کد خبر: ۱۷۹۳
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
یادداشت/ حیدر رحیم‌پورازغدی

 

فرقه نیوز، حیدر رحیم‌پور ازغدی طی یادداشتی با عنوان «خوش‌ خدمتی وهابیون به صهیونیست‌ها» به بررسی نقش جریان سیاسی وهابیت برای هجمه به اسلام و همصدایی و همراهی آنان به رژیم اشغالگر قدس پرداخته است که متن کامل آن به شرح ذیل است:

من در این عصر و در این دوره و زمان، کسانی را مظلوم‌تر و محروم‌تر از طلاب حوزه‌های علمیه اهل سنت نمی‌شناسم. اینان فرزندان عون‌ترین و متعهدترین مردم اهل تسنن می‌باشند و اگر به شناخت ریشه‌های آباء و اجدادشان بپردازی در می‌یابی که نسل اندر نسل مومن و عابد و خادم فرهنگی شان بوده‌اند.

پدر عبدالحمد پیری فرسوده بود که از عهده تامین خانواده برنمی‌آمد و خرسند بود که حال حمد مردی شده است و می‌تواند در تامین خانواده او را یاری کند، لیکن تعهدشان به عقاید خود بیش از آن بود که به راحت دنیا بسنده کنند و پدر پیرش او را به مدرسه طالبان فرستاد و نوجوانی که سینه او پاک‌تر از فضای گلستان بود به مدرسه آمد تا به اسلام و قرآن و سنت‌های پیامبر آشنایی بیشتری پیدا کند و به هدایت امت پردازد و در سه سالی به اندازه پنج سال دیگران درس خواند.

شبی در حجره مشغول پیش مطالعه درس‌های فردا بود که به درب اتاقش کوبیدند، چه کسی است که دق الباب می‌کند به سرعت به سوی درب شتافت.

خدایا چه می‌بینم؟! آنکه دق الباب می‌کرد مفیدی بزرگ وهابیان بود. دهان طلبه نوجوان از شگفتی واافتاد ولی مفتی با تواضعی پیامبر گونه به او سلام کرد و اجازه ورود خواست و وارد شد و پسرک خشکش زده بود ولی مفتی او را دعوت به نشستن کرد و چنین می‌سرود، امشب غذایی برای من آوردند که من به خودم اجازه خوردن آن به شرطی دادم که با بهترین طلبه مدرسه همسفره باشم و سفره را گشود و به او گفت زودتر شروع کن که دل من از گرسنگی به غش رفته است.

جوانک در حالی که  هنوز نمی‌فهمید که خواب است یا بیدار به خوردن آن غذای بهشتی پرداخت. سفره را که جمع کردند آخوند وهابی و بهتر است که بگوییم خاخام مسلمان‌نما به او گفت من دیری است که شما را زیر نظر دارم و شما را شایسته شرکت به کلاس‌های جهاد اسلامی دریافتم.

فردا همرزم آینده شما به سراغ‌تان می‌آید و شما را به کلاس‌های ما می‌آورد. فردا جوانی که همه ارزش‌های اسلامی از وجناتش می‌درخشید به سراغ او می‌آید و به گونه‌ای که سال‌هاست که با یکدیگر دوست می‌باشند او را به بغل می‌کشد و او را با خود به کلاس آموزشی فرهنگ جهاد اسلامی می‌برد و همه یکباره به روبوسی برادر تازه مجاهد می‌پردازند و کلاس آغاز و مبلغ هنرمند به گونه‌ای از ارزش‌های جهاد اسلامی سخن می‌گوید که او با تحصیل یک شبه مجاهدی تشنه جهاد می‌گردد و از فردا به کلاس‌های آموزشی رزم و چگونگی شهادت‌ها آشنا و رشته بستن کمربند انتحاری را قبول می‌کند.

شب موعد دوباره مفتی وهابی به سراغش می‌آید و با یکدیگر شام شاهانی می‌خورند و پس از آن مبلغی باور نکردنی را به او می‌دهد و می‌گوید ضمن خداحافظی با والدین قبول شفاعت همه خانواده این مبلغ را هم با وصیت خط خود سحرگاهان زیر بالش ما در بگذار و به میعادگاه برگرد.

فردا هنگامی که به پایگاه می‌رسد پزشکی که قرار است با بررسی‌ها شایستگی او را برای جهادی به این بزرگی امضا کند پس از معاینه می‌گوید، خیلی خیلی شایسته و آماده است و مقداری دارو و قرص را به او می‌خوراند و او را برای رساندن به جبهه جهاد سوار بر ماشین می‌کنند و جوانک پس از لحظه‌ای در جهان دیگری سیر می‌کند اما به جبهه که می‌رسد، دو پسر خاله کوچک خود را مشغول توپ بازی می‌بیند.

مسئولش او را دم دکه تلفن پیاده می‌کند و به او آماده باش می‌دهد، لحظه‌ای بعد مولوی خدا باور با افسری که رشادت‌ها و فداکاری‌های او زبانزد است از خانه مقابل دکه وارد خیابان می‌شود و او در حالی که مشغول تماشای توپ بازی پسرخاله‌هایش می‌‌باشد به اراده فرمانده کمربند و خود را منفجر می‌کند.

فردا روزنامه‌ها می‌نویسند، افسری متعهد و مولوی که در شورای عالی فرماندهان افغانستان تن به بردگی ناتو ندادند صبحگاه دیروز با ابزارگیری طالبان خبیث و مزدور و شش نفر از بچه‌هایی که در آنجا مشغول بازی بودند، شهید و 9 نفر زخمی و چند خانه و مغازه تخریب شد و مفتی وهابی و بهتر است که بگوییم خاخام‌های مسلمان‌نما از فردا در پی شکار دیگری در مدرسه‌های طالبان پرسه می‌زنند، چه پادشاه سعودی با پول‌های نفت مسلمانان خروارها خروار دلار نثار خدمات او می‌کند تا او با ایثار جان طالبان فریب خورده در روزگاری که فریاد اسلام خواهی مسلمانان به آسمان می‌رسد با ایثار جان جوانان وهابی بتواند اسراییل را از خطر اتحاد مسلمانان برای نابودی اسراییل مصون نگه دارد.

و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

حیدر رحیم‌پورازغدی

فارس

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار