کد خبر: ۱۸۰۱۲
تاریخ انتشار: 10 اسفند - 1402 13:24
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بر این باور است که تفاوت معنویت اسلامی با معنویت غیراسلامی در این است که مسلمانان از راهِ شریعت و با توجه به ظرافت‌های خاصی که در زندگی مادی خود دارند، همراه با قداست بخشیدن به مرکز عالم وجود (خدای متعال) و اطاعت و عبادت کردن او، انسان‌ها و مسلمانان خود را شبیه خدا می‌کنند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز، عرفان‌های کاذب یعنی آن عرفان‌هایی که پوچ‌گرا هستند و انسان‌ها را به‌سمت آن مقصودِ فطری‌شان نمی‌رساند. اما می‌بینیم که به‌دلیل افراط در امور مادی، بشر غربی به مسائلِ معنویِ فردی و غیراسلامی پناه می‌آورد تا خودش را از آن سرگردانی که در سایه تمدنِ مادی غربی برایش به وجود آمده است. حجت‌الاسلام محمدحسین طالبی، دکتری فلسفه حقوق دانشگاه منچسترِ انگلستان و دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در گفت‌وگویی با اشاره به این‌که «سکولار» به‌معنای عُرفی‌شدن است و به‌اصطلاح امروزی به فردیت و فردی بودنِ هرچیز و ارتباط نداشتن با اجتماع، «سکولاریزم» می‌گویند، ابراز داشت: معنویت سکولار یعنی معنویت فردی. به این معنا که انسان در امور اجتماعی لازم نداند که معنویتی وجود دارد و باید آن‌ها را رعایت کند.

مشروح گفتگو را اینجا بخوانید؛

معنویت چیست و با چه ویژگی‌هایی شناخته می‌شود؟

معنویت در برابر مادیّت قرار دارد و مادیّت به‌معنای شناخت‌هایی است که از راه حواس ده‌گانه (ظاهر و باطن) به‌دست می‌آید. البته دیگر شناخت‌هایی نیز داریم که انسان از راه دیگری به‌جز حس تجربه می‌کند که اصطلاحاً به‌طور عام در فلسفه از آن‌ها تحت‌عنوان «معنویات» یاد می‌شود. حال این‌که این معنویات (غیرمادی) به‌ویژه در آن اسمِ معنوی گذاشته شود، باید یک نوع قداستی نیز برای شخص داشته‌باشد. به‌تعبیری نمی‌توان به هرچیز غیرمادی، نام «معنوی» نهاد. برخی امور غیرمادی برای افراد قداست دارند (مانند خدای متعال برای مؤمنان یا شیطان برای شیطان‌پرستان) و در سوی مقابل برخی از امور نیز وجود دارند که معنوی‌اند اما فاقد قداست هستند و اصطلاحاً به آن‌ها «معنوی» گفته نمی‌شود؛ (مانند اعتقاد به وجود فرشته یا اعتقاد به وجود امور متافیزیک) بنابراین این امور گرچه غیرمادی‌اند، اما «معنوی» نمی‌باشند؛ چرا که «معنوی» یعنی امری دارای قداست و آدمی به‌وسیله آن امر مقدس به هدف مطلوبی که به‌دنبال آن است، نزدیک شود.

بنابراین ویژگی امور معنوی دو چیز هست: یکی این‌که غیرمادی باشد و دوم این‌که نزد شخص دارای قداست باشد. لذا «معنویت» به امور مادیِ مقدس می‌گوید و انسان‌هایی که به این امور مادیِ مقدس معتقد باشند، می‌گویند که آن‌ها از این طریق به هدف مطلوب می‌رسند و این هدف مطلوب در میان انسان‌ها، امور مختلفی است. هدف مطلوب مؤمنان به خدا در اسلام این است که خودشان را به خدا نزدیک نمایند؛ به‌عبارتی یعنی کمالاتی که خدا دارد تا آن‌جا که ممکن است در خودشان مجسم نمایند و آن‌ها را به فعلیت برساند که به آن‌ها «معنویت پایدار» گفته‌می‌شود و انسان از این طریق به خدای متعال می‌رسد. (یعنی از طریق تمرکز ذهنی و قلبی بر ویژگی‌های خداوند متعال و انجام کارهایی که خدا به آن‌ها راضی است، تشبه به خدا پیدا می‌کند)

تفاوت معنویت اسلامی با سایر ادیان به‌ویژه مسیحیت و یهودیت در چیست؟

آن‌چه که در قرآن کریم پیرامون معنویت مسیحی آمده، این است که آن‌ها اعتقاد به رهبانیت دارند. یعنی عالمان مسیحی یا به‌اصطلاح امروز پدران اهل کلیسا (کشیش، اسقف یا پاپ) معتقد به رهبانیت و ترک زندگی مادی دنیا که با خوشی همراه است، دارند. به‌تعبیری رهبانیت یعنی دوری گزینی از هرچه که لذت‌های مادی برای انسان دارد. (مانند ازدواج، غذاهای لذیذ مصرف کردن) خداوند متعال در قرآن کریم نهی کرده است (لا رُهبانیت فی الاسلام) که انسان‌ها دارای رهبانیت باشند. لذا این اعتقاد یک امر بدعت‌ی است که در دین مسیحی وارد شده‌است.

اما معنویت در یهودیت بیشتر با شریعت همراه است. شریعت یعنی انجام اعمال واجب و ترک اعمال حرام. البته در مسیحیت امروزی شریعت وجود ندارد و هرچه بوده تحریف شده‌است؛ لکن در یهودیت همان صورت تحریف شده‌ی آن وجود دارد و التزام داشتن به شریعت در یهودیت، خود به‌معنای داشتن معنویت است. لذا خاخام‌ها دارای موهای بلند و پوشش سر و… هستند که جزئی از آدابشان است که دائماً باید چنین باشند. پایبند بودن به شریعت در یهودیت، عین معنویت است.

اما در اسلام توجه به امور مادی در کنار و راستای امور معنوی سفارش شده‌است. (ازدواج، بهداشت، امور مربوط روان و جسم انسان‌ها، نظافت، مسافرت، تفریحات، غذای خوب و…) به‌تعبیری این لذت‌ها در اسلام ممنوع نیست. البته در برخی جاها نیز توصیه به ترک آن نیز شده‌است؛ لکن این مطلب با معنویت در تضاد نیست؛ چرا که حرام نیست. علی‌ای‌حال اسراف حرام است و باید از آن پرهیز نمود.

حال تفاوت معنویت اسلامی با معنویت غیراسلامی در این است که مسلمانان از راهِ شریعت و با توجه به ظرافت‌های خاصی که در زندگی مادی خود دارند، همراه با قداست بخشیدن به مرکز عالم وجود (خدای متعال) و اطاعت و عبادت کردن او، انسان‌ها و مسلمانان خود را شبیه خدا می‌کنند. ما ده‌ها کمال اخلاقی داریم که همه‌ی آن به‌طور نامحدود در وجود خداوند متعال یافت می‌شود. انسان‌ها با تقوا سعی دارند خود را به این کمالات بیارایند. در همین راستا پیامبر اکرم (ع) فرمودند که من مبعوث شدم تا مکارم، برجستگی‌ها و کمالات اخلاقی را به جامعه الهام نمایم و افراد جامعه به آن مکارم مزین شوند. بنابراین معنویت نیز چنین است. حضرت محمد (ص) در عین این‌که کامل‌ترینِ انسان در تاریخ زندگی بشر بوده و هستند، زندگی عادی و بشری خود را انجام می‌دادند، همسر و فرزند داشتند، با مردم رفت و آمد می‌کردند و… که این خود عین معنویت اسلامی است.

شاخص‌ها یا سنجه‌هایی معنویت در گفتمان انقلاب اسلامی با معنویت سکولار چیست؟

در این پرسش ابتدا باید بدانیم «سکولار» چیست؟ «سکولار» به‌معنای عُرفی‌شدن است. عُرفی‌شدن یعنی به‌اصطلاح امروزی به فردیت و فردی بودنِ هرچیز و ارتباط نداشتن با اجتماع، «سکولاریزم» می‌گویند. حال معنویت سکولار یعنی معنویت فردی. به این معنا که انسان در امور اجتماعی لازم نداند که معنویتی وجود دارد و باید آن‌ها را رعایت کند. مثلاً در نماز جماعت، نماز جمعه، راهپیمایی‌هایی که برای حفظ انقلاب مردم انجام می‌دهند؛ همه پاره‌هایی از معنویت اسلامی است که بعد از انقلاب ترویج شد و مردم آن جنبه‌ی اجتماعی را به‌خوبی در حال تمرین هستند.

اگر ان شاءالله امام‌زمان (عج) بخواهند به‌زودی ظهور نمایند، مردمی که تابع ایشان هستند (شیعیان) باید نه‌تنها در امور فردی، بلکه در امور اجتماعی نیز تمرین کرده باشند تا بتوانند الگوهای اسلامی را در دنیا پیاده کنند. لذا انقلاب کمک کرده است به مردم مسلمان و شیعه تا بتوانند ابعاد اجتماعی اسلام را تمرین کنند. لذا فرق معنویت اسلامی با معنویت سکولار امروزی در این است که در معنویت سکولار می‌گویند اگر شما مسلمان هستید، مسلمان بمان؛ اما شما بدان که دین و خدا کار به امور اجتماعی شما ندارد و از شما خواسته کارهای فردی را مطابق با خواست خداوند انجام دهید و اسلام هیچ حکمی در امور اجتماعی ندارد و نیز معتقدند که اسلام فقط برای امور فردی بشر نازل شده‌است. در حالی‌که حقیقت غیر از این است. زمانی‌که ما در گفتمان حقوق بشر وارد می‌شویم، می‌بینیم حقوق انسان‌ها که امروزه به حقوق بشر معروف‌اند در سه دسته جای می‌گیرند: دسته اول حقوق فردی، دسته دوم حقوق اجتماعی و دسته سوم حقوق جمعی است. حقوق جمعی یعنی حقوقی که مردم به هم‌افزایی هم‌دیگر می‌توانند آن‌ها را به‌دست بیاورند و به‌تنهایی نمی‌توان آن‌ها به‌دست‌آورد؛ مثلاً پیشرفت کشور، فتح پیروزی و…. این موارد را به‌تنهایی نمی‌تواند به‌دست‌آورد؛ بلکه باید مجموعه‌ای قابل قبولی از انسان‌ها با هم‌دیگر پشت به پشت هم و به آن هدف نیل پیدا کنند.

در همین راستا اگر ما به بیست و دوم بهمن گذشته بنگریم، می‌بینیم که شلوغ‌ترین اجتماع مسلمانان و غیرمسلمانان ایرانی بود. این نشان‌دهنده پشت هم بودن مردم برای نگهداری این انقلاب است که می‌توان از آن به معنویت نام برد؛ در صورتی که با نیت خالص و پاک و برای رضای خدا شرکت نمود. چون در معنویت باید حتماً آن جهت قداستی نیت شود. یا مثلاً اگر بخواهند اقتصاد را درست کنند، باید با اجرای احکام اسلام درست و بازسازی شود. اگر احکام و شریعت اسلام در مسائل اجتماعی زندگی بشر تأثیر گذارد و اجازه دهند آن‌ها در بُعدی از ابعاد اجتماعی زندگی بشر حضور داشته‌باشند، آن‌وقت می‌توان گفت همه‌ی اسلام در حال اجرا شدن است و به‌دنبال آن نیز مسلمانان در همین زندگی مادی و دنیوی به سعادت می‌رسند و یقیناً در آخرت نیز به آن دست پیدا خواهند کرد. بنابراین شاخصه معنویت در گفتمان انقلاب اسلامی، روح وحدت میان مردم برای رضای خدا و حضور در جامعه است. (برخلاف معنویت سکولار)

رابطه‌ی بین معنویت و دین یا اخلاق و شریعت چیست؟

حال که روشن شده معنویت اسلامی دارای ابعاد فردی و اجتماعی است، شرط تحقق آن رعایتِ اخلاق و احکام است. فرق اخلاق و احکام (شریعت) در این است که اخلاق به امور قلبی مربوط است. البته آثار آن در امور ظاهری پیداست. مثلاً در اخلاق می‌گویند حسادت نکن! حال نمی‌توان حسادت را از جایی پیدا کرد تا متوجه شویم شخص حسادت می‌کند یا نمی‌کند؛ اما وقتی‌که در جایی حرفی می‌زند، معلوم می‌شود که آیا ناظر به آن جنبه حسادت در باطنش هست یا خیر؟ لذا اخلاق یک امر باطنی در نفس بشر است. البته شریعت مربوط به ظاهرِ دین‌داری است و اعمالی است که انسان‌ها باید انجام یا ترک کنند. مثلاً روزه بگیرند، نماز بخوانند، رعایت حلال و حرام در خوردن و آشامیدن، امانت‌داری و….

حال معنویت ارتباط مستقیمی با اخلاق و شریعت دارد. نمی‌شود انسان، یک انسانی باشد به‌دنبال معنویت مقدس و بگوییم خداپرست و خداجو است؛ لکن مسائل اخلاقی را زیر پای گذارد. چرا که چنین انسانی مرتکب حرام می‌شود (خواه حرام اخلاقی و خواه حرام حکمی) بنابراین ابعاد اخلاقی و احکامی باید در داشتن معنویت اسلامی رعایت شود.

چرا غرب به معنویت سکولاریسم گرایش پیدا کرده است؟

آن بُعد معنوی در انسان‌ها، یک امر فطری است. این‌که انسان‌ها در فطرت خود به یک امور معنوی وادادگی دارند، البته یک فطرت خداپرستی است. یعنی انسان‌ها در ذات خودشان به وجود لایتناهی و موجودی که به‌لحاظ کمالات بی‌نهایت است (خداوند متعال) گرایش ذاتی و فطرت دارند.

خداوند متعال نیز در عالم زر از انسان‌ها پرسیده است که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند چرا هستید. «أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی» حال چه می‌شود که انسان‌ها در دنیا از آن معنویت فطری خود دور می‌شوند؟ به‌خاطر تربیت نادرستی که انسان‌ها در دنیا به آن مبتلا می‌شوند.

حدیث شریفی داریم که معصوم (ع) می‌فرمایند: «کل مولود یولد علی فطره»؛ یعنی هر انسانی که به دنیا می‌آید، بر فطرت پاک خودش متولد می‌شود و این پدر و مادر یا جامعه هستند که او را یهود، نصرانی، مسیحی، زرتشتی یا از مسیر اسلام خارج می‌کنند. حال زمانی‌که جامعه غربی خودش را با انواع مادیات سرگرم کرد و دید که نجاتی در این امور مادی نیست، سرگردان می‌ماند و برای این‌که از این سرگردانی نجات بیابد، به سراغ امور معنوی می‌رود. این‌جا می‌بینیم که عرفان‌های کاذب پیش می‌آید.

عرفان‌های کاذب یعنی آن عرفان‌هایی که پوچ‌گرا هستند و انسان‌ها را به‌سمت آن مقصودِ فطری‌شان نمی‌رساند. اما می‌بینیم که به‌دلیل افراط در امور مادی، بشر غربی به مسائلِ معنویِ فردی و غیراسلامی پناه می‌آورد تا خودش را از آن سرگردانی که در سایه تمدنِ مادی غربی برایش به وجود آمده است. اکنون نیز که ما می‌نگریم، نمادهای معنویتِ جمعی در میان مسلمانان بسیار وجود دارد. مراسم نماز جمعه‌ای که همه مسلمانان در بلادهای مختلف برگزار می‌کنند، در هیچ دینی وجود ندارد. البته به‌طور خیلی معدود و در روزهای بسیار خاصی در سال، یهودیان و مسیحیان نیز دارند، اما آن اجتماعی که بسیار برجسته و نمایان است، از آنِ اسلام است.

بنابراین دلیل گرایش پیدا کردن غرب به معنویت و آن هم از نوع سکولار، این است که اگر بخواهند آن معنویت را نقش و تسری بدهند در امور جمعی خودشان، حکومت‌ها تضعیف می‌شود. لذا برای این‌که اولاً معنویت مقدس برای این‌که مزاحمتی برای حکومت‌ها نداشته‌باشد، می‌آیند و آن را سکولار و فردی می‌کنند و می‌گویند این مقوله ربطی به امور اجتماعی ندارد. مثلاً پوشش بدن، عفاف و… امور اجتماعی است؛ وگرنه انسان در خانه خودش لازم نیست که حجاب داشته‌باشد. اما آن‌ها معتقدند که معنویت ربطی به این مسائل ندارد. یا می‌گویند در اقتصاد لازم نیست معنویت و احکامی در آن رعایت شود؛ چرا که آن‌ها کلاً اقتصادشان بر امر سرمایه‌داری و سوسیالیستی حاکم است و جنبه ربا نیز در آن قوی است.

بنابراین چیزی که در اسلام، معادلِ جنگ با خدا شناخته شده‌است، (ربا) در آن‌جا وجود دارد و همین مطلب سبب می‌شود که معنویت در آن‌جا اجازه حضور در ابعاد اجتماعی و جمعی زندگی بشر پیدا نکند. چرا که برای نظام‌های سیاسی مزاحمت ایجاد می‌کند. اما در اسلام به‌دلیل این‌که نظام سیاسی بر مبنای حضور مردم نهاده شده و می‌بینیم امروزه اگر در عصر غیبت امام عصر (عج) زندگی می‌کنیم، مردم به تبعیت از ولایت فقیهی که خودشان انتخاب می‌کنند، توصیه‌شده‌اند؛ یعنی به جامعه و اجتماع، حتی در بعد سیاسیِ اسلامی بسیار توجه شده‌است. هم‌چنین معنویت آن نیز چنین است. لذا احکام اسلامی در کشور اسلامی باید در همه ابعادِ مختلف زندگی فردی و اجتماعی و جمعی مردم حضور داشته‌باشد و دشمنان اسلام این را نمی‌پسندند و تا جایی که بتوانند اجازه نمی‌دهند چنین معنویتی در سرزمین‌های تحت حکومت خودشان جریان پیدا کند و تا جایی که بتوانند مانع گرایش مردم به معنویت مقدس اسلامی می‌شوند. لذا می‌بینیم امروزه اسلام‌هراسی در غرب بسیار ترویج شده‌است. چرا که سردمداران آن کشورها، شناخته‌اند که اسلام یک دین جمعی و اجتماعی است و البته به زندگی فردی مردم نیز توجه دارد. در هر صورت انسان‌ها باید سعی داشته‌باشند تا انسانی کامل شوند؛ یعنی به‌سوی قله‌ی انسانیت کامل که حضرت امام معصوم در آن‌جا شرف حضور دارند، حرکت کنند.

منبع: فکرت

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: