فکری انحرافی مانند وهابیت، بهائیت و مارکسیسم مبارزه کرد، انجمنی نیست!راستی پس جرم انجمنی ها چیست؟ مگر جز این است که اینان به همین ویژگی ها و اقدامات مشهورند؟

اما شاید نكته‌ای كه كمتر به آن توجه شده باشد، تناقض عقیده و عملكرد این انجمن است. یعنی در حالی كه نخست وزیر و بسیاری از اعضای هیئت دولت و نزدیكان دربار بهایی هستند، نمی‌توانید انتقادی را نسبت به دربار از سوی انجمن بیابید.

حتی اعضایی كه به نحوی به رژیم سلطنت اعتراض می‌كردند، بر اساس تبصره دوم انجمن بلافاصله به نحوی طرد می‌شدند، چراكه به زعم آنان، اسلام تنها دین عبادت است و دخالت در سیاست، زیبنده پیشوایان دینى نیست.

 

حجتیه ای ها چه می کردند؟

به یمن(!)برنامه های بلند مدتی که غربی ها برای ایران در دستان شاهنشاهان شیفته غرب نوشته بودند، جریانات مختلفی در ضدیت با اسلام و به ویژه روحانیتی که در چند اقدام مهم از جمله تحریم تنباکو، ضرب شستی نشان داده بود و توان بسیج عمومی خود را به نمایش گذارده بود، پیش بینی شده بود که از جمله آنها ایجاد مکاتب انحرافی و تخدیری بود.عوام زدگی و خرافات را وارد ماجرای کربلا کرده بودند و منجیان دروغینی چون باب و بهاء را نیز ساخته بودند تا به ترتیب، قیام حسینی و انتظار مهدوی را در شیعه مخدوش کنند.در این میان، عده ای دلسوز دین، به میان آمدند تا به مقابله فکری با بهائیت که با حمایت رژیم، هر روز قدرت بیشتری می گرفت، بپردازند.آنان خود را پیروان حقیقی حضرت حجت(عج)می دانستند و با این مکتب دروغین و مهدویت قلابی، سرمبارزه برداشته بودند.آیا این کار خطا بود یا برعکس، امری مقدس و مبارزه ای الهی و تکلیفی که هر مسلمان مؤمنی بر دوش دارد؟!

از قدیم کینه وهابیت هم در دل اینها وجود داشته و هم اکنون که وهابیت، تکاپوی بیشتری می کند، وجهه همت این برادران ، وهابیت ستیزی است که بعید است در این مورد، مخالفی وجود داشته باشد! بعد از انقلاب هم که غوغای مارکسیست ها بالا گرفته بود و دانشگاهها به قضیه گروهک های آنان در آمده بود، نقد مارکسیسم در دستور کار انجمنی ها قرار گرفت! تا اینجای اقدامات روشنگرانه ایشان ضد جریانات انحرافی مذکور به نظر مشکلی نداشته است؟!

ویژگی های منتظران حقیقی را هم که از ایشان بپرسی و تکالیف او را که بخواهی خواهند گفت:«برای تعجیل در فرج آقا دعا کن!برای سلامتی آقا صدقه بده!دعای ندبه و عهدت ترک نشود و ...»راستی مگر جز این است که اینها نیز جزیی از توصیه های دینی ما به مؤمنان عصر غیبت می باشند؟!

 

اگر کسی بخواهد آنان را به عقب ماندگی هم متهم کند کاملاً در اشتباه است چرا که انجمنی ها اتفاقاً سعی می کردند دانش آموزان و دانشجویان تیزهوش و درسخوان را جذب کنند و به تعلیم علوم جدید هم تأکید داشتند و در میان شان کم نبود از دکتر و مهندس!؟ پس اتفاقا مدرن بودند ونه عقب مانده!پس مشکل کجا بود؟!چرا انقلابی ها و امام(ره)وشهید داده ها با این جریان طوری برخورد می کردند که گویی خاری در چشم اند و استخوانی در گلو!؟ کدام طرف اشتباه می کرد؟!

 

به چه باور داشتند؟

اقدامات فوق الذکر که خروجی اصلی این جریان محسوب می شد مبتنی بر باورهایی بود که بعضی از آنها از این قرارند:حجتیه ای ها معتقدند که قبل از آنکه حضرت حجت(عج)بیایند کسی حق ندارد حکومت اسلامی تشکیل دهد و اگر هم بدهد فایده ای نخواهد داشت!از همین رو بود که با شاه هم مشکل خاصی نداشتند؛ یعنی به عبارتی حاکم که باشد و حکومت چه، برای شان خیلی فرق ندارد.مهم این است که دینمان را حفظ کنیم و خودمان را آماده کنیم تا وقتی حضرت ظهور کردند به ایشان بپیوندیم و برای برقراری حکومت عدل جهانی تلاش نماییم.از همین رو بود که به سیاست هم کاری نداشتند و در آن دخالت نمی کردند. بر همین اساس، در مسائل فقهی دارای ابعاد اجتماعی، به رجوع به عامه فقها به عنوان نواب عام حضرت معتقد بودند و تبعیت از ولی فقیه را واجب ندانسته و به علمای خود رجوع می کردند و می کنند!

ویژگی های منتظران حقیقی را هم که از ایشان بپرسی و تکالیف او را که بخواهی خواهند گفت:«برای تعجیل در فرج آقا دعا کن!برای سلامتی آقا صدقه بده!دعای ندبه و عهدت ترک نشود و ...»راستی مگر جز این است که اینها نیز جزیی از توصیه های دینی ما به مؤمنان عصر غیبت می باشند؟!

ویژگی های منتظران حقیقی را هم که از ایشان بپرسی و تکالیف او را که بخواهی خواهند گفت: «برای تعجیل در فرج آقا دعا کن! برای سلامتی آقا صدقه بده!دعای ندبه و عهدت ترک نشود و ...» راستی مگر جز این است که اینها نیز جزیی از توصیه های دینی ما به مؤمنان عصر غیبت می باشند؟!

 

مشکل کجاست؟

راستش همه ماجرا این نیست. اگر کسی واقعاً بخواهد یک جریان فکری اصیل داشته باشد و در کارهایش نقد جریانات انحرافی را هم قرار دهد هیچ اشکالی ندارد اما به شرطی که شیعه گی اش را مخدوش نکند! یعنی چه!؟ یعنی مصداق کسانی که در تپه های اطراف کربلا برای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دعا می کردند و او را یاری نمی دادند چون حاکم وقت را نماینده خدا می دانستند یا ترسو و عافیت طلب بودند، نباشد آن شیعه، شیعه قلابی است!

اینکه این جماعت را - مسامحتاً - دلسوزان دین خواندیم بیراه نبود چرا که کم نبودند کسانی از آنان که حداقل پس از انقلاب به جریان مردم پیوستند و شهید دادند و انقلابی شدند. انصاف این است که باید حساب اقلیت فرصت طلب و مقدس مآب و خائنین آگاه را از غافلان و توابین و فریب خوردگان این جریان جدا دانست.

نباید این نکته مهم را هم فراموش کرد که نقد چنین جریاناتی بسیار سخت و ظریف است چرا که خودشان مذهبی و دین دار و مقید به شریعت اند و دغدغه شان نیز حفظ دین از انحراف است. راستی مشکل اینان کجاست و چرا حتی یک خطر محسوب می شوند؟! در یک جمله می توان پاسخ داد: «اولویت نشناسی!»

در ماجرای تحریم چراغانی نیمه شعبان توسط امام(ره) برای اعتراض به حکومت، اینان به شدت در مقابل آن فعال شدند و جشن های مفصل و چراغانی های دوچندان کردند!و استدلال شان هم این بود که «شاه، شیعه است!»البته منکر این نمی شود شد که این استدلال از ذهن یک انسان مقدس مآب دین نشناس نیز ممکن است تراوش کند

چقدر درد دارد وقتی جریان انقلابی به رهبری امام(ره) که در حال جذب جوانان برای مبارزه با منشأ فساد، یعنی حکومت شاهنشاهی است می بیند که جریانی شبیه خودشان - حداقل در ظاهر - جوانان مستعدی که هر کدامشان می توانند یک گام، فروپاشی ام المسائل را جلو بیندازند، به سوی خود کشانده و به مسائل فرعی و دست چندم مشغول می سازد و استعداد سوزی می کنند!

\"گناه\"

شاید در میان انجمنی های عاقل، کسی معتقد نباشد که ما باید فساد بیشتری بکنیم تا آقا بیایند ولی آیا اینکه معتقد باشی خود آقا باید بیاید تا امور را اصلاح کند و به جای اینکه مشغول شوی و در سطح کلان و نه فردی، راهی که قرار است ایشان بپویند را بپویی و به رفع فساد و علل آن از جهان بپردازی، سکوت کنی و به قول خودت منتظر آقا شوی! خود، نوعی کمک به گسترش ظلم و فساد نیست؟! آیا جز این است که تفکری که ظالمان و فاسدان از آن استقبال می کنند همین اندیشه انحرافی عدم جواز ورود به سیاسیات و اجتماعیات درزمان غیبت حضرت می باشد؟ انجمنی ها از آنجا که سکولار بودند ناگزیر بودند از جزیی اندیشی و اقدامات محدود فردی، لذا حاضر بودند علیه پپسی کولا که صاحبش بهائی بود اقدامات متعدد و متنوعی صورت دهند و هزینه ها کنند اما یک کلمه نپرسند که چرا حکومت چنین امتیازاتی را به این حضرات می دهد؟! ماجرا به طنز شبیه است، نیست؟ اما چرا؟!

این تقریر، نگرشی خوشبینانه بود ولی کدهای بسیاری وجود دارد که نشان می دهد حداقل بخشی از سران این جریان یا از حلقه فرصت طلبان دو رو بوده اند و یا عافیت طلبان ترسو! چرا که بر اساس اسناد ساواک، به اندک تشر حکومت، دست ها را بالا برده و حرف گوش کن می شدند! مثلاً در ماجرای تحریم چراغانی نیمه شعبان توسط امام(ره) برای اعتراض به حکومت، اینان به شدت در مقابل آن فعال شدند و جشن های مفصل و چراغانی های دوچندان کردند! و استدلال شان هم این بود که «شاه، شیعه است!» البته منکر این نمی شود شد که این استدلال از ذهن یک انسان مقدس مآب دین نشناس نیز ممکن است تراوش کند.

قرآن سر نیزه هم گرچه توسط آگاهان بلند شد اما امثال همین ظاهربینان نادان را فریب داد! به راستی چه کسی می توانست گسترش مطربخانه ها و کاباره ها را ببیند و آن را هم به پای حکومت ننویسد و شاهش را شیعه مولا بداند؟! این حد از تجاهل طبیعی است؟!

انجمن حجتیه، یک فکر و یک نوع نگرش غلط به دین است؛ دین خنثی و عافیت طلب ومقدس مآبی که گرچه برای مولایش قمه می زند اما پای هزینه دادن برای حفظ دین او و حقیقت و روح آموزه های شیعی نیست!

 

بسیار بجاست تا مروری داشته باشیم بر موضع حضرت امام خیمنی(ره) در مقابل انحراف برخی از روحانیون منتسب و یا نزدیك به انجمن حجتیه که در "منشور روحانیت" منعكس شده است:

 "دسته ای دیگر از روحانی نماهایی كه قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا می دانستند و سر به آستانه‌ی دربار می ساییدند، یك مرتبه متدین شده و بر روحانیون عزیز و شریفی كه برای اسلام آن همه زجر و آوارگی و زندان و تبعید كشیدند، تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بی شعور می گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می گویند مسئولین نظام كمونیست شده اند. تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان برای ظهور امام زمان(ارواحنا فداه) را مفید و راهگشا می دانستند، امروز از اینكه در گوشه ای خلاف شرعی كه هرگز خواست مسئولین نیست رخ می دهد، فریاد وا اسلاما سر می دهند. دیروز حجتیه ای ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابی تر از انقلابی شده اند. ولایتی های دیروز كه در سكوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شكسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تكسب و تعیش نبوده است امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند.(منشور روحانیت، 67.12.3)

در یک نگاه دقیق تر باید گفت که به نظر می رسد مبارزه انجمنی ها با بهائیت یا مارکسیسم و وهابیت نیز نوعی پاسخ به وجدان بیدار جوانان مؤمن مجذوب ایشان بود، چرا که او پس از آموزش های اعتقادی، با دیدن فسادها و ظلم های اطراف خویش، طبعاً احساس مسئولیت کرده و دغدغه اقدام می یابد و حال، این حس مؤمنانه باید پاسخ داده شود که انجمن آن را در راهی انحرافی می سوزاند! وگرنه در بطن این نظریه مخدوش که ما تا قبل از حکومت حضرت مسئولیتی نداریم، حتی همین نوع احساس مسئولیت نیز قابل توجیه نیست!

آنچه مسلم است آنکه توقف فعالیت های انجمن در سال 62 که ظاهراً به خاطر تبعیت از انتقاد امام(ره) از اینان صورت گرفت، یک تعطیلی صوری و ظاهری بود و بر اساس قرائن، این نوع نگاه، هنوز - حتی به صورت تشکیلاتی و ساماندهی شده - وجود دارد و در حال جذب نیرو و فعالیت است. از جمله جریاناتی که امروز، انجمنی ها به شدت در آن فعال اند دشمن سازی شیعه و سنی به اسم مبارزه با جریان منحرف وهابی است.

مثل انجمنی ها مثل دکتری است که بیماری با قلبی شکافته و بدنی دارای چند زخم را نزدش آورده اند و او به جای رسیدگی به قلب او، زخم های بدنش را مداوا می کند.چنین آدمی در ظاهر در حال مداواست اما در حقیقت کار او ممکن است به مرگ بیمار منجر شود!

اینان چنانچه در اوایل انقلاب، خطر مارکسیسم را بیشتر از آمریکا که امام(ره) آن را شیطان بزرگ نامیدند، می دانستند و باز، جبهه ای فرعی و انحرافی گشوده بودند، اینک نیز دم از خطر برادران اهل سنت می زنند و آن را ازخطر صهیونیسم بین المللی نیز بزرگتر می نمایند! رسوایی اینان در ماجرای غزه و فلسطین بیشتر نمایان شد که می گفتند: کمک به فلسطینیان به خاطر سنی بودن آنها جایز نیست!! اینجا بود که دقیقاً هم کلام سران وهابی و بی دین سعودی و مرتجعین آمریکایی منطقه شدند و برای عاقلان مشخص شد که مجاهدان اسلام آمریکایی که از سر جهل یا خباثت، دشمنان فرعی و دروغین را اصلی و حقیقی می نمایانند، روزی، این چنین روشن، با هم همنوا می شوند!

انجمن حجتیه، یک فکر و یک نوع نگرش غلط به دین است؛ دین خنثی و عافیت طلب و مقدس مآبی که گرچه برای مولایش قمه می زند اما پای هزینه دادن برای حفظ دین او و حقیقت و روح آموزه های شیعی نیست!

مواظب آنها و خودمان باشیم!

نکته:

الویت نشناسی!

مثل انجمنی ها مثل دکتری است که بیماری با قلبی شکافته و بدنی دارای چند زخم را نزدش آورده اند و او به جای رسیدگی به قلب او، زخم های بدنش را مداوا می کند. چنین آدمی در ظاهر در حال مداواست اما در حقیقت کار او ممکن است به مرگ بیمار منجر شود! اینکه بدانی حکومت و غرب، پشت سر بهائیت است و فرصت های متعدد اقتصادی و پست های کلان حکومتی را آگاهانه میان آنان پخش می کند اما به هر دلیل، چه ترس و چه حماقت، با او کاری نداشته باشی و انگشت اتهامت را سوی معلول ها بگیری، مصداق همین دکتری هستی که به فرعیات می پردازد و از اصل باز مانده است!آیا حجتی آشکار تر از این وجود داشت که با رفتن شاه کل بساط بهائیت و متعلقاتش برچیده شد؟!

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: