کد خبر: ۳۱۴
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
بي شك و به اقرار دوست و دشمن، حضرت امام (ره) تيز بين ترين عالم شيعي است كه سالهاي سال از زمان خويش جلوتر بوده و در شناخت جريانات و گروه هاي دوست و دشمن، از ديد وسيع و بي نظيري برخوردار بود. او كه در فقاهت بي نظير بود، در سياست هم نظيري نداشت و همچنان كه نظراتش در فقه صائب است، نظريات سياسيش نيز حجت شرعي است.

بي شك و به اقرار دوست و دشمن، حضرت امام (ره) تيز بين ترين عالم شيعي است كه سالهاي سال از زمان خويش جلوتر بوده و در شناخت جريانات و گروه هاي دوست و دشمن، از ديد وسيع و بي نظيري برخوردار بود. او كه در فقاهت بي نظير بود، در سياست هم نظيري نداشت و همچنان كه نظراتش در فقه صائب است، نظريات سياسيش نيز حجت شرعي است.

يكي از بهترين راه ها براي شناخت احزاب و گروه ها و فرقه ها، مراجعه به آثار اين ابر مرد است. لذا بر آن شديم با مراجعه به آثار ايشان، شناخت كامل تري نسبت به انجمن حجتيه پيدا نماييم.

حضرت امام در سوم اسفند ماه 1367 (سه ماه قبل از ارتحال ملكوتيشان) در پيامي خطاب به روحانيون، مراجع، مدرسين، طلاب و ائمه جمعه و جماعات، كه به منشور روحانيت معروف گرديد، مطالب بسيار مهمي را گوشزد كردند كه برجسته ترين موضوع در اين پيام، معرفي انجمن حجتيه است كه به جرأت مي توان گفت؛ حضرت امام (ره) در باب هيچ گروه ديگري از چنين تعابير تندي استفاده ننمودند.

در اين نوشتار ابتدا تعابير حضرت امام بصورت تيتر و سپس متن كامل منشور روحانيت  خدمت مخاطبين عزيز ارائه مي گردد.

روحانيون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا

افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند

عده‏ اى ژست مآب

تيشه زنان به ريشه دين و انقلاب و نظام

تحجرگرايان

مقدس نمايان احمق

مارهاى خوش خط و خال

مروّجين اسلام امريكايى

دشمنان رسول اللَّه

افعيها

روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته

عده‏اى مقدس نماى واپسگرا

كساني كه همه چيز را حرام مى‏دانستند و هيچ كس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند.

دسته متحجر

ناآگاهان

اهل جمود

مقدسين نافهم و ساده‏لوحان بيسواد

مقدس‏ نماها

مروجين تفكر «شاه سايه خداست»

قائلين «با گوشت و پوست نمى‏توان در مقابل توپ و تانك ايستاد»

قائلين «اينكه ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم»

قائلين «جواب خون مقتولين را چه كسى مى‏دهد»

قائلين «شعار گمراه‏كننده حكومت قبل از ظهور امام زمان- عليه السلام- باطل است»

قائلين هزاران «إن قُلت»

شليك كندگان گلوله حيله و مقدس مآبى و تحجر

شليك كندگان گلوله زخم زبان و نفاق و دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مى‏سوخت و مى‏دريد.

عده‏اى روحانى مقدس نماى ناآگاه يا بازى خورده و عده‏اى وابسته كه چهره‏شان بعد از پيروزى روشن گشت،

هموار كنندگان مسير خيانت بزرگ

مقدسين روحانى نما

مقدس مآب و دين فروش

شكست خوردگان ديروز، سياست بازان امروز

كساني كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمى‏دادند

پشتيبانان كسانى كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند.

روحانی نماهايى كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا میدانستند و سر به آستانه دربار میساييدند،

يكمرتبه متدين شده گاني كه به روحانيون عزيز و شريفى كه براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند.

مقدس ‏نماهاى بيشعوري كه می‏گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است

كساني كه امروز میگويند مسئولين نظام كمونيست شده ‏اند!

كساني كه تا ديروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفيد و راهگشا میدانستند،

كساني كه امروز از اينكه در گوشه‏اى خلاف شرعى كه هر گز خواست مسئولين نيست رخ مى‏دهد، فرياد «وا اسلاما» سر میدهند!

كساني كه مبارزه را حرام كرده بودند

كساني كه در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند،

امروز انقلابی ‏تر از انقلابيون

«ولايتى» هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريخته‏ اند،

كساني كه در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكسته‏ اند

كساني كه عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است،

كساني كه امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را می خورند

صادر كنندگان اتهام امريكايى و روسى و التقاطى،

صادر كنندگان اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها،

صادر كنندگان اتهام كشتن زنان آبستن و حِليّت قمار و موسيقى

مقدس‏نماهاى متحجر و بيشعور

فرياد زندگان تحريم نبرد با دشمنان خدا

سخره كنندگان فرهنگ شهادت و شهيدان

اظهار كنندگان طعنها و كنايه‏ها نسبت به مشروعيت نظام

افرادي كه برخورد واقعى با خطر آنان بسيار مشكل و پيچيده است.

 متخلفين

به اصطلاح روحانيون

روحانی ‏نماها و مقدس مآبها

انقلابی ‏نماها

به ظاهر عقلاى قوم

كساني كه هر گز با اصول و اهداف روحانيت آشتى نكرده ‏اند

اهل خيانت

اهل دلسوزي هاى بي مورد

ساده‏ انديشيها

كساني كه به چيزى كمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حركت به سوى امريكاى جهانخوار قناعت نمی ‏كنند،

كساني كه جز حرف و ادعا هنرى ندارند.

كساني كه امروز هيچ تأسفى نمی خوريم كه آنان در كنار ما نيستند چرا كه از اول هم نبوده ‏اند.

روحانی ‏نماها و متحجرين

رفاه طلبان بی ‏درد و نق بزن

روحانى بی درد و بى‏مسئوليت

متن كامل پيام (منشور روحانيت) [به روحانيون، مراجع، مدرسين، طلاب و ائمه جمعه و جماعات (منشور روحانيت)]

زمان: 3 اسفند 1367/ 15 رجب 1409

مكان: تهران، جماران‏

موضوع: تعيين استراتژى نظام جمهورى اسلامى ايران- رسالت حوزه‏هاى علميه- منشور روحانيت‏

مخاطب: روحانيون، مراجع، مدرسين، طلاب و ائمه جمعه و جماعات‏

بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏

خدمت حضرات روحانيون سراسر كشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسين گرام و طلاب عزيز حوزه‏هاى علميه و ائمه محترم جمعه و جماعات- دامت بركاتهم‏

صلوات و سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طيبه شهيدان خصوصاً شهداى عزيز حوزه‏ها و روحانيت. درود بر حاملان امانت وحى و رسالت پاسداران شهيدى كه اركان عظمت و افتخار انقلاب اسلامى را بر دوش تعهد سرخ و خونين خويش حمل نموده‏اند.

سلام بر حماسه‏سازان هميشه جاويد روحانيت كه رساله علميه و عمليه خود را به دم شهادت و مركب خون نوشته‏اند و بر منبر هدايت و وعظ و خطابه ناس از شمع حياتشان گوهر شبچراغ ساخته‏اند. افتخار و آفرين بر شهداى حوزه و روحانيت كه در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال «1» تمنيات دنيا را از پاى حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به ميهمانى عرشيان رفتند و در مجمع ملكوتيان شعر حضور سروده‏اند.

سلام بر آنان كه تا كشف حقيقت تفقه به پيش تاختند و براى قوم و ملت خود مُنذران «2» صادقى شدند كه بند بند حديث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پيكرشان گواهى كرده است و حقاً از روحانيت راستين اسلام و تشيع جز اين انتظارى‏ نمى‏رود كه در دعوت به حق و راه خونين مبارزه مردم، خود اولين قربانيها را بدهد و مُهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان كه حلقه ذكر عارفان و دعاى سحر مناجاتيان حوزه‏ها و روحانيت را درك كرده‏اند در خلسه حضورشان آرزويى جز شهادت نديده‏اند و آنان از عطاياى حضرت حق در ميهمانى خلوص و تقرب جز عطيه شهادت نخواسته‏اند. البته همه مشتاقان و طالبان هم به مراد شهادت نرسيده‏اند. يكى چون من عمرى در ظلمات حصارها و حجابها مانده است و در خانه عمل و زندگى جز ورق و كتاب منيت نمى‏يابد و ديگرى در اول شب يلداى زندگى سينه سياه هوسها را دريده است و با سپيده سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است. و حال من غافل كه هنوز از كَتم «1» عدمها به وجود نيامده‏ام، چگونه از وصف قافله سالاران وجود وصفى كنم؟ من و امثال من از اين قافله فقط بانگ جرسى مى‏شنويم، بگذارم و بگذرم. ترديدى نيست كه حوزه‏هاى علميه و علماى متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع مهمترين پايگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجرويها بوده‏اند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نموده‏اند تا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند.

اگر فقهاى عزيز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بيت- عليهم السلام- به خورد توده‏ها داده بودند. جمع‏آورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احاديث پيامبر بزرگوار و سنت و سيره معصومين- عليهم السلام- و ثبت و تبويب «2» و تنقيح آنان در شرايطى كه امكانات بسيار كم بوده است و سلاطين و ستمگران در محو آثار رسالت همه امكانات خود را به كار مى‏گرفتند، كار آسانى نبوده است كه بحمد اللَّه امروز نتيجه آن زحمات را در آثار و كتب با بركتى همچون «كتب اربعه» «3» و كتابهاى ديگر متقدمين و متأخرين از فقه و فلسفه، رياضيات و نجوم و اصول و كلام و حديث و رجال، تفسير و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشته‏هاى متنوع علوم مشاهده مى‏كنيم. اگر ما نام اين همه زحمت و مرارت را جهاد فى سبيل اللَّه نگذاريم، چه بايد بگذاريم؟

در بُعد خدمات علمى حوزه‏هاى علميه سخن بسيار است كه ذكر آن در اين مختصر نمى‏گنجد. بحمد اللَّه حوزه‏ها از نظر منابع و شيوه‏هاى بحث و اجتهاد، غنى و داراى ابتكار است. تصور نمى‏كنم براى بررسى عميق همه جانبه علوم اسلامى طريقه‏اى مناسبتر از شيوه علماى سلف يافت شود. تاريخ بيش از هزار ساله تحقيق و تتبع علماى راستين اسلام گواه بر ادعاى ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيه گاه محرومان بوده است، هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاى بزرگوار سيراب شده‏اند. از مجاهدات علمى و فرهنگى آنان كه بحق از جهاتى افضل از دماء شهيدان «1» است كه بگذريم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دينى و ميهنى خود مرارتها و تلخيهايى متحمل شده‏اند و همراه با تحمل اسارتها و تبعيدها، زندانها و اذيت و آزارها و زخم زبانها، شهداى گرانقدرى را به پيشگاه مقدس حق تقديم نموده‏اند. شهداى روحانيت منحصر به شهداى مبارزه و جنگ در ايران نيستند، يقيناً رقم شهداى گمنام حوزه‏ها و روحانيت كه در مسير نشر معارف و احكام الهى به دست مزدوران و نامردمان، غريبانه جان باخته‏اند زياد است.

در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى، علماى اسلام اولين كسانى بوده‏اند كه بر تارك جبين‏شان خون و شهادت نقش بسته است. كدام انقلاب مردمى- اسلامى را سراغ كنيم كه در آن حوزه و روحانيت پيش كسوت شهادت نبوده‏اند و بر بالاى دار نرفته‏اند و اجساد مطهرشان بر سنگفرشهاى حوادث خونين به شهادت نايستاده است؟ در 15 خرداد و در حوادث قبل و بعد از پيروزى، شهداى اولين، از كدام قشر بوده‏اند؟ خدا را سپاس مى‏گزاريم كه از ديوارهاى فيضيه گرفته تا سلولهاى مخوف و انفرادى رژيم شاه‏ و از كوچه و خيابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر كار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه‏ها و ميادين مين، خون پاك شهداى حوزه و روحانيت افق فقاهت را گلگون كرده است و در پايان افتخارآميز جنگ تحميلى نيز رقم شهدا و جانبازان و مفقودين حوزه‏ها نسبت به قشرهاى ديگر زيادتر است. بيش از دو هزار و پانصد نفر از طلاب علوم دينيه در سراسر ايران در جنگ تحميلى شهيد شده‏اند و اين رقم نشان مى‏دهد كه روحانيت براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى ايران تا چه حد مهيا بوده است.

امروز نيز همچون گذشته شكارچيان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاكستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ايران و اراضى اشغالى به سراغ شيردلان روحانيت مخالف شرق و غرب و متكى به اصول اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- رفته‏اند و از اين پس نيز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهانخواران عليه يك روحانى پاكباخته است. علماى اصيل اسلام هر گز زير بار سرمايه داران و پول‏پرستان و خوانين نرفته‏اند و همواره اين شرافت را براى خود حفظ كرده‏اند و اين ظلم فاحشى است كه كسى بگويد دست روحانيت اصيل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمايه داران در يك كاسه است. و خداوند كسانى را كه اين گونه تبليغ كرده و يا چنين فكر مى‏كنند، نمى‏بخشد. روحانيت متعهد، به خون سرمايه داران زالو صفت تشنه است و هر گز با آنان سر آشتى نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و رياضت درس خوانده‏اند و پس از كسب مقامات علمى و معنوى نيز به همان شيوه زاهدانه و با فقر و تهيدستى و عدم تعلق به تجملات دنيا زندگى كرده‏اند و هر گز زير بار منت و ذلت نرفته‏اند. دقت و مطالعه در زندگى علماى سلف، حكايت از فقر و نهايتاً روح پر فتوت آنان براى كسب معارف مى‏كند كه چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصيل كرده‏اند و با قناعت و بزرگوارى زيستند.

در ترويج روحانيت و فقاهت نه زور سر نيزه بوده است، نه سرمايه پول‏پرستان و ثروتمندان، بلكه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است كه مردم آنان را برگزيده‏اند.

مخالفت روحانيون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود كه آنان با اختراعات و پديده‏ها برخورد احتياطآميز كنند. علماى راستين از بس كه دروغ و فريب از جهانخواران ديده بودند، به هيچ چيزى اطمينان نمى‏كردند و ابزارى از قبيل راديو و تلويزيون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود، لذا گاهى حكم به منع استفاده از آنها را مى‏دادند. آيا راديو و تلويزيون در كشورهايى چون ايران وسايلى نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آيا رژيم گذشته از راديو و تلويزيون براى بى‏اعتبار كردن عقايد مذهبى و ناديده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمى‏نمود؟ به هر حال خصوصيات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگى به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسئوليت در برابر توده‏ها، روحانيت را زنده و پايدار و محبوب ساخته است و چه عزتى بالاتر از اينكه روحانيت با كمى امكانات، تفكر اسلام ناب را بر سرزمين افكار و انديشه مسلمانان جارى ساخته است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حيات و معنويت هزاران محقق به شكوفه نشسته است. راستى اگر كسى فكر كند كه استعمار، روحانيت را با اين همه مجد و عظمت و نفوذ تعقيب نكرده و نمى‏كند، ساده‏انديشى نيست؟

مسئله كتاب آيات شيطانى «1» كارى حساب شده براى زدن ريشه دين و ديندارى و در رأس آن اسلام و روحانيت است. يقيناً اگر جهانخواران مى‏توانستند، ريشه و نام روحانيت را مى‏سوختند ولى خداوند همواره حافظ و نگهبان اين مشعل مقدس بوده است و ان شاء اللَّه از اين پس نيز خواهد بود، به شرط آنكه حيله و مكر و فريب جهانخواران را بشناسيم. البته بدان معنا نيست كه ما از همه روحانيون دفاع كنيم، چرا كه‏ روحانيون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نيستند. در حوزه‏هاى علميه هستند افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند. امروز عده‏اى با ژست مآبى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مى‏زنند كه گويى وظيفه‏اى غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه‏هاى علميه كم نيست.

طلاب عزيز لحظه‏اى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اينها مروّج اسلام امريكايى‏اند و دشمن رسول اللَّه. آيا در مقابل اين افعيها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟

استكبار وقتى كه از نابودى مطلق روحانيت و حوزه‏ها مأيوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ يكى راه ارعاب و زور و ديگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهديد چندان كارگر نشد، راههاى نفوذ تقويت گرديد. اولين و مهمترين حركت، القاى شعار جدايى دين از سياست است كه متأسفانه اين حربه در حوزه و روحانيت تا اندازه‏اى كارگر شده است تا جايى كه دخالت در سياست دون شأن فقيه و ورود در معركه سياسيون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مى‏آورد؛ يقيناً روحانيون مجاهد از نفوذ بيشتر زخم برداشته‏اند. گمان نكنيد كه تهمت وابستگى و افتراى بى‏دينى را تنها اغيار به روحانيت زده است، هر گز؛ ضربات روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب كاريتر از اغيار بوده و هست.

در شروع مبارزات اسلامى اگر مى‏خواستى بگويى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى‏شنيدى كه شاه شيعه است! عده‏اى مقدس نماى واپسگرا همه چيز را حرام مى‏دانستند و هيچ كس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلى كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هر گز از فشارها و سختيهاى ديگران نخورده است. وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهراً فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست [و] حكومت دخالت نمايد، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضيلت شد.

به زعم بعض افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى‏ وجودش ببارد و الّا عالم سيّاس و روحانى كاردان و زيرك، كاسه‏اى زير نيم كاسه داشت. و اين از مسائل رايج حوزه‏ها بود كه هر كس كج راه مى‏رفت متدينتر بود. ياد گرفتن زبان خارجى، كفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرك بشمار مى‏رفت. در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از كوزه‏اى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مى‏گفتم. ترديدى ندارم اگر همين روند ادامه مى‏يافت، وضع روحانيت و حوزه‏ها، وضع كليساهاى قرون وسطى مى‏شد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعى حوزه‏ها را حفظ نمود.

علماى دين باور در همين حوزه‏ها تربيت شدند و صفوف خويش را از ديگران جدا كردند. قيام بزرگ اسلامى‏مان نشأت گرفته از همين بارقه است. البته هنوز حوزه‏ها به هر دو تفكر آميخته‏اند و بايد مراقب بود كه تفكر جدايى دين از سياست از لايه‏هاى تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرايت نكند و يكى از مسائلى كه بايد براى طلاب جوان ترسيم شود، همين قضيه است كه چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسين نافهم و ساده‏لوحان بيسواد، عده‏اى كمر همت بسته‏اند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانيت از جان و آبرو سرمايه گذاشته‏اند. اوضاع مثل امروز نبود، هر كس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زير فشارها و تهديدهاى مقدس‏نماها از ميدان به در مى‏رفت؛ ترويج تفكر «شاه سايه خداست» و يا با گوشت و پوست نمى‏توان در مقابل توپ و تانك ايستاد و اينكه ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون مقتولين را چه كسى مى‏دهد و از همه شكننده‏تر، شعار گمراه‏كننده حكومت قبل از ظهور امام زمان- عليه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» ديگر، مشكلات بزرگ و جانفرسايى بودند كه نمى‏شد با نصيحت و مبارزه منفى و تبليغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ايثار خون بود كه خداوند وسيله‏اش را آماده نمود. علما و روحانيت متعهد سينه را براى مقابله با هر تير زهرآگينى كه به طرف اسلام شليك مى‏شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.

اولين و مهمترين فصل خونين مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان‏ مى‏نمود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حيله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مى‏سوخت و مى‏دريد. در آن زمان روزى نبود كه حادثه‏اى نباشد، ايادى پنهان و آشكار امريكا و شاه به شايعات و تهمتها متوسل شدند حتى نسبت تارك الصلاة و كمونيست و عامل انگليس به افرادى كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند مى‏دادند. واقعاً روحانيت اصيل در تنهايى و اسارت خون مى‏گريست كه چگونه امريكا و نوكرش پهلوى مى‏خواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عده‏اى روحانى مقدس نماى ناآگاه يا بازى خورده و عده‏اى وابسته كه چهره‏شان بعد از پيروزى روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مى‏نمودند.

آن قدر كه اسلام از اين مقدسين روحانى نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت امير المؤمنين- عليه السلام- كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‏ها را بيش از اين تلخ نكنم. ولى طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مآبى و دين فروشى عوض شده است. شكست خوردگان ديروز، سياست بازان امروز شده‏اند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمى‏دادند، پشتيبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبريز «1» با هماهنگى چپيها و سلطنت طلبان و تجزيه طلبان كردستان تنها يك نمونه است كه مى‏توانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدند ولى دست برنداشتند و از كودتاى نوژه «2» سر در آوردند، باز خدا رسوايشان‏ ساخت. دسته‏اى ديگر از روحانى‏نماهايى كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مى‏دانستند و سر به آستانه دربار مى‏ساييدند، يكمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفى كه براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس‏نماهاى بيشعور مى‏گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‏گويند مسئولين نظام كمونيست شده‏اند! تا ديروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفيد و راهگشا مى‏دانستند، امروز از اينكه در گوشه‏اى خلاف شرعى كه هر گز خواست مسئولين نيست رخ مى‏دهد، فرياد «وا اسلاما» سر مى‏دهند! ديروز «حجتيه‏اى» ها «1» مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابى‏تر از انقلابيون شده‏اند! «ولايتى» هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريخته‏اند، و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكسته‏اند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مى‏خورند! راستى اتهام امريكايى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حِليّت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مى‏شود؟ از آدمهاى لا مذهب يا از مقدس‏نماهاى متحجر و بيشعور؟! فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنها و كنايه‏ها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ كار عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه‏هاست، و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است.

از يك طرف وظيفه تبيين حقايق و واقعيات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف ديگر مراقبت از نيفتادن سوژه‏اى به دست دشمنان كار آسانى نيست.

با اينكه در كشور ما در اجراى عدالت بين روحانى و غير آن امتيازى نيست، ولى وقتى با متخلفى از روحانيت خوش سابقه يا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مى‏شود، فوراً باندها فرياد مى‏زنند كه چه نشسته‏ايد، جمهورى اسلامى مى‏خواهد آبروى روحانيت را ببرد. اگر احياناً كسى مستحق عفو بوده و بخشيده شود، تبليغ مى‏كنند كه نظام به روحانيت امتياز بيجا مى‏دهد.

مردم عزيز ايران بايد مواظب باشند كه دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفين از به اصطلاح روحانيون سوء استفاده نكنند و با موج‏آفرينى و تبليغات اذهان را نسبت به روحانيون متعهد بدبين ننمايند و اين را دليل عدالت نظام بدانند كه امتيازى براى هيچ كس قائل نيست و خدا مى‏داند كه شخصاً براى خود ذره‏اى مصونيت و حق و امتياز قائل نيستم. اگر تخلفى از من هم سر زند مهياى مؤاخذه‏ام. حال بحث اين است كه براى جلوگيرى از تكرار آن حوادث تلخ و رسيدن به اطمينان از قطع نفوذ بيگانگان در حوزه‏ها چه بايد كرد؟ گر چه كار مشكل است ولى چاره چيست بايد فكرى كرد. اولين وظيفه شرعى و الهى آن است كه اتحاد و يكپارچگى طلاب و روحانيت انقلابى حفظ شود و گر نه شب تاريك در پيش است و بيم موج و گردابى چنين هايل.

امروز هيچ دليل شرعى و عقلى وجود ندارد كه اختلاف سليقه‏ها و برداشتها و حتى ضعف مديريتها دليل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماى متعهد گردد. ممكن است هر كس در فضاى ذهن و ايده‏هاى خود نسبت به عملكردها و مديريتها و سليقه‏هاى ديگران و مسئولين انتقادى داشته باشد، ولى لحن و تعابير نبايد افكار جامعه و آيندگان را از مسير شناخت دشمنان واقعى و ابرقدرتها كه همه مشكلات و نارساييها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعى منحرف كند و خداى ناكرده همه ضعفها و مشكلات به حساب مديريت و مسئولين گذاشته شود و از آن تفسير انحصارطلبى گردد كه اين عمل كاملًا غير منصفانه است و اعتبار مسئولين نظام را از بين‏ مى‏برد و زمينه را براى ورود بى‏تفاوتها و بى‏دردها به صحنه انقلاب آماده مى‏كند.

من امروز بر اين عقيده‏ام كه مقتدرترين افراد در مصاف با آن همه توطئه‏ها و خصومتها و جنگ‏افروزيهايى كه در جهان عليه انقلاب اسلامى است، معلوم نبود موفقيت بيشترى از افراد موجود به دست مى‏آوردند. در يك تحليل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً از حوادث ده سال پس از پيروزى بايد عرض كنم كه انقلاب اسلامى ايران در اكثر اهداف و زمينه‏ها موفق بوده است و به يارى خداوند بزرگ در هيچ زمينه‏اى مغلوب و شكست خورده نيستيم، حتى در جنگ پيروزى از آن ملت ما گرديد و دشمنان در تحميل آن همه خسارات چيزى به دست نياوردند.

البته اگر همه علل و اسباب را در اختيار داشتيم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مى‏نگريستيم و مى‏رسيديم ولى اين بدان معنا نيست كه در هدف اساسى خود كه همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شده‏ايم. هر روز ما در جنگ بركتى داشته‏ايم كه در همه صحنه‏ها از آن بهره جسته‏ايم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده‏ايم، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‏ايم، ما در جنگ، پرده از چهره تزوير جهانخواران كنار زديم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناخته‏ايم، ما در جنگ به اين نتيجه رسيده ‏ايم.

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار