کد خبر: ۴۷۶۷
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
نماد در دل فرهنگ عامه تعریف می شود و تا زمانی که فرهنگ عامه بررسی نشود، جایگاه نماد شناخته نخواهد شد. زیرا رابطه این دو بسیار تنگاتنگ و در هم تنیده است.
عرفان‌های کاذب چرا برای ترویج خود از نماد استفاده می‌کنند

فرقه نیوز-بخش عرفان های نوظهور، قبل از پرداختن به بحث نماد و کارکرد آن در فرهنگ عامه، لازم است نخست فرهنگ عامه را مورد بررسی قرار دهیم. نماد در دل فرهنگ عامه تعریف می شود و تا زمانی که فرهنگ عامه بررسی نشود، جایگاه نماد شناخته نخواهد شد. زیرا رابطه این دو بسیار تنگاتنگ و در هم تنیده است.

تعریف فرهنگ عامه موضوع بحث برانگیزی است چراکه تعاریف فراوانی از آن ارائه شده است و نمی توان در میان این تعاریف به تعریف جامع و مانع رسید. هر یک از دو واژه ای که در این اصطلاح به کار رفته اند، معانی غنی و در عین حال نامعین دارند. با این وجود ما گرفتار تعاریف نمی شویم و از لابه لای معانی این اصطلاح عبور کرده و از منظری متفاوت به آن می نگریم و آن اصول بنیادین حاکم بر فرهنگ عامه است:

اصل اول این که، ما انسان ها اصولاً به صورت کنشگرانی مختار در فرهنگ عامه سهیم می شویم. ما گرفتار صنعت فرهنگ ساز نیستیم اگر چه در برخی از ساحت های زندگی خود گرفتار صنعت شده ایم. تحقیقات و یافته های روزمره نشان می دهد که انسان ها از توانایی های با اهمیتی برای تمایز گذاری و انتخاب برخوردارند و به خوبی می توانند مصلحت خود را در نظر گرفته بر اساس آن دست به اقدام زنند.[1]خلاصه آن که ما ساخته ها و تجربه های فرهنگ عمومی را به نحوی فعال و غالباً خلاق می پذیریم و مورد استفاده قرار می دهیم.

اصل دوم این که، ما از سهیم شدن در شکل های فرهنگی عامه پسند کسب لذت می کنیم. اگر چنین نبود، در آن فرهنگ مشارکت نمی کردیم و آن فرهنگ هم دیگر مردم پسند نمی بود. این همه در حکم این فرض است که رفتار آدمی، کمابیش شالوده ای فایده جویانه دارد[2] و اگر تجربه ای ارضا کننده نباشد، آنگاه دیگر مردم به طور دسته جمعی و مختارانه آن را استمرار نمی دهند.

اصل سوم این که، لذت ما از سهیم شدن در شکل های فرهنگی عامه پسندانه، از دو منبع سرچشمه می گیرند.[3] نخستین منبع، این لذت ها عبارت است از ارضاءهای شهوانی و لذت جویانه این دنیایی که ممکن است فراهم باشد. منبع دوم، قوت قلب و لذتی است که از ماهیت لزوماً اجتماعی فعالیت های فرهنگی عامه پسندانه بر می آید و لذت اخروی مترتب آن است. البته در برخی مواقع هر دو منبع قابل جمع هستند، یعنی برای انجام و شریک شدن در گسترش فرهنگ عامه، هم لذت دنیایی داشته باشد و هم لذت اخروی.

بعد اصول حاکم بر فرهنگ عامه، کارکردهای فرهنگ عامه مطرح است. فرهنگ عامه براي تصديق و تجويز نهادهاي ديني، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و معتبر ساختن نقش و وظيفه آنها درجامعه بكار مي‌رود. فرهنگ عمومي در انتقال معلومات ارزشها، ويژگيها و تدبيرهاي آموزشي يك نسل به نسل ديگر، نقش و وظيفه مهمي به عهده دارد. این فرهنگ با انتقال اين معرفتها به پايداري و دوام فرهنگ و القاي آداب و معيارهاي اخلاقي و مشتركات جمعي به افراد جامعه كمك مي‌كند.

وقتی سخن از فرهنگ عامه به میان می آید، بسیاری از خرده فرهنگ هایی که گاهی در یک قبیله، خانواده و شهری کوچک رواج دارند، از دایره بحث خارج می شوند. از این رو لازم است تا ویژگی های فرهنگ عامه برشمرده شود تا خطایی در این زمینه صورت نگیرد.

 ویژگی هایی فرهنگ عامه

1. فرهنگ عامه، اعمال و رفتار جمعی و گروهی است که در بین عامه مردم، رایج است. بنابر این، عمل و رفتار یک فرد یا یک خانواده را نمی توان فرهنگ عامه نامید.

2. ابداع کننده و به وجود آورنده و نیز زمان شروع رفتارها و اعمال فرهنگ عامه، معلوم نیست، چرا که در طول زمان یک فرهنگ شکل می گیرد و به صورت فردی نیز به وجود نمی آیند بلکه رفتارهای جمعی در ایجاد آن نقش دارند.

3. فرهنگ عامه در مجموعه عادات و فعالیت های زندگی اجتماعی، رنگ می گیرد و نقش می پذیرد.

4. اعمال و رفتارهای فرهنگ عامه به مناسبت و بنا بر مقتضیات زمان، تکرار می شوند ؛ یعنی آنچه در یک یا چند مرتبه و یا فقط در دوره ای خاص و محدود اتفاق افتد، در شمار فرهنگ عامه نیست.

5. رفتارهای فرهنگ عامه، از حاکمیت اندیشه ای خاص که بر خلاف میل توده باشد، پیروی نمی کنند، هر چند آن تفکر بر جامعه، حکومت داشته باشد. بنابراین فرهنگ عامه تابع قدرت حاکم بر جامعه نیست، مگر آن که آن قدرت مطابق توده باشد و از دل همان توده بیرون آمده باشد. از این رو فرهنگ عامّه، میراث غیر مادّی ملت ها به شمار می رود نه قدرت ها.

6. فرهنگ عامه در جریان انتقال، بر اساس مقتضیات و سلیقه نسل ها، دگرگون می شود و فرهنگ هر نسلی با نسل قبل و بعد خود متفاوت است که برخی آن را شکاف نسل ها می دانند. بنابراین یکی از ویژگی های فرهنگ عامه، تکرارپذیری و قابلیت انتقال آن به نسل های آینده است. از این رو می توان فرهنگ عامه هر منطقه را مجموعه ای از رفتارها، گفتارها، پوشش ها، آداب و رسوم و عاداتی دانست که افراد آن منطقه، آنها را از گذشتگان و نیاکان خود به ارث برده اند؛ عاداتی که شاید از ابتدای بشریت آغاز شده و یا لااقل، مربوط به دوره های بسیار باستانی باشند. به عبارت کلی تر می توان فرهنگ عامه را میراث قومی و معنوی یک ملت دانست.

بر خلاف تصوّر بسیاری که فکر می کنند فرهنگ عامه، تنها مربوط به گذشتگان و جنبه های مختلف زندگی آنهاست، باید گفت که هر چند فرهنگ عامه، میراث پیشینیان است، اما در حال حاضر و در جوامع امروزی نیز وجود دارد و هنوز هم زنده، پویا، جذّاب و باصلابت، بر پای ایستاده است و مردم، در حال حاضر نیز با مجموعه دانسته هایی که از گذشته های دور و از نسل های گذشته به جا مانده و سینه به سینه، جا عوض کرده و به آنها رسیده است، زندگی می کنند و در حقیقت، همین فرهنگ عامه است که تا حدّ زیادی به زندگی آنها معنا و مفهوم می بخشد و آنها را به ادامه زندگی، دلگرم می سازد. در واقع، اگر فرهنگ عامه یک ملت را از آن بگیریم، تمام هویت آن ملت را گرفته ایم که بدون آن، زندگی، غیر ممکن خواهد بود.

هر چند که فرهنگ عامه حاکم بر زندگی امروز، با فرهنگ عامه ای که پیشینیان ما با آن زندگی می کرده اند، متفاوت است، اما به هر حال، بخشی از میراث گذشتگان است که بنا به مقتضیات زمان و شرایط امروز، تغییراتی در آن به وجود آمده است و به شکل قابل استفاده برای زندگی امروز، تبدیل گردیده است. حتی این احتمال وجود دارد که یک رفتار در فرهنگ عامه، در یک دوره زمانی و بنا بر شرایط حاکم فراموش شود، اما در دوره های بعد و با تغییر شرایط، دوباره فعال گردد و حتی شاید پر رنگ تر از قبل، در جامعه جدید ظاهر گردد.

وجود پیشینه کهن و درخشان تاریخی، زندگی اقوام و طوایف مختلف در کنار هم و شرایط متغیّر آب و هوایی، باعث شده است که کشور ما دارای گنجینه بسیار غنی و سرشار از آداب و رسوم، لهجه ها، پوشش ها، قصه ها، افسانه ها، خرافات، بازی ها باشد و به همین دلیل، دامنه فرهنگ عامه در ایران، بسیار وسیع و متنوّع است.

یکی از مهم ترین دلایل غنای گنجینه فرهنگ عامه ایران، آمیخته شدن آن با فرهنگ و آداب و رسوم اسلامی است. ایرانیان، تا قبل از ورود اسلام به سرزمینشان نیز مردمی با تمدن و دارای فرهنگ و آداب و رسوم شناخته شده در بین ممالک آن زمان بودند، و پس از پذیرش اسلام، این آداب و رسوم، نه تنها رنگ نباختند و از بین نرفتند، بلکه در پرتو تعالیم اسلامی، رنگ و بوی اسلامی به خود گرفتند، و کامل تر از قبل، به حیات خود ادامه دادند. برای مثال می توان به عید نوروز اشاره نمود که از رسوم بسیار کهن سرزمین ایران به شمار می آید و با ورود اسلام نیز نه تنها از بین نرفت، که توانست با بهره گیری از عناصر فرهنگ اسلامی، جنبه دینی پیدا کند و همراه با این عناصر گران بها، کامل تر و جذّاب تر از پیش و به عنوان میراثی گران بها برای آیندگان به یادگار بماند.

کارکردهای فرهنگ عامّه در اجتماع

فرهنگ عامه شناسان، کارکردهای بسیاری را برای فرهنگ عامه ذکر کرده اند که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره نمود:

  1.  ایجاد همبستگی قومی و نژادی و نزدیک نمودن قومیت ها و ملیت ها به یکدیگر

اگر چه فرهنگ عامه از یک سو باعث تمایز اقوام و ملیت ها از یکدیگر می شود، اما از سوی دیگر، اگر با دقت در فرهنگ عامه طوایف و اقوامی که در یک منطقه یا یک کشور زندگی می کنند، مطالعه شود، مشاهده خواهد شد که درصد زیادی از زیرساخت های فرهنگ عامه آنها، دارای ریشه مشترک است. برای مثال: همانندی لهجه، پوشش، سرودها و موسیقی های محلی و آداب و رسوم حاکم بر زندگی اقوام مختلف، عاملی است برای ایجاد پیوند دوستی و نیز جلوگیری از ایجاد دشمنی و جنگ بین آنها.

در سطح وسیع تر می توان گفت از جهاتی تمام ملل جهان، دارای ریشه های فرهنگی و عادات فرهنگ عامه مشترک اند؛ چرا که در گذشته های بسیار دور، همگی از یک نژاد و تمدّن بوده اند و به مرور زمان، تقسیم شده اند و به صورت اقوام و ملّیت های گوناگونی که امروز شاهد آن هستیم، در زمین، پراکنده شده اند. برای مثال، قصّه «ماهْ پیشانی» ایرانی را می توان با اندکی تغییر، نزد فرانسوی ها، آلمانی ها و ایرلندی ها نیز یافت. همین اشتراک در زیرساخت ها و اصول فرهنگ عامه می تواند زمینه ساز گفتگوی تمدن ها باشد و جهان را به سوی دنیایی به دور از جنگ و نزاع و خونریزی راهنمایی کند.

  1. فرهنگ عامّه هر ملتی، در حقیقت، حافظه تاریخی، سیاسی و اجتماعی آن ملت است

همان طور که گفته شد، فرهنگ عامه، شامل تمامی اعمال و رفتار و گفتار و جنبه های مختلف زندگی بشری است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. بنابر این، با شناخت فرهنگ عامه یک قوم می توان به تمام این منابع، دسترسی پیدا کرد و از این طریق به راحتی می توان به شرایط زندگی سیاسی و اجتماعی مردم آن قوم پی برد. برای مثال: اگر تعداد مَثَل و افسانه، اسطوره، ترانه و لالایی را تحلیل جامعه شناختی کنیم، متوجه می شویم که در درون آنها حرف هایی است که در شرایط خفقان حاکمیت آن زمان نمی توانسته اند به زبان بیاورند، به طوری که ترانه ها و لالایی های ما، حرف های سیاسی است و لالایی های روستایی ما ترانه هایی است علیه اربابان و خوان های مناطق و یا امروزه اگر به دقت به مضامین جُک ها و لطیفه های مردم پرداخته شود، عمیق ترین مسائل سیاسی و اجتماعی را می توان در آنها یافت که نمی توان آنها را در یک سند غیر عامیانه، یک مقاله علمی و یا یک شعر پیدا نمود. از این رو می توان فرهنگ عامه را روح اجتماعی یک ملت دانست.

  1.  فرهنگ عامّه را می توان خاستگاه و شالوده الهامات بشری در زمینه ادبیات و هنر به حساب آورد

این سرچشمه افکار توده که نسل های پیاپی، همه اندیشه های گران بها و عواطف و نتایج فکر و ذوق و آزمایش خود را در آن ریخته اند، گنجینه زوال ناپذیری است که آبشخور بزرگ ترین و ماندگارترین آثار هنری جهان است.

  1. فرهنگ عامّه را می توان نوعی رابط فرهنگی بین نسل های مختلف به حساب آورد

در حقیقت می توان گفت که فرهنگ عامه برای نسل های مختلف، نقش یک مدرسه را بازی می کند. خصوصا در گذشته، به دلیل عدم وجود رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی به شکل امروزی، این نقش فرهنگ عامه، مهم ترین کارکرد آن به شمار می آمده است و در اشکال مختلفی همچون: دور هم نشستن های شبانه و گوش سپردن به قصه های پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، پرده خوانی ها، نقالی ها و... ظهور می یافته است.

جایگاه فرهنگ عامّه در ادبیات شفاهی

یكي‌ از موضوعات‌ مورد بررسي‌ فرهنگ عامه را ادبيات‌ شفاهي‌ دربر مي‌گيرد كه‌ خود به‌ چند نوع‌ ياگونه‌ تقسيم‌ مي‌شود: اساطير، حكايت‌هاي‌ اسطوره‌اي‌، افسانه‌ها، قصه‌هاي‌ پهلواني‌، حكايت‌هاي‌ واقعي‌، داستان‌هاي‌ امثال‌ و لطيفه‌ بخشي‌ از اين‌ گونه‌ها و هر يك‌ داراي‌ ساختار و موضوعي‌ مشخص‌ و متفاوت‌ از ديگري‌ هستند. در عين‌ حال‌ هر يك‌ از اين‌ انواع‌، خود به‌ اجزاي‌ كوچك‌تري‌ تقسيم‌ مي‌شوند. ويژگي‌ مشترك‌ انواع‌ فوق‌، روايي‌ بودن‌ آنهاست.

دستة‌ ديگر شامل‌ آوازها، ترانه‌ها، تصنيف‌ها، واسونك‌ها، دوبيتي‌ها، تك‌بيتي‌ها، نوحه‌ها، اشعار سوگواري‌ها و لالايي‌هاست‌. ويژگي‌ مشترك‌ اين‌ انواع‌، منظوم‌ بودن‌ آنهاست‌.

دستة‌ ديگر شامل‌ امثال‌ و حكم‌، چيستان‌ها، لُغزها، زبان‌زدها، بازي‌هاي‌ زباني‌، زبان‌هاي‌ زرگري‌، زبان‌ مخفي‌، تشبيهات‌ عاميانه‌، يادگاري‌ها و ديوار نوشته‌ها، ماشين‌ نوشته‌ها، اشعاري‌ كه‌ براي‌ نوازش‌ خوانده‌ مي‌شود، نفرين‌ها، حاضر جوابي‌ها و...
وجه‌ ديگر فرهنگ عامه، شامل‌ آن‌ دسته‌ از آداب‌ و رسوم‌ مذهبي‌ است‌ كه‌ در ميان‌ عامه‌ رواج‌ دارد بدون‌ آن‌ كه‌ در مذهب‌ رسمي‌ نشاني‌ از آنها وجود داشته‌ باشد؛ مانند انواع‌ گوناگون‌ سفره‌ها. برخي‌ از اين‌ آداب‌ حتي‌ ممكن‌ است‌ از طرف‌ تمام‌ يا بخشي‌ از مذهب‌ رسمي‌ منع‌ شده‌ باشد؛ مانند موارد معيني‌ از سوگواري‌ براي‌ اوليا و مقدسين‌ (قمه‌ زدن‌ و...) جشن‌هاي‌ مذهبي‌ نيز بخشي‌ از فرهنگ عامه است‌؛ مانند عيد قربان‌، مبعث‌ پيامبر، عيد فطر، عيد غدير، مولودي‌خواني‌ها، ديد و بازديدهاي‌ مخصوص‌ اين‌ مراسم‌، اشكال‌ پذيرايي‌ها و...
بخش‌ ديگر فرهنگ عامه، شامل‌ آداب‌ و مراسم‌ عروسي‌ (خواستگاري‌، بله‌ برون‌، نامزدي‌ و انواع‌ آن‌، ناف‌ بريدن‌ پسر و دختر براي‌ يكديگر، الزام‌ ازدواج‌، پسر عمو و دختر عمو)، ختنه‌سوران‌، جشن‌ گرفتن‌، دعوت‌ كردن‌ و شيوه‌هاي‌ آن‌، آبستني‌ ويارها و انواع‌ آنها، زايمان‌، حمام‌ بردن‌ زائو، طبابت‌هاي‌ خاص‌ ماما در حين‌ زايمان‌ و پس‌ از آن‌، پنجه‌ مريم‌، بريدن‌ ناف‌ بچه‌، دعاهايي‌ كه‌ براي‌ زنان‌ ديرزا خوانده‌ مي‌شود، شست‌ و شوي‌ نوزاد، خواندن‌ اذان‌ در گوش‌ نوزاد، نام‌گذاري‌ و چگونگي‌ انتخاب‌ آن.‌
ــ زيارت‌ رفتن‌ به‌ اماكن‌ مقدس‌، اعمال‌ قبل‌ از سفر، آشتي‌ كردن‌ و حلالي‌ طلبيدن‌، چاووشي‌ خواندن‌
ــ نوروز، سفره‌ نوروز، پيك‌هاي‌ نوروزي‌، حاجي‌ فيروز، ديد و بازديدها، عيدي‌ دادن‌ و عيدي‌ گرفتن‌، سيزده‌ بدر، بخت‌ گشايي‌ و...
ــ اماكن‌ مقدس‌، چشمه‌ها و درخت‌هاي‌ نظر كرده‌، قدمگاه‌هاي‌ اوليا، مانند قدمگاه‌هاي‌ منسوب‌ به‌ حضرت‌ علي‌ و خضر نبي‌
ــ غذاهاي‌ نذري‌، مانند شله‌زرد، آش‌ پشت‌ پا، آش‌ رشته‌، قرباني‌ كردن‌، انواع‌ قرباني‌، شيوة‌ تقسيم‌ گوشت‌ قرباني‌.
ــ مرگ‌ و تشييع‌ جنازه‌، انواع‌ سوگواري‌، مانند سربرهنه‌ و پابرهنه‌ شدن‌، حجله‌ گرفتن‌ براي‌ جوانان‌، گيس‌ بريدن‌ زنان‌ در مرگ‌ جوانان‌ و بزرگان‌ خانواده‌، مراسم‌ سوم‌، هفتم‌، چهلم‌ و سال‌، تفاوت‌هاي‌ مجالس‌ سوگواري‌ زنانه‌ و مردانه‌، به‌ قبرستان‌ رفتن‌ و شيوة‌ مراسم‌ ختم‌ و سوگواري‌، سنگ‌ قبرها، نوشته‌هاي‌ روي‌ سنگ‌ قبرها، چگونگي‌ نوشتن‌ نام‌ ميت‌ روي‌ سنگ‌ قبر، لباس‌ سياه‌ پوشيدن‌، مدت‌ آن‌ و شيوه‌ درآوردن‌ و ترك‌ آن‌ و پوشيدن‌ لباس‌ معمولي‌، خيرات‌ كردن‌ براي‌ ميت‌، انواع‌ خيرات‌ و ايام‌ آن‌، به‌ جا آوردن‌ نماز و روزه‌ براي‌ ميت‌، قرآن‌ خواندن‌ براي‌ ميت‌ و انواع‌ و اشكال‌ آن‌.
ــ جادو و جنبل‌، فال‌گيري‌، شيوه‌هاي‌ جلب‌ محبت‌، مهرة‌ مار و... جارو كردن‌، گرفتن‌ ناخن‌، نمك‌ و حرمت‌ آن‌، خوابگزاري‌، حيوانات‌ مختلف‌ و عقايد نسبت‌ به‌ آنها، اجاق‌ و چراغ‌ و حرمت‌ آنها، صلوات‌ فرستادن‌ هنگام‌ روشن‌ شدن‌ چراغ‌، سوگند خوردن‌ به‌ چراغ‌.
ــ كشاورزي‌، شيوة‌ كاشت‌ و داشت‌ و برداشت‌، تقسيم‌ محصول‌، دعاهاي‌ ويژة‌ خرمن‌، جشن‌هاي‌ خرمن‌، شيوة‌ كيل‌ كردن‌، شيوة‌ آبياري‌، تقسيم‌ آب‌، چگونگي‌ پرداخت‌ مزد ميراب‌، اسامي‌ محلي‌ محصولات‌ مانند خرما كه‌ در جنوب‌ براي‌ هر مرحله‌ از رشد آن‌ نام‌ خاصي‌ وجود دارد، يا برنج‌ در شمال‌، خشكسالي‌، آيين‌هاي‌ تمناي‌ باران‌، آيين‌هاي‌ بند آمدن‌ باران‌.
ــ دامداري‌، اسامي‌ محلي‌ دام‌ها، به‌ چرا بردن‌ آنها، استخدام‌ چوپان‌، مزد چوپان‌، غذاهاي‌ محلي‌ خاص‌، دام‌ها و...
ــ انواع‌ بازي‌ها، بازي‌هاي‌ كودكان‌ و بزرگسال‌، اشعار حين‌ بازي‌، يارگيري‌، بازي‌هاي‌ مخصوص‌ شب‌هاي‌ زمستان‌، مثل‌ گل‌ بازي‌ و... ساير آداب‌ زمستان‌، مانند آداب‌ و رسوم‌ ويژه‌ شب‌ چله‌
فرهنگ‌ عامه‌ را مي‌توان‌ به‌ دو بخش‌ كلي‌ دانش‌ عامه‌ و ادب‌ عامه‌ تقسيم‌ كرد. به‌ عبارت‌ ديگر، فرهنگ‌ عامه‌ از يكسو با انسان‌شناسي‌ و از سوي‌ ديگر با ادبيات‌ ارتباط‌ دارد. مثلاً بخش‌هايي‌ كه‌ به‌ آداب‌، معتقدات‌، جشن‌ها و مسائلي‌ از اين‌ قبيل‌ ارتباط‌ دارند، بيش‌ از هر چيز به‌ انسان‌شناسي‌ نزديك‌ هستند و اجزايي‌ مانند افسانه‌ها، اساطير، قصه‌ها، ترانه‌ها، تصنيف‌ها، امثال‌ و حكم‌ و مانند اين‌ها به‌ ادبيات‌ شانه‌ مي‌زنند.

نكتة‌ ديگري‌ كه‌ از اجزاي‌ فرهنگ‌ عامه‌ مي‌توان‌ استنباط‌ كرد، اين‌ است‌ كه‌ اجزاي‌ فوق‌ بازتاب‌ روحيات‌، خلقيات‌ و آرزوهاي‌ هر ملتي‌ است‌ و ريشه‌ در اعماق‌ جامعه‌ دارد. مسائلي‌ كه‌ در فرهنگ‌ رسمي‌ به‌ راحتي‌ قابل‌ شناسايي‌ نيستند، با بررسي‌ و واكاوي‌ فرهنگ‌ عامه‌، مي‌توان‌ به‌ آنها پي‌ برد.

ادامه دارد...

 

 

پی نوشت:

[1] . این اختیار و قدرت انتخاب یکی از ویژگی های انسان است، اما بسیاری از انسان ها بر اساس همین اختیار معمولاً در رفتار و عمل کرد خود، رضای خداوند را در نظر نگرفته، انتخاب های نادرست می کنند.

[2] . فرایندی که منجر به انجام عمل می شود: اول: شناخت عمل، انسان باید اول بداند چه می خواهد انجام دهد، علم به عمل داشته باشد. تا علم نداشته باشد کاری انجام نمی دهد. دوم نفع عمل: اگر انسان بخواهد کاری انجام دهد اما در آن نفعی نبیند قطعا انجام نخواهد داد. سوم کشش، علاقه و میل: ممکن است نسبت به عملی فهم و درک داشته باشیم و نفعی هم در آن ببینیم، اما میلی به انجام آن عمل نداشته باشیم، در این صورت باز هم آن عمل را انجام نخواهیم داد. چهارم تصمیم گرفتن بر انجام عمل: تصمیم و اراده در مرحله چهارم از فرایند انجام عمل قرار دارد. اگر تصمیمی نباشد باز هم عمل انجام نمی شود. پنجم توان جسمی: اگر کسی چهار مرحله شناخت، نفع، کشش و تصمیم را فراهم کند و تمام این شرایط را دارا باشد، اما توان جسمی برای انجام عمل نداشته باشد. هیچ گاه عملی انجام نخواهد شد. این فرایند بسته به انتخاب انسان هم می تواند در جهت رضای خداوند اتفاق بیفتند و هم در مسیر غیر خداوند.

[3] . روانکاوی فرهنگ عامه، بری ریچاردز، ترجمه: حسین پاینده، ص32.

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار