کد خبر: ۳۴۷۳
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
لحظه‌هایی را تجربه کردم که تاکنون با آن مواجه نشده بودم من گریه کردن را تجربه کردم و به‌خصوص این‌که خانواده کاملی را دیدم شامل پدربزرگ، مادر بزرگ، فرزندان و نوه، همه با هم با عشق و احترام عمیق نسبت به بزرگترها بودند و بچه‌ها به پدر و مادرخود احترام می‌گذاشتند و آنها را در آغوش می‌گرفتند.
سرگذشت مادر بزرگ ۹۲ساله‌ای که مسلمان شد

به گزارش فرقه نیوز، ژوزت ماری اهل بلژیک بود که در سن ۹۲ سالگی به اسلام روی آورد و مسلمان شد. سپس او  را به مکه در عربستان دعوت کردند. او احتمالا یکی از مسن‌ترین افرادی بوده که به اسلام روی آورده است تقریبا ۳۰۰ زن آنجا به استقبالش رفتند  و مثل یک ملکه به او عشق ورزیدند و محبت کردند وقتی ماجرای او را می‌شنیدند نمی‌توانستند مانع گریه و اشک ریختن‌شان شوند. او می‌گفت: که زندگی واقعی خود را در سال ۲۰۱۰ شروع کرده است یعنی زمانی که نور ابیمان قلب به قلب او تابید.

با وجود این‌که مسلمانان روزبه‌روز درحال افزایش هستند هرگز فکر نمی‌کردم که یک روز من هم  اسلام را در آغوش بگیرم. با این حال من فرصت پیدا کردم تا در مراسم مذهبی مسلمانان که نشان زندگی اسلامی آنهاست حاضر شوم که برایم بسیار قابل احترام بوده است. به عنوان مثال اجتناب از خوردن و آشامیدن در طول ماه مبارک رمضان، ‌دید و بازدید و مهمان‌نوازی آنها برایم جالب بود و من نمی‌خواستم آنها را در این مدت خجالت بدهم . علت اصلی این‌که باعث شد من  در کنارمسلمانها کار کنم این بود که آنها رامی‌شناختم و می‌دانستم آنها توجه ویژه‌ای به افراد مسن دارند؛ به‌خصوص این‌که در اروپا اغلب فرزندان از پدر و مادر پیر خود فرار می‌کنند و مسئولیت آنها را به خانه‌ سالمندان می‌سپارند و می‌دیدم که چقدر به من احترام می‌گذارند و علاقمند هستند؛ درحالی‌که من هنوز مسیحی بودم و بدون این‌که  درعوض چیزی بخواهند از من حمایت می‌کردند. خیلی مهمان‌نواز بودند مثلا درمراکش یکی از مسلمانان  من را به خانه‌اش دعوت کرد. او با همسر و چهار فرزند کوچکش بود بدون این‌که چیزی درعوض کار نیک خود بخواهند از من  مراقبت می‌کردند؛ به همین خاطر بود به اسلام علاقه مند شدم و بسیارتحت تاثیرآن قرار گرفتم.

درباره مشکلات پس از مسلمان شدن خود می‌گوید

تنها فرزندم که ۷۴ سال دارد و با همسر و چهار فرزندش در فرانسه زندگی می‌کند خیلی به من لطمه زد وقتی فهمید مسلمان شده‌ام من را طرد کرد. او من را متهم کرد که به دلیل سن و سال بالا دچار نقصان فکری و ذهنی شده‌ام و بهتراست در خانه سالمندان بمانم؛ درحالی‌که کاملا اشتباه است. من هنوزهم توانایی به‌خاطر آوردن حوادث سال ۱۹۳۰ را دارم حتی می‌توانم آنها را فهرست می‌کنم. خانواده‌ام که از یک خانواده اشرافی و سرمایه‌دارهستند با من قطع رابطه کردند و اجازه استفاده از ارث را ندارم.

برای بیان علت اینکه مسلمان شدم قطعا خدا کمک کرده و به من سلامتی داده تا بتوانم به مراکش بروم و مهمان فاطمه باشم. آنجا من لحظه‌هایی را تجربه کردم که تاکنون با  آن مواجه نشده بودم  من گریه کردن را تجربه کردم و به‌خصوص این‌که خانواده کاملی را دیدم شامل پدربزرگ، مادر بزرگ، فرزندان و نوه، همه با هم با عشق و احترام عمیق نسبت به بزرگترها بودند و بچه‌ها به پدر و مادرخود احترام می‌گذاشتند و آنها را در آغوش می‌گرفتند.

درباره دخترش

از خدا خواستم تا دخترم را به اسلام هدایت کند همان‌طور که من را در سن پیری هدایت کرد. از آنجا که او در خانواده‌ای یهودی است و می‌خواهم این امکان ایجاد شود تا بتوانم از تفاوت مهم و اساسی دین اسلام و یهودیت برای او بگویم زیرا اسلام دینی است که برخلاف سایر ادیان تحریف نشده است و انحرافی ندارد.

پس از تحول خود

پس از مسلمان شدن و تحول، من با صندلی چرخدارعازم سفرحج شدم، من همه چیز را در پا می‌دیدم زیرا مریض بودم و نمی‌تواستم راه بروم؛ اما علاوه برحج، خدا به من توان داد تا دو ماه  رمضان را هم روزه بگیرم.

سپس او افزود: من از زندگی گذشته خود قبل از تشرف به اسلام پشیمانم، تولد واقعی من در سال ۲۰۱۰ است؛  وقتی‌که اسلام را در آغوش گرفتم، و این زندگی واقعی است.

آخرین آرزو

آرزو دارم یک روز به حج عمره بروم و دراین سرزمین پاک همراه مسلمانان به خاک سپرده شوم. / رهیافته

 

 

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار