کد خبر: ۱۶۱۳
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21
ما را که با لباس روحانیت دیدند اکرام و احترام بسیار کردند . هر چه گفتیم فقط برای دیدار از این جا آمده ایم و می خواهیم به تربت برگردیم ، اجازه ندادند و گفتند شب است و جاده تاریک و خاکی است.
به گزارش فرقه نیوز، پایگاه اطلاع رسانی شیخ حسین انصاریان خاطره ای از سفر شیخ حسن انصاریان به بیدخت و دیدار با قطب گنابادیه منتشر کرد.

در سالهای پیش از انقلاب زلزلۀ شدیدی منطقۀ گناباد را به لرزه درآورد و چندین هزار نفر از هموطنانمان را کشت.شیخ حسین انصاریان به همراه تعدادی از دوستانش برای رساندن کمک های مردمی به زلزله زده گان راهی این مناطق می شوند و در قسمتی از سفر پس از تقسیم کمک های مردمی به شهر بیدخت می رسند.

در قسمتی از این خاطره می خوانیم:

"دو شبانه روز در آن مناطق چرخ زدیم و همۀ پولها را بین مردم تقسیم کردیم . روز دوم هنگام غروب ، به « بیدخت » گناباد رسیدیم . آن جا مرکز سلسلۀ گنابادی هاست و مقبره سلطانعلی گنابادی ، صاحب تفسیر معروف « بیان السعاده » ، در آن جاست . برای دیدار از آن مقبره رفتیم . قطب آن زمان ، آقای سلطان حسین تابنده ، همراه عده ای برای نماز جماعت آمده بودند . ما را که با لباس روحانیت دیدند اکرام و احترام بسیار کردند .

هر چه گفتیم فقط برای دیدار از این جا آمده ایم و می خواهیم به تربت برگردیم ، اجازه ندادند و گفتند شب است و جاده تاریک و خاکی است . با اصرار آنها آن جا ماندیم و به یکی از اتاق های صحن رفتیم و دور هم نشستیم . در ضمن صحبت رفیق ما از جناب قطب پرسید : « شما هنگام زلزله کجا بودید ؟» گفت : « من در اتاق بودم و دست بر روی زمین گذاشته بودم و دعا می خواندم که زلزله آرام بگیرد .» او داشت این حرف را می زد که زمین لرزید.

منظرۀ بسیار دیدنی پیش آمد ؛ اولین کسی که سراسیمه به وسط حیاط خیز برداشت ، همان جناب قطب بود ! آن شب تا صبح از خنده خوابمان نمی برد.
فردا به تربت برگشتیم . وقتی عازم تهران شدیم از من دعوت کردند که در فرصتی مناسب ، یک دهه برای منبر به آن جا بروم و من برای تابستان که حوزه تعطیل بود ، قول دادم.

 

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظر کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
علی
Germany
10:31 - 1392/06/29
0
0
:))))))))
نام:
ایمیل:
* نظر: