کليه حقوق اين سايت متعلق به وبسايت خبري-تحليلي فرقه نیوز مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"
طراحی و تولید : "ایران سامانه"
فرقه نیوز، هدف این پژوهش بررسی تفاوت نگرش تفاسیر منابع اسلامی در موضوع عروج حضرت عیسی(ع) به آسمان و بررسی درجه ضابطهمندی در تأویل آیات و تفاوت آن با نگاه اندیشمندان مسیحیت و نیز جمع و طرح برخی اخبار معارض و نهایتاً ارائه نظری جدید در خصوص الهیات مسیحی در جهت نزدیکی موضوع قرآن با اناجیل مشابه، ضمن پذیرش دیدگاه اسلام با الهیات پولسی و انجیل یوحنا، میباشد.
نتایج نشان میدهد که در نگاه نخست کیفیت تحلیل عروج عیسی(ع) از متشابهات و یا بطون قرآن باشد، ولی با نگاه جامع مفسری چون مرحوم علامه طباطبایی خیلی از مشکلات پیشین در بستر تاریخ تفسیری این ماجرا قابل حل خواهد بود. به طور قابل ملاحظهای تفاوت پرادختن به تاویل آیات در تفاسیر فرقهها مشهود است و میتوان ضابطهمندی تاویلگرایی را در تفسیر المیزان از طریق سیره عقلایی و یا جری و تطبیق مشاهده نمود.
نمادشناسی
«صلیب» در نمادشناسی امروز مسیحی، یادآورنده تثلیثِ پدر، پسر و روحالقدس است. بر پایه اعتقاد مسیحیان و قوم یهود، چون آدم ابوالبشر گناه کرد و از بهشت رانده شد، فرزندان و اعقاب او هم در این گناه با وی شریکاند و این خصیصه دائمی است.
رنه گنون در کتاب «معانی رمز صلیب» بر این باور است که صلیب دارای سعه طولی و عرضی است؛ که در سعه طولی شاهد برهم نهادگی همه مراتب وجودی و در سعه عرضی شاهد تحقق فردیت هستیم که درجهای خاص از وجود است و نمودار هندسی مراتب کثیر وجود خاص در نقش صلیب اجمالاً مندرج است.
در همین راستاست که ما شاهد عقاید دیگری هم هستیم:
«علامت صلیب عیسی در آسمانها ظاهر خواهد شد. چرا از برداشتن صلیب که راه رسیدن به ملکوت است خوف داری. مسیح قبل از تو در حالی که صلیبش را همراه داشت به آن جا رفته است. باید شیفته مردن بر صلیب باشی. اگر صلیب را مشتاقانه با خود حمل کنی، صلیب هم تو را حمل میکند و به سوی اهداف مورد علاقهات میبرد تا جایی که دیگر درد و رنج نبینی گر چه رنج در این دنیا پایانی ندارد. اگر یک صلیب را دور اندازی مطمئناً یکی دیگر پیدا خواهی کرد که شاید سنگینتر باشد. اگر مسلح به سلاح ایمان شده باشی و با خود نشان صلیب مسیح را داشته باشی، از دشمن شیطان هم نمیترسی.»
گاه نظیر همین تفسیرهای اشراقی را در عرفان اسلامی نیز شاهد هستیم. با نگاهی به «شرح شطحیات» روزبهان بقلی، میتوان استنباط نمود که وی نماد یکی از نمودهای نفس اماره را صلیب میداند که باید با آن مبارزه کرد، نفسی که شبیه به عیسی میشود و به صلیب آویخته میگردد.
در عهد عتیق نیز، سنگسار نحوه مجازات مرگ بود اما گاه اجساد بر درختی باقی میماند تا برای متخلفین هشداری جدی باشد. یهودیان مرگ این اشخاص را به مثابه لعنت خدا بر زندگیشان میانگاشتند و جسد آنها میبایست پیش از غروب شب مدفون میشد. صلیب عیسی مطابق اشارات عهدجدید، یادآور همان درختی است که در عهد عتیق سمبل لعنت و حقارت بود.
ابنعاشور مینویسد: «استعمال مشهور در مورد صلیب این است که نفرات معدودی را محکم به چوب ببندند به طوری که حرکت نکنند، سپس با سنگ یا نیزه وی را بزنند. از استدراک لاکن میتوان فهمید که ماقبل آن عقیدهای اشتباه است.» و شیخ طوسی بر آن است که نخستین کس فرعون بود که مردم را بر شاخههای نخل به صلیب کشید.
یونگ که امروزه افزون بر یک روانشناس به عنوان نمادشناس نیز مطرح است، میگوید: «به هر شکل مفهوم صلیب در تمام دورانها به یک مفهوم نبوده.»
تصلیب عیسی ناصری(ع)
الف. روایت مسیحی:
1. برخی روایات مسیحی بر آن است که عیسی خود بر صلیب شد و حتی به خاطر این ملعون شده است!
2. اما جمهور مسیحیان میگویند که مسیح را یهود کشته است.
3. برخی دیگر خلاف این را معتقدند. طبق انجیل برنابا، یهودای اسخریوطی مصلوب و به جای عیسی کشته شد.
ب. روایت اسلامی:
مسلمانان معتقدند که بنا بر فرموده قرآن، عیسی(ع) را نکشتند بلکه این امر بر آن مردم مشتبه شد.[16] عمده این روایات و تفاسیر پیرامون آیه 157 سوره مبارکه نساء شکل گرفته است: «وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ* مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ * وَمَا قَتَلُوهُ یقِینًا» و گفته ایشان که: ما مسیح، عیسى بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم، و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند، بلکه امر بر آنان مشتبه شد؛ و کسانى که در باره او اختلاف کردند، قطعاً در مورد آن دچار شکّ شدهاند و هیچ علمى به آن ندارند، جز آنکه از گمان پیروى مىکنند، و یقیناً او را نکشتند.
اما در کیفیت این امر میان مسلمانان اختلاف وجود دارد:
آیت الله مکارم شیرازی با تایید نظر جمهور مسلمانان، در باب چرایی اتخاذ و تاکید بر این اندیشه مینویسد: «اگر مىبینیم قرآن مخصوصاً روى مساله مصلوب نشدن مسیح(ع) تکیه کرده است، با اینکه ظاهرا موضوع سادهاى به نظر مىرسد به خاطر همین است که عقیده خرافى فداء و بازخرید گناهان امت را به شدت بکوبد مسیحیان را از این عقیده خرافى باز دارد تا نجات را در گرو اعمال خویش ببینند، نه در پناه بردن به صلیب». ایشان، نوشته شدن انجیلها را در قرون بعدی و نه درعصر عیسی ناصری (برخلاف قرآن که درعصر نبی اکرم(ص) مکتوب شد)، عدم تمیز سربازان باغ جستیمانی یهودیان را از مسیحیان، دستگیری شبانه طبق نقل اناجیل، سکوت پیامبر دستگیر شده نزد پیلاطس حاکم باتوجه به خطیب بودن ایشان، شکایت عیسی از خداوند برفراز صلیب، و نظر مخالف در انجیل برنابا را دلیل بر رد این موضوع میداند.[18]
صاحب انوارالعرفان، نیز در همین مسیر برای نقض موارد انحرافی مسیحیان ذیل مورد گفتوگو، برداشتی عرفانی را ارائه میدهد: «مراد از رفعت او به سوى پروردگار بالا بردن وى به سوى آسمان نیست بلکه تقرب معنوى او به ساحت قدس پروردگار و زندگى خاصى است که به آن اختصاص یافت... .»[19]
مرحوم امینالاسلام طبرسی در این جا بیشتر با رنگ روایی به موضوع پرداخته. ابتدا علت رفعت حضرت به آسمان را با توجه به آیه قبل و تهمتهایی که به حضرت مریم میزدند و اصول عزم یهود بر قتل او را هم با توجه به این موضوع، به نقل از ابن عباس تفسیر کرده است. نکته جالب در تفسیر ایشان توجیه نحوه کیفیت عروج با توجه به آیه: «وَأَیدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» میباشد که در دیگر تفاسیر این موضوع را نیافتم.
علامه طباطبایی نیز با دفاع از نظریه عروج مینویسد: «رفعت مسیح با جسم و روح بوده و سایر احتمالات درست نیست. واین رفع نوعی خلاصی از جانب خدا برای ایشان است؛ سوای از اینکه ایشان در آن لحظه مرگ حتمی کرده باشند و یا اینکه خلاف آن باشد، بلکه به شکل دیگری است که آن را نمیشناسیم و یا اینکه حی باذنالله باشد که آن را هم علم نداریم؛ و تمام این موارد محتمل است.»
البته تمامی مفسران جهان اسلام این روایت را نپذیرفتهاند. به عنوان مثال شیخ طوسی صاحب «التبیان» در این میان راهی متفاوت در پیش میگیرد و بر آن است که از اطرافیان عیسی(ع) کسی داوطلبانه خود را به جای او معرفی میکند و کشته میشود. ایشان ابتدا به بررسی قول وهب ابن منبه از ناقلان اسراییلیات میپردازد. «وهب معتقد است که هنگام ورود لشکریان به خانه حضرت مسیح خداوند ایشان و هفده حواری را به یک شکل درآورد که در این هنگام گفتند آیا ما را سحر کردید اگر به ما نشان ندهید که عیسی کیست همه شما را یک جا میکشیم؟ حضرت عیسی به حواریون گفت چه کسی امروز برای نفس خویش بهشت را میخرد؟ شخصی که نامش ذکر نشده داوطلب میشود و به جای حضرت مصلوب و مقتول میگردد. شیخ طوسی از تفسیر طبری هم مدد جسته و در ادامه قول جبایی از سران معتزله را ایراد میکند و درصدد است تا از این طریق به شبهه کلامی پاسخ دهد. ایشان هم مانند بسیاری از تفاسیر در مورد مرجع ضمیر «و ما قتلوه» احتمالات مختلف را بیان میکند و یک موضوع منحصر به فرد را مطرح میکند و آن اینکه نخستین کسی که مردم را بر صلیب کشید، فرعون بود. ایشان آیه را عطف بر ماقبل میداند سپس نظر برخی از تابعین را نقل میکند که در اصل تایید همان نظر قبلی میباشد. ایشان تردید در تعداد نفرات یا مقتول را نیز طرح میکند و سپس سوال دیگری مطرح میکند که آیا عیسی جزو کسانی بود که درخانه ماند یا خارج شد؟ و در پاسخ، قولی از زجاج را نقل میکند مبنی بر این که استثنا در آیه منقطع است و جواب خاصی ارائه نمیدهد. ایشان عائد ضمیر را ظن میداند ولی از قول زجاج را نقل میکند که به حضرت عیسی برمیگردد.
سید قطب نیز آیه مذکور را متشابه میداند لذا از شکافتن و کشف قناع پرهیز کرده است. او از یک سو روایتهای وارده در این مورد را مورد اعتماد نمییابد و از سوی دیگر انجیلها را چون در قرن دوم میلادی نگاشته شده و با حادثه فاصله زمانی دارند چارهساز نمیداند. همچنین از نظر او قرآن نیز به تفصیل به نحوه رفعت ایشان نپرداخته و پرداختن به این موضوع از مقوله پیروی از متشابهات است که این موضوع با نگاه به آیه 55 سوره آلعمران که در ارتباط با موضوع است هم مجدد توسط ایشان تاکید شده است.
مصلوب کیست؟
شیخ طوسی مینویسد شک در آیه 157 نساء «وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یقِینا» ناظر به چیست؟ در تعداد نفرات یا مقتول؟ و هر دو قول را نقل میکند. او سپس سوال دیگری را مطرح میکند که آیا عیسی(ع) جزو کسانی بود که در خانه ماند یا خارج شد؟ و در پاسخ قولی از زجاج نقل میکنند مبنی بر این که استثنا در آیه منقطع است و جواب خاصی ارائه نمیدهد و مرجع ضمیر را ظن میداند ولی از قول زجاج نقل میکند که به حضرت عیسی برمیگردد.
ابنعاشور از مفسرین قرن 13 در تفسیر خود مینگارد: برای کسانی که گفتند: إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ هم یهود زمانه این تشبه رخ داده است و احتمال دارد که معنی تشبه یهود اولین و آخرین باشند یعنی اینکه در ذهن آنان مشتبه شده و امر برای آنان مختلط شده چنانچه همین موضوع نزد اعراب یک ضربالمثل است.
فیض کاشانی با استفاده از نظر بیضاوی مینویسد: «گفته شده برخی گفتند اگر عیسی کشته شده پس صاحب ما یعنی آن حواری کجاست؟ و برخی گفتند صورت (وجه) صورت عیسی و بدن، بدن حواری میباشد. برخی گفتند که:ناسوت به صلیب کشیده شد و لاهوت صعود کرد».
علامه طباطبایی در خصوص فرد مصلوب مینویسد: «از منظر تاریخ، دو نفر به عنوان مسیح ذکر شدهاند که بین ایشان 500 سال فاصله است که نخستین به حق بوده و کشته نشده و دومی داعی کذب بوده و به حق به صلیب کشیده شده است. پس بر این اساس منظور قرآن از مسیح مصلوب و تشبیه حضرت به شخص دوم است.» ایشان همچنین تصریح میکند که «به علت این که سربازان رومی در صدد دستگیری حضرت بودند و آشنایی با ایشان نداشتند و از سویی اوضاع متشنج و شلوغ بوده لذا این از دلایل تشابه در دستگیری است».
با توجه به آنچه گذشت میتوان چنین استنباط نمود که روش و نظر مرحوم علامه طباطبایی با تاکید بر معنی لغوی و سیر عقلی و تحلیل فلسفی مفهوم اصلی آیه به شرح زیر میباشد:
1. صلیب نوع خاصی از تعذیب میباشد که همواره ملازم قتل نیست و شاید یک قتل عادی منظور نبوده؛ پس دلیل اینکه خداوند فرموده «وَ مَا قَتَلُوهُ و َمَا صَلَبُوهُ» همین است یعنی این که چرا به یکی از این دو واژه اکتفا نشده است.
2. مرجع ضمیر «وَ ما قَتَلُوهُ یقِینا»: یکی از چهار احتمال می باشد: الف. قتل ب. اخبرک خبر یقین ج. علم د. ظن
ایشان در مورد احتمال چهارم از مراجع ضمیر آن را بعید میداند. یعنی منظور علامه این است که حفظ ایشان از مجرایی خارق از عادت طبیعت مستحیل نیست همچنانی که سیر زندگی و ولادت ایشان هم اینگونه بوده است.
در ادامه، بایسته است تا اشارهای هم به مفاهیم مشترک حدیثی در این موضوع بشود:
الهیات مسیحی و موضوع تصلیب
با نگاهی دقیق میتوان الهیات مسیحی در موضوع تصلیب را به دوبخش تقسیم کرد: 1. انجیل متی، مرقس و لوقا؛ که نظرات آنها به قرآن نزدیک است 2. انجیل یوحنا و رسائل پولس؛ که غلو، تجسیم و تثلیث را میتوان از آنها برداشت نمود. به طور مثال در انجیل متی میخوانیم: پس هرکه مرا پیش مردم اقرار کند، من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است، او را اقرار خواهم کرد. در واقع منظور از پدر نوعی محبت و دوستی بین عبد و بنده است که متاثر از خدای عبوس و ترسناک ارائه شده در تورات میباشد.یعنی پس از یک دوره طولانی ترس و بیم از یهوه اکنون نوبت به عطوفت در دین مسیح میرسد.
تصحیح خبر تصلیب مسیح!
چنانکه اشاره شد، طبق انجیل متی و سایر اناجیل، رؤسای کهنه یهود عامل اصلی قتل عیسی بودند؛ ولی متأسفانه امروزه بنابر ملاحظات سیاسی و در اثر بهبودی روابط واتیکان و اسرائیل، واتیکان این توطئه یهودی را منتفی اعلام کرده است! مجمع کشیشان واتیکان در قرن حاضر تصویب و اعلام کرد که عیسی مسیح را یهودیان نکشتهاند! این موضوع از طرف پاپ هم رسماً اعلام گردید.
نتیجه
انسان اگر با عقل سلیم، قرآن مطهر را در برابر عقاید مسیحیت قرار دهد، میپذیرد که عیسی(ع) به صلیب کشیده نشده است. حتی در خود جامعه غربی هم کسانی به این موضوع انتقاد کردهاند؛ از جمله نیچه که میگوید: «مردم روزگار نو که نسبت به همه تعبیرهای مسیحی حساسیت خود را از دست دادهاند، حس چشائیشان دیگر نمیتواند مانند روزگار باستان حس کند که فرمول ناجورِ خدا بر صلیب چه هولناک گزافهای است.»
با توجه به تحقیق انجام شده به نظر میآید که در خود انجیل متی، اگر قایل باشیم که همه آن تحریف نشده و بخشهای الهی هم در آن یافت میشود و میتوان به نکاتی دست یافت که طی آن موافق با عقاید اسلامی و عدم به صلیب کشیده شدن عیسی(ع) است؛ آنجا که در حین مناظره عیسی(ع) و رئیس کهنه و قبل از مرگ عیسی(ع) حضرت اینگونه میگوید: «شما را میگویم بعد از این پسر انسان را خواهید دید که بر دست راست قوّت نشسته، بر ابرهای آسمان میآید.» سپس رئیس کهنه وی را به خاطر این سخن کافر خواند و گفت که او مستوجب قتل است. واناجیل نظیر در کلام به قرآن کریم نزدیکتر هستند تا انجیل یوحنا ورسایل پولس.
در مورد شیوه تفاسیر فریقین در این آیه به نظر میآید بهترین تفسیر را مرحوم علامه طباطبایی ارائه نموده که طی آن با توجه به سیاق از موارد غامض گرهگشایی نموده است. به طور مثال در مورد کیفیت رفعت حضرت عیسی به آسمان کسی چون سید قطب اصلا گفتگو نکرده وآن را متشابه دانسته و هیچ ضابطهیی در تاویل آیات ارائه نکرده است؛ و کسانی هم چون بیضاوی دچار آشفتگی شدهاند. ولی مرحوم علامه بسیار عالی موضوع را از طریق سیره عقلا و به کمک منابع بینا متنی همچون فلسفه، حل کرده است.
اما در طول تاریخ تفسیر با توجه به شواهد و ذکر نظر فریقین یکی از بهترین جمع اقوال را هم مرحوم طبرسی نموده است./ ماهنامه معارف