کد خبر: ۱۷۸۶۷
تاریخ انتشار: 14 مرداد - 1402 13:49
یادداشت
انسان‌ها در دورانهای مختلف زندگی‌شان اهداف و آرزوهایی دارند و به دنبال آن در تلاش هستند. تفاوتی هم میان خداباور و خداناباور در این‌باره نیست مگر اینکه هر کدام به‌دنبال کعبه آمال خود می‌کوشند. اینکه این افکار و رفتارها چه نقشی در زندگی فردی و اجتماعی افراد دارد، مسأله درخور تأمل و پی‌جویی است که در قالب داستانی کوتاه سرگذشت آلوین و ریچارد به نمایش گذاشته می‌شود.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز، حجّت‌الاسلام دکتر احمد منصوری، مدرس حوزه و دانشگاه و مدیر گروه علمی نقد نئوآتئیسم در یادداشتی با عنوان نقش خداباوری و خدا ناباوری در مبدأ، مقصد و مسیر زندگی نوشت:
انسان‌ها در دورانهای مختلف زندگی‌شان اهداف و آرزوهایی دارند و به دنبال آن در تلاش هستند. تفاوتی هم میان خداباور و خداناباور در این‌باره نیست مگر اینکه هر کدام به‌دنبال کعبه آمال خود می‌کوشند. اینکه این افکار و رفتارها چه نقشی در زندگی فردی و اجتماعی افراد دارد، مسأله درخور تأمل و
 پی‌جویی است که در قالب داستانی کوتاه سرگذشت آلوین و ریچارد به نمایش گذاشته می‌شود.

آلوین فردی خداباور است؛ به خداوند و دین آسمانی ایمان دارد و تلاش می‌کند حتی الامکان، دین را در زندگی خود جریان داده و مطابق آن زندگی کند
.در حالیکه ریچارد به دین اعتقادی نداشته و احتمال وجود خدا را ضعیف دانسته و خود را خداناباور می‌خواند؛ او به جهان آخرت ایمان ندارد و با دیده‌ی تحقیر به خداباوران می‌نگرد و حتی معتقد است مؤمنان معتدل هم خطرناک هستند و آنان را به واسطه ایمانشان به معاد، سرزنش می‌کند!

اگر چه آلوین و ریچارد با دو نوع تفکر و آرزو در یک شهر و یک خیابان زندگی می‌کنند، اما هر کدام به‌تبع افکار و اندیشه‌های خود متفاوت از هم زندگی می‌کنند. در این میان آلوین نمی‌پسندد که هر آرزویی را در سر بپروراند و هر هدفی را دنبال کند و هرگونه رفتاری داشته باشد؛ او از اهداف نامشروع و خلاف عقل و دینش دوری می‌کند و همواره مراقب است رفتار زشت و ناپسند از خودش ظهور و بروز ندهد و چشم نظارت الهی را بر افکار و رفتار خود شاهد ببیند. اما ریچارد در تعیین اهداف و آرزوهایش، باور به چنین مرزهایی نداشته و آنها را خلاف آزادی اندیشه و رفتار انسانی می‌داند و به دنبال لذتها و آرزوهای مورد نظر خویش است؛ او ممکن است تن به روابط نامشروع بدهد و حتی تجاوز به اموال و دارایی دیگران و مسابقه در لذت جویی را مصداق آزادی شخصی خود بداند و برای رسیدن به آمال خود هر چیزی را وسیله قرار دهد و باور داشته باشد که هدف وسیله را توجیه می‌کند و برای رسیدن به هدفش از هر چیزی بهره گیرد!

روشن است که برای رسیدن به هر آرزو و هدفی، باید اسبابی فراهم نمود واین اسباب و وسایل برای رسیدن به آرزوها ممکن است ممنوع و یا آزاد باشد، حال چه اشکالی دارد از زور و قدرت استفاده کند؟ از رانت و رابطه برای رسیدن به ثروت بادآورده کمک بگیرد؟ به وسیله‌ی قاچاق مواد مخدر و با متلاشی کردن خانواده‌ها و جوانان و یا از طریق فحشاء به خواسته‌اش برسد، چرا باید ناپسند باشد؟ چرا باید حذف رقیبان در شغل یا امور دیگر قبیح و نادرست باشد؟ چرا نباید آرزوهای‌ما بر خواسته‌های دیگران برتری داشت باشند، و به چه امیدی باید منافع دیگران را بر منافع خود مقدم داشت؟

آلوین که خداباور و دین‌مدار است، می‌گوید که دین اجازه‌ی ارتکاب امور نامشروع را به او نداده، اما ریچارد معتقد است دین افیون ملتهاست و برای دوران نابالغی بشر مفید بوده است و امروز بشر با گسترش علوم تجربی، بی‌نیاز از دین است. او به معاد و جهان آخرت نیز باور ندارد. لذا عالمی ورای این دنیا نمی‌شناسد! و حیات را بیشتر به دو ماراتن شبیه می‌داند که انسان‌ها با هم در مسابقه‌ای شدید و پرفشار به‌سر می‌برند! دیگر قرار نیست که به دنبال رضایت «خدا» و آنچه از ما خواسته باشیم! بعد از مرگ هم کسی نیست که ما را برای اعمال بدی که مرتکب شده‌ایم، مجازات کند!

ریچارد با خود می‌گوید چرا باید اسیر بایدها و نبایدهای دین باشم! چرا به هر وسیله‌ای برای رسیدن به آرزوهایم چنگ نزنم؟ مگر چند سال زنده‌ام! قانون هم تا زمانی رعایتش را لازم می‌دانم که نتوانم آن را دور بزنم! چه اشکالی دارد مجریان قانون را با راه‌های مختلف بخرم و به خواسته‌ام برسم؛ در اصل قانون، خودم هستم، نه چیزهایی که آدمهایی مثل من نوشته و تحمیل کرده‌اند!اما آلوین همه جا را محضر خدا و خود را مطیع قانون می‌داند؛ حتی اگر مجری قانون در کار نباشد و ناظران بشری او را نظارت نکنند؛ آلوین از خشم خداوند و غضب او می‌ترسد و این چیزیست که مسیر آلوین را از راهی که ریچارد می‌رود، جدا می‌کند!

صحنه دیگری در برابر انسانهای خداباور و خداناباور وجود دارد که آن رنجها، مصیبتها و ناامیدی هاست. امان از آن وقتی که انسان به مراد دل خود و آرزوهایش نائل نشود!

آلوین در این شرایط با اتکا به علم، قدرت و حکمت حکیم علی‌الاطلاق و رحمانیت و رحیمیت خداوند مهربان و آگاهی از فلسفه آفرینش انسان و جهان و فلسفه شرور و بلاها، صبر و مقاومت را پیشه می‌کند و به راحتی از کنار رنجها و نا امیدیها می‌گذرد و آنها را آزمایش الهی و سبب کفاره و بخشش گناهان خود برشمرده و راه قرب و نزدیکی به معبود را پیموده و با وجود رنجها به آرامش و اطمینان می‌رسد؛ به گونه‌ای که اگر کسی او را ببیند می‌گوید که همه نعمتها به او داده شده و غصه‌ای در زندگی ندارد!اما ریچارد و امثال او در این آشفته بازار دنیا چه می‌کنند؟ آنوقتی که از رسیدن به آرزوهایشان، مأیوس می‌شوند کار بر آنها مشکل‌تر و پیچیده‌تر می‌گردد. راستی در برابر این رنجها و ناآرامی‌ها به کجا تکیه می‌کنند؟ آیا لذتهای دنیا آرامشان می‌کند؟ آیا با پاک کردن مسأله مرگ، خاطرشان آرام می‌گیرد؟ اگر نگوییم گزینه‌ی خودکشی را به آسانی در مقابل خود می‌یابند، به پوچگرایی، روان پریشی،افسردگی و انزوا مبتلا می‌شوند که این خود فصل جدیدی از رنجها و غمهای بی‌امان را به رویشان خواهد گشود.

از آنجا که ریچارد، زندگی را محدود به این چند ساله عمر دانسته و مرگ را پایان بخش دردها و رنج ها تلقی می‌کند ممکن است به راحتی تن به خودکشی دهد! در حالیکه آلوین مرگ را شروعی دیگر و خودکشی را موجبِ تلخیِ این شروع و عذابِ سخت می‌داند. او می‌کوشد در سایه خداباوری و دین مداری، شروع دیگرش را در عالم برزخ، زیبا و نشاط آفرین رقم بزند. اما ریچارد مرگ را پایان زندگی می‌پندارد که با اتفاق‌افتادن آن، انسان رهسپار نیستی می‌شود، انگار که هرگز نبوده است! ریچارد، خودکشی را مانند نیچه «آرام‌بخشی قوی» می‌داند، در حالی‌که مصرف آرام‌بخش، سبب آرامش موقت انسان می‌گردد نه آنکه او را به دیار نیستی بفرستدو زندگی را خاتمه می‌دهد!

/انتهای پیام

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: