کليه حقوق اين سايت متعلق به وبسايت خبري-تحليلي فرقه نیوز مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"
طراحی و تولید : "ایران سامانه"
فرقه نیوز- بخش صوفیه و دراویش، یکی از ویژگیهای عرفان های کاذب، دعوت به خود سرکردگان این فرقه هاست و این در حالی است که عارفان حقیقی همیشه با دعوت به خدواند در جهت صراط مستقیم گام بر می دارند.
با بررسی منابع معتبر هیچ گاه مشاهده نشده است که عارفان حقیقی سالک را به خود دعوت کنند و همیشه سالک تحت تاثیر توحید حقیقی و الگوگیری از پیامبران الهی و ائمه معصومین قرار میگیرد ولی در عرفانهای کاذب همیشه توحید و امامت تحت تاثیر اقطاب و بزرگان فرقه قرار میگیرد و این موضوع تا جایی پیش می رود که ولایت مخصوص خاتم انبیاء را برای خود قائل میشوند و ثمره ارسال پیامبران الهی و کتابهای مقدس آسمانی را بیعت با اقطاب و بزرگان خود میدانند!
در بحث توحید و خداشناسی در فرقه سیاسی صوفیه و عرفانهای کاذب به شباهتهای عجیب آنها اشاره کردیم(کلیک کنید) که این خود سند محکمی بر بطلان این فرقه سیاسی است.
در ادامه به بررسی افکار اشو (مروج عرفان جنسی) و عرفان صوفیه می پردازیم.
دعوت به خود در عرفان ارائه شده در فرقه سیاسی صوفیه:
2- مقصود از ایمان، همین بیعت با مرشد است که خداوند، دیگر صاحب بیعت را عذاب نکند و اگرچه فاجر باشد و مقصود از نمازها همین بیعت است. (فرقه گنابادی، داود الهامی، صفحه۸۲)
3- سلطان محمد بیچاره معروف به ملاسلطان در کتاب سعادت نامه صفحه۱۳۸ بیان میکند: مقصود از خلقت تو مرید این طاعت و اقتداست، بلکه میگوییم ارسال رسل و انزال کتب و زحمت انبیا و مشقت اولیا از برای ارادت و اقتدا به قطب است.
4- قطب و امام هر دو مظهر یک حقیقت و دارای یک معنا و اشاره به یک شخص است (فصل نامه عرفان ایران صفحه ۳۳)
5- در کتاب صالحیه آمده است که هرکس از ولی وقت سرپیچی کند اگر هفتاد سال عبادت کند و ریاضت کشد نفع نبخشد و به جای نرسد (صالحیه چاپ دوم صفحه ۲۷۳)
6-کیوان قزوینی یکی از ادعاهای اقطاب این فرقه را اینچنین بیان میکند: آنها باطن ولایتی را که مخصوص انبیاء است برای خود معتقدند (استوارنامه صفحه۳۹۸)
7-اعتقاد به وجود امام به عنوان قطب عالم امکان با مفهوم قطب در تصوف تقریبا یکسان است (فصلنامه عرفان ایران ش۷)
8-در کتاب ولایت نامه باب پنجم آمده است که اگر کسی تمام عمر شب در نماز و روز در روزه باشد و ... ولایت ولی امر خود را نداشته باشد، جمیع اعمال او به دلالت کردن و امر کردن، هیچ حق بر خدا نخواهد داشت و از اهل ایمان نخواهد بود (ولایت نامه، باب پنجم، فصل دوم صفحه ۱۷۵)
9-یوسف مردانی شیخ صوفیه شهر کرج بار دیگر با منیت و دعوت به خود از تمامی پیامبران الهی و ائمه به عنوان الگوی خیالی یاد میکند و در توهینی وقیحانه می گوید: یک محمد خیالی فرض میکنند که 1400 سال قبل بوده یک علی خیالی فرض میکنند که 1400 سال قبل بوده یک حسین خیالی فرض میکنند که 1300 سال قبل بوده یک عیسی خیالی فرض میکنند که 2000 سال قبل بوده یک موسی خیالی فرض میکنند که 4000 سال قبل بوده و بعد شروع میکنند در مورد گفتهای این اشخاص صحبت کردن گفتگو کردن و تو سر هم زدن و با یکدیگر مناقشه و بحث کردن و مجادله کردن اون این رو کافر میداند و اون دیگری را کافر میداند و میگویند آن چیزی که من فهمیدم درست است و آن چیزی که تو فهمیدی درست نیست! ( کلیک کنید)
دعوت به خود در عرفان جنسی اوشو:
1-هرچه تسلیمت عمیقتر باشد معرفتت نیز بالاتر خواهد بود (تسلیم مرشد)
(تفسیری از اشو بر داستانهای صوفیان، باگوان اشو راجنیش، جلد اول، صفحه39چاپ چهارم1382، انتشارات فراروان)
2-وقتی با یک مرشد هستی، باید بسیار بسیار هشیار و اگاه باشی. زیرا هر چیز و هر امر کوچک نیز طوری ترتیب داده شده تا به رشد روحانی تو کمک کند. (همان صفحه41)
3-اگر با من توافق کنی دیر یا زود نوری عظیم از تو ساطع میگردد. تو برای خودت نوری خواهی شد و نه تنها برای خودت نوری خواهی شد بلکه برای دیگران نیز. تو برای تمام کسانی که در تاریکی سرگردان هستند یک منبع نور میگردی ولی نخست شرط لازم این است که توافق کنی بدون تردید بدون شرطی از جانب تو یک اعتماد بیقید و شرط. (همان صفحه41)
4-بسیاری از من میپرسند چرا ما نمیتوانیم اینجا باشیم و بدون مشرف شدن چیزی بیاموزیم؟ و من میگویم شما میتوانید اینجا باشید و هر چه بیاموزید اموختهاید ولی تا وقتی که خودی نباشید نمیتوانید فیضی را که برای شما اماده ساختهام دریافت کنید، با مشرف شدن شما به سادگی نشان میدهید که درهای من به رویتان باز است و یا من امادهام تا برای انرژی شما میزبان باشم و یا بیا و مهمان من باش این یعنی تشرف و صوفی باید چنین باشد. (همان صفحه43)
قضاوت با شما
آیا با توجه به شباهت عجیب عرفان سیاسی صوفیه و عرفان جنسی اشو بازهم میتوان ادعای این فرقه مبنی بر ترویج عرفان ناب اسلامی را پذیرفت؟
چند نکته را بعرض خوانندگان میرسانم.اول،در قرنها پیش در عالم عرفان و درویشی مریدان از سر صداقت و مهر گوسفندی یا غذایی یا هدیه ای برای خانقاه می اوردند که دیری نمایید طمع به جان صوفیه افتاد و اموال مریدان را اموال خود پنداشتند و با عشریه و کسب درامد و با این ترفند مریدان را به بهشت راهنمایی میکنند!دوم.با یک نگاه ساده و تفکر سطحی میتوان فهمید کسی که مردم را به خود دعوت میکند راه را گم کرده و مردم را به بیراهه میکشاند اصلا عاقلانه است درویش یا مرید تابنده را خدای عالم بداند و او را بپرستد!ادمی چقدر میتواند ساده لوح باشد!ایا این حماقت نیست!چرا یک نفر از اینا نمیاد بگه تابنده را خدای عالم انگاشتن ببخشید احمقانه است و فریب خورده و عقل ش را ضایع کرده بودند!سوم وقتی منیّت جای خرا پرستی و توحید را بگیرد نتیجه همین میشود که عده ای با نام?عرفان مردم را البته ساده لوح ها را تحمیق کنند و راه رسیدن به خود را نه خدا را فقط در تبعیت بی منطق و بی عقل از خودش را بداند!ایا این افراد میتوانند جوابگوی انحصار طلبی قطبییت تابنده ها باشد!ابروی عرفان را برده اند و از مردم تابع محض میخواهند بلانسبت عاقلان،اگر پالان خری را تن یک گوساله بیاندازند مریدان بایستی همان را بپرستند و با استفاده از مغلطه ی خدا تعیین کرده دهان اعتراض مریدان را با گِل ببندند و انها هم کما فی السابق عبادتش کنند!ببخشید سخن به درازا کشید و معتقدم با همین چند پیامی که در سایت گذاشته اید هرکس که ذره ای عقل داشته باشد شناخت را بدست خواهد اورد و هرکس که بر حماقت خود پافشاری کند را دیگر ....
در پی صبحی بی خورشیدیم، با هجوم گل ها چکنیم ؟
جویای شبانه نابیم، با شبیخون روزن ها چکنیم؟
آن سوی باغ ، دست ما به میوهء بال نرسید.
وزیدیم، و دریچه به آیینه گشود.
به درون شدیم، و شبستان ما را نشناخت.
به خاک افتادیم ، و چهره "ما" نقش "او" به زمین نهاد.
تاریکی محراب ، آکنده ماست.
سقف از ما لبریز، دیوار از ما، ایوان از ما.
از لبخند ، تا سردی سنگ : خاموشی غم.
از کودکی ما ، تا این نسیم : شکوفه - باران فریب.
برگردیم ، که میان ما و گلبرگ ، گرداب شکفتن است.
موج برون به صخره ما نمی رسد.
ما جدا افتاده ایم ، و ستاره همدردی از شب هستی سر می زند.
ما می رویم ، و آیا در پی ما ، یادی از درها خواهد گذشت ؟
ما می گذریم ، و آیا غمی بر جای ما ، در سایه ها خواهد نشست؟
برویم از سایه نی ، شاید جایی ، ساقه آخرین ، گل برتر را در سبد ما افکند. واقعا برای خودم متاسفم که بهترین ساعات عمرم را در این جلسات گذراندن و همیشه فکر می کردم بهترین راه را انتخاب کردم و دارم به حقیقت میرسم. دوستان من یک فرد احمقی بودم که به عشق مولا علی و سیرسلوک عرفانی بهترین لحظات عمرم را در جلسات این آقایان شرکت کردم ولی فهمیدم فقط اطرافیان همیشه به من القاء می کردند که تغییر کردم و دارم... چی بگم از دل پرخون و قلبی شکسته!! ای کاش این مطالب را اعلامیه می کردید و سر در حسینیه امیرسلیمانی تهران و حسینیه اصفهانی های کرج نصب می کردید تا قبل از اینکه وارد بشیم بدونیم داریم کجا وارد میشیم و آقایون چه افکار و اعتقادی دارند!!! خدا تمام کسانی رو که به نام اهلبیت دام پهن کردن رو نابود کنه!