کد خبر: ۱۷۹۲۱
تاریخ انتشار: 23 مهر - 1402 13:31
حمیدرضا مظاهری سیف، رئیس پژوهشکده مطالعات معنوی: ریشه اصلی قانون جذب به جادوگری برمی‌گردد. کتابی به نام «شاخه زرین» نوشته «جیمز جورج فریزر» یک منبع مهم و معتبر علمی در رشته مطالعات ادیان و تاریخ است. نویسنده این کتاب ریشه جادوگری را در سنت‌های مختلف در طول تاریخ را بررسی کرده است و به این نتیجه رسیده است که تمام فنون جادوگری بر اساس دو قانون اصلی شکل گرفته است، قانون تشابه و قانون جذب
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز، روز جمعه چهاردهم مهرماه ۱۴۰۲، نشست تخصّصی «قانون جذب و راز کائنات» به همت موسسه راهبردی حق پژوهی مشهد و با مشارکت مدیریت فرهنگی دانشگاه فردوسی برگزار شد. در این نشست که با ارائه و سخنرانی جناب آقای حمیدرضا مظاهری سیف، رئیس پژوهشکده مطالعات معنوی به صورت حضوری و مجازی برگزار گردید، شرکت کنندگان با سرفصل‌های «تاریخچه و سیر باور به قانون جذب»، «بررسی باورها و ادعاهای قانون جذب»، «آسیب‌های فردی و اجتماعی قانون جذب» و «قانون جذب اسلامی؛ از ادعا تا واقعیت» آشنا شدند.

در ادامه سخنان حجت‌الاسلام مظاهری سیف، رئیس پژوهشکده مطالعات معنوی در نشست تخصّصی «قانون جذب و راز کائنات» در دانشگاه فردوسی مشهد را می‌خوانیم:

قانون جذب در سالهای اخیر در کشور ما رواج یافته و طیف وسیعی از افراد با این جریان آشنا بوده و طیف زیادی از پیر و جوان و زن و مرد مربی آن شده اند.
اول باید بدانیم قانون جذب چیست. طبیعی است وقتی جریانی به این شکل گسترش می‌یابد و افراد گوناگونی درباره آن به نحوی اظهار نظر می‌کنند که گویی یافته و تجربه خودشان است، برداشت‌ها، قرائت‌ها و تعریف‌ها متفاوت می‌شود ولی می‌توان پایه مشترک را در آن یافت که بحث را بر مبنای آن قرار دهیم یا می‌توانیم به سراغ منابع اصلی برویم که همه افراد در قانون جذب از آن استفاده می‌کنند یا به آن ارجاع می‌دهند مانند کتاب «راز» و آن را مبنای بحث قرار دهیم.

به هر چه فکر کنی اتفاق می‌افتد


اولین نکته قابل طرح این است که در کتاب راز اینگونه آمده است که به هر چیزی فکر کنی، همان اتفاق می‌افتد. در صفحه ۳۲ این کتاب آمده است: «تو همه چیز را به طرف خود جذب می‌کنی، مردم، شغل، شرایط زندگی، وضع سلامتی، ثروت، قرض، شادی، ماشینی که سوار می‌شوی و اجتماعی که در آن زندگی می‌کنی. تمام این ها را مثل آهن ربا به خودت جذب می‌کنی. کل زندگی تو تجلی افکاری است که در ذهنت جریان دارد.» این یک تعریف اولیه از قانون جذب است.
در فیلم و کتاب راز سه فصل وجود دارد، در بخش اول کتاب روی خواستن تاکید می‌شود، در یک کلام یعنی به صورت شفاف به دنیا فرمان بده که چی می‌خواهی و خواسته مادی یا معنوی خود را بدون محدودیت بخواه. فصل دوم، باور داشتن به این که من به خواسته‌ام رسیده‌ام. سوم، تجسم یا احساس است، یعنی فرد کاملا بتواند خود را در شرایط برخورداری حس کند و شادی، شکرگزاری و لذتی که از رسیدن به اهداف برای فرد ایجاد خواهد شد را تجسم کند. با این سه گام قانون جذب عملی شده و به خواسته‌های خود دست می‌یابید.
اولین فردی که قانون جذب را بیان کرد و به شکل امروزی مطرح کرد «بالفورت» بود که در اواخر قرن نوزدهم کتابی با عنوان «نیروهای شما و چگونگی استفاده از آنها» را نوشت. این کتاب برای اولین بار قانون جذب را به عنوان یک راه برای رسیدن به اهداف و آرزوها مطرح کرد.
اولین کتابی که به طور مستقل درباره قانون جذب نوشته شد توسط «والتر آتکینسون» به نام «ارتعاش افکار» در سال ۱۹۰۶ بود، حدود ۱۱۶ سال پیش. و مشهورترین کتاب درباره قانون جذب با عنوان «بیندیشید و ثروتمند شوید» توسط «ناپلئون هیل» نوشته شد که هنوز جزو پرفروش ترین کتاب ها پس از ۹۰ سال در دنیا است و در کشور ما هم ترجمه شده است.


نیست موج جدید گرایش به قانون جذب با فیلم راز


فیلم «راز» توسط «راندا برن» در سال ۲۰۰۶ در صدمین سال تالیف کتاب آتکینسون منتشر شد و موج جدیدی از گرایش به قانون جذب به همراه داشت و سپس متن این فیلم به کتاب راز تبدیل شد و جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز بود و در بیست سال اخیر جزو پرفروش ترین کتاب‌ها در ایران نیز بوده است.
در بخشی از فیلم راز ادعا می‌شود افکار ما امواج مغناطیسی تولید می‌کنند که مشابه خود را جذب می‌کنند و افکار به اجسام تبدیل می‌شود و به تعبیری افکار و ارتعاشات فکری ما روی کائنات و اشیای عالم اثر گذاشته و آنها را به سوی ما می‌آورد به شرطی که ما به آن فکر کنیم. باید بدانیم این ادعا به کدام علم مربوط می‌شود چرا که قلمرو دانشی این قانون مشخص نیست.
چند مفهوم دیگر با قانون جذب ترکیب شده است.  مفهومی به نام «دعای مثبت» وجود دارد که یعنی فرد خواسته خود را با کلمات ایجابی و غیرمنفی بیان کند و ادعا می‌شود کلمات می‌تواند تاثیرگذار باشد. آموزه دیگری به نام «تجسم خلاق» وجود دارد که فرد چیزی را در کائنات در نظر می‌گیرد که موجود نیست و آن را می‌خواهد و مشابه آن برای جذب وجود ندارد، اینجا بحث تجسم خلاق مطرح می‌شود که با قانون جذب ترکیب شده است و کسانی که دوره‌های قانون جذب برگزار می‌کنند، تجسم خلاق را هم به نام قانون جذب ارائه می‌کنند. در کتاب راز هم تمام این موارد با هم ترکیب شده است و کسانی که از این منبع استفاده کردند آنها را با هم ترکیب کردند در حالی که با هم متفاوت هستند.

قانون جذب «خواستن، توانستن است» نیست


برای درک بهتر قانون جذب باید ببینیم قانون جذب، چه چیزی نیست. برخی می‌گویند قانون جذب همان «خواستن، توانستن است» می‌باشد که از قدیم هم وجود داشته است در صورتی که نیست، بلکه «خواستن، داشتن است» می‌باشد. «خواستن، توانستن است» فرد را به حرکت و اقدام تشویق می‌کند اما قانون جذب می‌گوید به محض خواستن به خواسته خود رسیده‌ای. برخی می‌گویند قانون جذب همان هدف داشتن در زندگی است اما اینگونه نیست بلکه قانون جذب می‌گوید هدف داشتن، یعنی رسیدن به هدف. برخی نیز می‌گویند قانون جذب یعنی خوشبینی و عدم منفی‌نگری در صورتی که قانون جذب همان‌قدر که خوشبینی است، همان قدر هم بدبینی است. به این معنا که اگر فکر کنی موفق می‌شوی، موفق خواهی شد و اگر فکر کنی شکست می‌خوری، شکست خواهی خورد.
گاهی طرفداران قانون جذب برای اثبات ادعای خود نمونه‌هایی از زندگی ما می‌آورند و می‌گویند مثلا برای شما پیش آمده که به موضوعی فکر کنی و اتفاق بیافتد و حس خوبی به کاری داشته باشی و موفق شوی. این مثال‌ها صحیح نیست چرا که فرد در این نمونه‌ها روی حس خوب و بد خود کار نکرده و آن را پرورش نداده است و خودش وارد ذهن شده است و این پدیده ای به نام «روشن‌بینی» است. یک شاخه علمی جدید به نام «فراروانشناسی» به وجود آمده که پدیده‌های اینچنینی در آن مورد مطالعه قرار می‌گیرد و یکی از این پدیده‌ها روشن‌بینی است و برای همه در زندگی اتفاق می‌افتد که از اتفاقات آینده پیش‌آگاهی پیدا می‌کنند و ویژگی روح انسان است. در روشن‌بینی رویدادی از زمان آینده پنجره‌ای به زمان حال انسان می‌گشاید اما قانون جذب دقیقا برعکس است و می‌گوید فرد باید در زمان حال برای خود آگاهی، تجسم و باور بسازد و آینده‌ای برای خود خلق کند.

تاریخچه قانون جذب

ریشه اصلی قانون جذب به جادوگری برمی‌گردد. کتابی به نام «شاخه زرین» نوشته «جیمز جورج فریزر» یک منبع مهم و معتبر علمی در رشته مطالعات ادیان و تاریخ است. نویسنده این کتاب ریشه جادوگری را در سنت‌های مختلف در طول تاریخ را بررسی کرده است و به این نتیجه رسیده است که تمام فنون جادوگری بر اساس دو قانون اصلی شکل گرفته است. اول قانون تشابه، هر چیزی همانند خود را می‌سازد یا هر معلولی شبیه علت خود است. بر اساس این آموزه جادوگران برای رسیدن به خواسته خود شبیه آن موضوع رفتار می‌کردند بعنوان مثال برای درمان نازایی، به زنان می‌گفتند که سنگ به شکم خود ببندند تا حالت زن باردار بگیرند و این باور در آنها تأثیر بگذارد.
قانون دوم، قانون جذب است که می‌گوید اگر می‌خواهی بر چیزی تاثیر بگذاری باید یک شیء متعلق به آن را داشته باشی، به عنوان مثال در جادوی سیاه(جادوی منفی) برای آسیب رساندن به یک خانه، اگر یک تکه سنگ یا خاک از آن خانه در دست فرد باشد می‌تواند روی آن کار کند. یا اگر بخواهد فردی را از بین ببرد به خمیر یا مجسمه با عروسکی به نیت قربانی سوزن زده و یا آتش می‌زند و و قانون جذب از اینجا آغاز می‌شوو که اگر یک تکه از لباس یا موی فرد را روی عروسک بگذارند بیشتر به آن فرد منتقل می‌شود و این قانون جذب بوده است. چیزی که امروزه به عنوان قانون جذب ارائه می‌شود از هر دوی این قوانین استفاده کرده است.

ریشه در عرفان یهود


از داستان‌های جادوگری، موضوع به جریان کابالا (عرفان یهود) کشیده شد. عرفان کابالیست مربوط به چند صد سال اخیر است. قانون جذب در کابالیست به نام قانون قاطعیت مطرح شد. «یهودا برگ» کتابی به نام «قدرت کابالا» دارد و در اواخر کتاب به این موضوع می پردازد که قانونی به نام قانون قاطعیت وجود دارد که بر اساس آن یهودیان هر گاه دعا می‌کنند گریه و زاری نمی‌کنند بلکه با فریاد و محکم و قاطع خواسته خود را از خدا می‌خواهند و اعتقاد دارند اینگونه خدا خواسته آنها را می‌دهد.

ادعای درمان ذهنی

در قرن هجدهم فردی به نام «آنتوان مسمر» در فرانسه در قرن هجدهم و از نیرویی برای درمان بیماری‌ها استفاده می‌کند، ابتدا برای کار خود از آهن ربا استفاده می‌کرد و روی بدن بیماران می‌کشید. در تاریخ از مسمر هم به عنوان یک معجزه‌گر بزرگ و هم به عنوان یک شیاد بزرگ یاد می‌کنند. او به تدریج آهن‌ربا را کنار گذاشت و خودش مشغول درمان شد و گفت ارگانیسم زنده وی، انرژی شفا بخشی دارد و این روش را «مغناطیس حیوانی» نام نهاد که شبیه به سبک‌های انرژی درمانی مشکوک امروزی است.
این روش که نوعی جذب بود، درمانگر باید فکر می‌کرد و باور می‌کرد که می‌تواند شفا داده و درمان کند. روش کار مسمر اینگونه بود که بیمار را در اتاق تاریک می‌نشاند و بعد از مدتی ناگهان در را باز می‌کرد و با ضربه شروع به کار می‌کرد و سپس به بیمار می‌گفت درمان شدی. این دقیقا روش‌های هیپنوتیزمی است که تمرکز را در فرد به اوج می‌رساند و تلقین را در شدید ترین حالت ممکن اعمال می‌کند. ممکن است گاهی بیماری‌ها درمان شود. شواهدی برای هیپنوتیزم درمانی نداریم و مورد کاربرد آن بیهوشی است.‌
در قرن نوزدهم فردی به نام «فینحاس کوئمبی» که دچار سل شدید بود، متوجه شد وقتی سوارکاری می‌کند حالش خوب است و سرفه ندارد و با روش مسمر آشنا شد و متوجه شد به نوعی هیپنوتیزم شده است و نشانه های بیماری‌اش محو شده است. از این راه به روشی با عنوان تاثیر ذهن بر بدن رسید. با این روش اقداماتی را آغاز کرد و راه حل را درمان باورها عنوان کرد و یک سیستم درمانی طراحی کرد.

تاسیس فرقه دانش مسیحی

او شاگردی به نام «ماری بیکر ادی» داشت که از بچگی دچار فلج نخاعی شدید بود و نمی‌توانست روی پای خود بایستد و روش های درمانی بر روی او اثر نداشت تا اینکه با کوئمبی آشنا شد. کوئمبی سیستم درمان ذهنی را روی بیکر ادی اجرا کرد و او درمان شد. بعد از مرگ کوئمبی، بیکر ادی دوباره به حالت قبل بازگشت و فکر می‌کرد که با نیروی استادش زنده است و پس از مدتی کم کم روش های استادش را روی خود پیاده کرده و دوباره درمان شد. ماری بیکر ادی فرقه‌ای به نام «دانش مسیحی» درست کرد. (در نگاه مسیحیت که معجزه پیامبرشان شفای بیماران بود، شفا دادن عظمت بالایی در حد خدایی دارد، برخلاف سنت فکری مسلمانان که با آن راحت برخورد می‌شود).
بیکر ادی کتابی با عنوان «علم و سلامتی» نوشت و برنامه شان در فرقه این بود که یکشنبه ها بجای رفتن به کلیسا بخش‌هایی از این کتاب را می‌خواندند و تجربه های خود را به هم می‌گفتند و دیگر به دنبال کلیسا نبودند. جریان فرقه ادی معروف شد و هنوز در آمریکا پیروانی دارد و شبکه تلویزیونی ساینس مانیتور هم متعلق به این فرقه است.
پس از ادی چند مدعی پیدا شد که اعضای یک خانواده بودند. «جولیوس درسر» یکی از شاگردان کوئمبی بود و می‌گفت حرفهای ادی متعلق به استاد ما است و چیزی از خود ندارد و شروع به مخالفت کرد. در نهایت این خانواده، آموزهای فینحاس کوئمبی را به نام «تفکر نو» تدوین و ثبت کردند و «تاریخ تفکر نو» را در سال
 ۱۸۹۰ نوشتند.

تفکر نو و خداپنداری انسان

بیکر ادی شاگردی به نام «اِما هاپکینز» داشت که آدم عجیب و قریبی بود و او را معلم معلمان می‌نامیدند. او خلاق و سخنرانی قوی بود و شاگردان خوبی تربیت کرد. او دو سال پیش از فعالیت خانواده درسر حرفهای بیکر ادی را با قرائت خود آمیخت و نامش را تفکر نو گذاشت. احتمال می‌دهم که مفهوم تفکر نو در سخنان کوئمبی وجود داشته است. هاپکینز مطالب زیادی را اضافه می‌کند، یکی این که می‌شود با این تفکر کل جهان را تغییر داد و آینده را تغییر داد و این نیروی زنانه را باید فعال کنیم. او درون مایه‌های فمنیستی نیز داشت و تحت تاثیر کابالیست بود. در کابالیست مفهومی به نام شخینا داریم که در اندیشه های وی رایج بود.
نامه نوشتن به فرشتگان برای رسیدن به اهداف را اِما هاپکینز بنیاد نهاد و پیش از او چنین چیزی وجود نداشت. برخی از شاگردان او برای خود فرقه ساختند مانند «چارلز فیلمور» جریان «کلیسای وحدت» را راه‌اندازی کرد که یک جریان بزرگ و پرطرفدار در قرن نوزدهم در آمریکا و غرب بود. «ارنست هولمز» شاگرد دیگر هاپکینز جریان «علم ذهن» را راه انداخت که بسیار تأثیرگذار بود. «مالیندا کرامر»، «علم الهی» و «میلیت»، «خانه حقیقت» را تأسیس کرد. هر کدام از شاگردان که خلاقیت و سخنوری داشتند از استاد خود عبور می‌کردند و جریانی نو راه‌اندازی می‌کردند، مانند چیزی که امروز هم در طرفداران قانون جذب می‌بینیم که از طرف خود قانون جذب را مطرح می‌کنند و علت آن این است که بر اساس قانون جذب تمام قدرت و آگاهی خود فرد و درون فرد است. ظاهر آن رسیدن به اهداف است ولی چیزی پشت آن این جریان است، فرد را منبع معرفی می‌کند.
در این جریانات تعبیر «
self reference» به کار می‌رود که ویژگی جریانات برخواسته از تفکر نو هستند ولی به نام دین‌های جدید در علوم آکادمیک بررسی می‌شوند. کتابی با عنوان «دایره‌المعارف جنبش‌های نوپدید دینی» از «پیتر کلارک» توسط انتشارات راتلرج از ناشران معتبر دینی در سطح دنیا، چاپ شده است که در آن علم ذهن، خانه حقیقت و تفکر نو وآمده است که در آن عبارت «self reference» آمده است که معنی خودارجاعی می‌دهد.
این جریانات که در اوایل قرن بیستم زیاد شده بودند، مروجین تفکر نو توافق کرده و اتحادیه بین‌المللی تفکر نو را تأسیس کردند که بیانیه این اتحادیه جالب توجه است: «ما تصدیق می‌کنیم که خدا، ذهن، وجود بی‌نهایت، روح و واقعیت غایی است. ما تصدیق می‌کنیم که خدا همان خیر است، معظم، جهانی و دائم. ما به وحدت خدا و انسانیت اقرار می‌کنیم. حقیقت الهی درون هر یک از ما است و از طریق ما و به وسیله پذیرش او توسط ما به صورت سلامتی، منبع تامین، حکمت، عشق، حیات، حقیقت، قدرت، زیبایی و آرامش آشکار می‌شود. (یعنی خدا روحیات درونی ماست که اگر آن را بپذیریم به صورت عشق و آرامش و
بروز می‌یابد) ما به قدرت دعا و ظرفیت هر شخص برای داشتن تجربه عرفانی با خدا اذعان می‌کنیم. ما آزادی در باور را پذیرفته و به تنوع انسانیت احترام می‌گذاریم. به روی همگان گشوده‌ایم، آنان را در خود می‌پذیریم و به عظمت انسان‌ها اعتراف می‌کنیم زیرا حضور خدا را در آنها یافته و اصل دموکراسی را پذیرفته‌ایم(یک مبنای معنوی برای دموکراسی در تفکر نو ایجاد شد. یکسری اصول تمدن غرب در اینجا پشتیبانی می‌شود و به همین علت روی آن کار کردند.) ما تصدیق می‌کنیم که موجوداتی روحانی هستیم که در کیهانی معنوی تحت حاکمیت قانون معنوی ساکن هستیم.(بحث کائنات در این جا مطرح می‌شود.)»
این جریانات در سال
 ۱۹۰۸ با یکدیگر توافق کردند اما روند خودارجاعی و تکثر، پیدا و اختلافات و کشمکش ایجاد شد. دوباره در سال ۱۹۹۶ اتحادیه دیگری تشکیل دادند و این بسیار مهم بود و در تشکیل این اتحادیه سیاستمداران بزرگی وجود داشتند. این اتحادیه یک اصل اساسی را مطرح کرد و گفت: «خدا در کنش، فرآیند خلاق است، همزمان در همه چیز و هر جا و هر زمانی. (یعنی وقتی فرد خلاقانه رفتار کند، این خدا است که خلاقیت درونی فرد است و در کنش فرد جلوه می‌کند.) خدا در روابط، عشق و هوشمندی است که به صورت کیهان و کل زندگی بروز و آشکارگی می‌یابد. (وقتی احساس تمایل و عشق به کسی در فرد پیدا می‌شود، این خدا است که بروز می‌کند.) خدا هر یک از ما است.»
آنها
 ارزش‌های اصلی را شفقت، خدمت، یکپارچگی، خلاقیت، اجتماع، آموزش، عشق نامشروط، و وفور معنویت می‌دانند.

پشتازان قانون جذب در ایران

وقتی فرایند قانون جذب را دنبال می‌کنیم به جریانی به نام تفکر نو می‌رسیم. نویسندگانی مثل «نیل دونالد والش» و «وین دایر» که کتاب‌های آنها در ایران بسیار منتشر شده است، همه پیرو تفکر نو هستند.

«کاترین پاندر» یک کشیش جریان کلیسای وحدت است که چارلز فیلمور آن را ایجاد کرد. و کتاب‌های آنها به راحتی در ایران ترجمه می‌شود. برخی نویسندگان مثل نیل دونالد والش و وین دایر به صراحت گفته‌اند که از تفکر نو پیروی می‌کنند ولی خیلی بنا ندارند که دین خود را اظهار کنند. به عنوان مثال می‌گویند آموزه‌های دین تفکر نو را بپذیرید ولی یک مسلمان تفکر نویی، یا مسیحی تفکر نویی یا بودایی تفکر نویی و یا حتی یک لائیک تفکر نویی باشید.

برخی مانند امیر شریفی، عباس منش و آزمندیان آیه و روایت به این تفکر تزریق می‌کنند که در اصل ماجرا تفاوتی ایجاد نمی‌کند و باید از درون اسلامی باشد. قانون جذب اسلامی چیزی مانند مشروب اسلامی است.

عباس‌منش چند سال پیش با یک دختر پولدار ازدواج کرد و بعد از اموال پدر همسرش عکس می‌گذاشت و می‌گفت متعلق به خودش است و بعد از آن دوره‌های موفقیت با قیمت گزاف به فروش می‌رساند.


باربارا مارکس هابرد، رهبر با نفوذ جریان تفکر نو

رهبر جریان تفکر نو در عصر حاضر «باربارا مارکس هابرد» بود که در سال ۲۰۱۹ از دنیا رفت و نزدیک به ۳۰ سال رهبری این جریان را به عهده داشت و مجموعه جدید اتحادیه تفکر نو در سال ۱۹۹۶ را تأسیس کرد. امثال وین دایر، نیل دونالد والش و راندا برن همه مریدان او هستند.

مارکس هابرد بسیار خلاق و پر انرژی بود و تا آخر عمر سخنرانی می‌کرد. در سال ۱۹۷۶ حزب دموکرات به او پیشنهاد ریاست جمهوری داد که نپذیرفت و جیمی کارتر رئیس جمهور شد. کتاب زندگینامه و مکاشفات مارکس هابرد به فارسی ترجمه شده است و «ابداع زندگی» نام دارد که در آن خاطرات خود را بازگو کرده است.

در سال ۱۹۸۱ دوباره به او پیشنهاد ریاست جمهوری دادند که به دلیل نداشتن تیم هماهنگ نپذیرفت و رونالد ریگان رئیس جمهور شد. در سال ۱۹۸۴ پیشنهاد معاون اولی رییس جمهور را می‌پذیرد تا قدرت اجرایی در دستش باشد.

یکی از اصول تفکر نو باور به عصر جدید است که با قانون جذب آمیخته است. انتهای کتاب و فیلم راز به اینجا می‌رسد که انسان نیروی نامحدود و امکانات بی‌نهایتی دارد و می‌تواند جهان جدیدی خلق کند و عصر جدید را مطرح می‌کند.

روش کار تفکر جریان نو اینگونه است که از مردم برای پیوستن به این دین دعوت نمی‌کنند بلکه آموزه‌های خود را به تدریج منتشر می‌کنند، به این صورت که به عنوان مثال به جای اینکه یک مبلغ اسلام در میان غیر مسلمانان مستقیما اسلام را تبلیغ کند، وضو و نماز را به عنوان یک تکنیک تبلیغ کند.

پیش از موج قانون جذب، در دهه ۷۰ موج عصر جدید را راه انداختند به گونه‌ای که جنبش‌هایی به نام این موج جدید راه افتاد. در انتهای فیلم و کتاب راز، قانون جذب را به موج دهه ۷۰ یعنی عصر جدید گره خورده و مخاطبی که قبلاً عصر جدید را همراهی کرده، حالا این موج را هم همراهی می‌کند.


عصر جدید و مرحله خدا شدن انسان!

مروجین تفکر نو اعتقاد دارند که ما در عصر جدید آخرین مرحله از تکامل خود را طی می‌کنیم و به قدرت‌های عظیم درونی و ارتباط با آگاهی برتر و شعور کیهانی می‌رسیم که همه این‌ها در درون ماست. آگاهی برتر گاهی اوقات به عنوان خدایان، شیاطین، فرشتگان، موجودات فضایی و به اسم‌های مختلف معرفی می‌شوند ولی در اصل خود ما هستیم. حتی می‌گویند موجودات فضایی تکامل یافته‌ی انسان است که به فضا رفته است.

«دبی فورد» در کتاب نیمه تاریک وجود، می‌گوید: چیزهایی در درون انسان است که شادو و سایه و بخش‌های تاریک است که بخشی از وجود فرد است و باید باورش کرده و بپذیرد و برای به فردیت رسیدن نباید فقط خوب بود و این بخشی از وجود است که شر است.

ما اکنون ده‌ها دین جدید داریم که جامعه شناسانی مثل میلتون و دیگران آنها را دسته بندی کردند، برخی دین‌های یوفویی است که اعتقاداتی درباره موجودات فضایی دارند، یکی از این جریانات به نام رائیلیان در ایران فعالیت دارد و کتاب‌های زیادی از آن به فارسی ترجمه شده است. آنها معتقدند که خالق حیات در زمین موجودات فضایی هستند و انسان را خلق کردند و زمین را ترک کردند و زمین برایشان یک آزمایشگاه است. همچنین اعتقاد دارند فضایی‌ها به عالیجناب رائیل آموزش دادند تا به زمین آمده و انسان را از این دوره افول اخلاق و انسانیت نجات دهد.

باربارا مارکس هابرد در سال ۱۹۸۰ مکاشفه ای به نام تجربه مسیح انجام داد و ادعا کرد جهان در حال تکامل یافتن است و نسل جدیدی که به دنیا می‌آید بشرهایی هستند که به کمک هم خالق می‌شوند و جهان را خلق می‌کنند. هر کدام از آنها خدا هستند ولی نمی‌توانند همان ابتدا به مرحله خدایی و بی نهایت برسند‌ و باید به تدریج به این مرحله برسند. به عبارت دیگر معتقدند از جایی که هستیم چند قدم جلوتر می‌رویم و این قدرت‌ها را در خود کشف می‌کنیم و با هم‌افزایی نیروها جهان جدید ایجاد می‌شود. در مرحله تکامل بعدی قدرت و قابلیت‌های نامحدود کشف خواهد شد و ابتدا باید یک بار با یکدیگر تجربه شود.

آنها اعتقاد دارند دورانی که ما در آن هستیم در حال پایان یافتن است و پایان آن یک جنگ بزرگ جهانی نیست بلکه یک جشن بزرگ جهانی است. آنها سال ۲۰۱۲ را پایان تاریخ اعلام کردند و مردم دنیا از ترس پناهگاه می‌خریدند و حتی در ایران برخی نگران شده بودند. از سال ۲۰۰۹ ادعا کردند که این می‌تواند پایان تاریخ نباشد و ما می‌توانیم با انرژی مثبت جهان را خلق کنیم. مارکس هابرد پایان جهان را روز تولد خود، ۲۱ دسامبر اعلام کرد و همزمان در استرالیا و آمریکا جشن تولد گرفت و صد میلیون دلار از طریق نهادهای امنیتی به این جشن کمک شد.

در صفحه ۸۳ کتاب ابداع زندگی آمده است: «چیز حیرت آوری دارد اتفاق می‌افتد، ما قابلیت مان را به خدایان‌مان نسبت می‌دادیم و حالا این قابلیت را به اصل خودش یعنی خودمان. داریم چیزی می‌شویم که عادت داشتیم خدایان بخوانیم.» می‌گوید این عصر جدیدی که ما می‌خواهیم وارد آن شویم یک مرز دارد و آن درک این است که ما خودمان خداییم. پیروان تفکر نو اعتقاد دارند بشر از سال ۲۰۱۲ به آگاهی نوین وارد شده است.

وی در سال ۱۹۷۲ گفت آینده جهان، آینده معنوی است، تمدن مادی رو به افول می‌رود. باید برای حفظ جهان الگویی برای جهان معنوی بسازیم و الگوی خود را اجرا کنیم. برای این کار مرکزی را ایجاد کرد و یک سال بعد این مرکز را به موسسه آموزشی تبدیل کرد تا یافته‌های یک سال قبل را به نخبگان آموزش دهند و سپس آنها را به کار گیرند و به دنبال موسسات و جریانات زیادی در جهان ایجاد شد.

باربارا مارکس هابرد یک نمایشنامه نوشت و لوازم نمایش خود را در کامیون قرار داد و روستا به روستا در آمریکا می‌گشت تا نمایش اجرا کند و پیام معنوی خود را به همه برساند.

در سال ۲۰۰۸ جمعیتی با عنوان «رهبران تکاملی» با هدف ترویج سریع‌تر آگاهی جدید تشکیل دادند و این جریان در ایران بسیار تأثیرگذار است و برخی از افراد این جمعیت به ایران آمدند.


برخی از مروجین تفکر نو:

دبی فورد، تمام کتابهایش به فارسی ترجمه شده است.

بروس لیبتون، هم کتاب بیولوژی باور از وی به فارسی ترجمه شده است و هم کلیپ‌هایش در فضای مجازی بسیار ترجمه و زیرنویس شده است.

کریگ بریدن، کتابهایش به فارسی ترجمه شده است.

دیپاک چوپرا، ۱۱۰ عنوان کتاب از وی به فارسی ترجمه شده است در حالی که در آمریکا بیست و چند عنوان کتاب دارد. معروفترین کتابش هفت قانون معنوی موفقیت است و همچنین چگونه خدا را بشناسیم و شفای کوانتومی هم جزو آثار او است.

جک کنفیلد، به ایران آمده و با ایرانیان ارتباط دارد. موسسات خصوصی از وی دعوت کردند و در مرکز همایش‌های بین‌المللی صدا و سیما برای مدیران کشور با هزینه بلیط یک‌میلیون و ۸۰۰ هزار تومان، سمینار گذاشت.

وین دایر، بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب از وی در سایت کتابخانه ملی وجود دارد اما در آمریکا در رزومه خودش ۴۲ عنوان کتاب دارد.

نیل دونالد والش، کتابهای بسیاری از وی به فارسی در ایران وجود دارد. کتاب مکاشفات و زندگینامه باربارا مارکس هابرد توسط والش نوشته شده است. فیلم زندگی و افکار او با عنوان کتابش (گفتگو با خدا) ساخته شده است. این فیلم به فارسی ترجمه شده و با عنوان ندای درون سه چهار بار در تلویزیون پخش شده است. فیلم فضای معنوی دارد و گاها در روز عاشورا و شهادت حضرت زهرا (س) پخش می‌شود.

و اسکاول شین، لوییز هی و کاترین پاندر واز مروجین تفکر نو هستند.

در ایران نیز افراد بسیاری این کار را می‌کنند که پیشکسوت آنها «احمد حلت» است. وی چهل سال است که این تفکر را ترویج می‌کند و دیگرانی چون آزمندیان از مجله موفقیت شروع کرده و شناخته و معروف شدند. محمود معظمی و شاهین فرهنگ از دیگر افراد این طیف هستند.

معصومه تیموری و سید حسین عباس منش زن و شوهر بودند و سمینارهای بسیاری برگزار می‌کردند و در تبلیغات آن عنوان «خوشبخت‌ترین زوج جهان» را می‌نوشتند و با شور و هیجان با هم روی سن می‌آمدند اما پس از مدتی از هم جدا شدند.

با یک سرچ قانون جذب، با انواع افراد و مربیان مواجه می‌شویم که برای تمام سلایق وجود دارند. یک تحلیلگر غربی می‌گوید مروجین قانون جذب، سوپر مارکت معنوی هستند، هر چه بخواهی دارند، حتی اگر سلیقه فرد عوض شود باز هم مشتری آنها است و راه‌های دیگری پیشنهاد می‌دهد.


سه روش طرفداران قانون جذب برای اثبات ادعای خود

طرفداران قانون جذب به سه روش ادعای خود را اثبات می‌کنند، اول، ارائه شواهد تجربی مبنی بر اینکه برخی افراد با نصب خواسته خود در تابلوی کائنات به خواسته خود رسیده اند. روش دوم، استفاده از شبه علم است که مدعی هستند با تکیه بر ضمیر ناخودآگاه به خواسته خود می‌رسند و می گویند همه روانشناسان ضمیر ناخودآگاه را قبول دارند. ادعا دارند با این روش‌ها به هدف خود می‌رسند در حالت خوشبینانه ممکن است قصد فریب دیگران را نداشته باشند اما عمل‌شان فریبکارانه است. روش سومی که از آن استفاده می کنند دلایل مذهبی است که آیات و روایاتی است که برای اثبات ادعای خود طرح می‌کنند.

 

مکانیسم شکل‌گیری خرافات

شیوه استدلال تجربی، یک منطق حساب شده دارد. گاهی به صورت تصادفی دو اتفاق همزمان می‌افتد و فرد اشتباها گمان می‌کند یکی از اتفاقات دلیل بر اتفاق دیگر بوده است و رابطه علیت میان این دو اتفاق برقرار می‌کند و اینگونه با شرطی سازی، خرافات به وجود می‌آید. پاولف در آزمایشی به یک سگ چند مرتبه همراه با صدای زنگ غذا داد و دفعه بعد که زنگ به صدا درآمد به سگ غذایی نداد اما دهان سگ بزاق ترشح کرد و منتظر غذا بود. پاولف این مکانیسم را مکانیسم شکل‌گیری خرافات می‌داند.

روش تجربی لغزنده است و ما را به دام خرافات و ادعاهای بی‌دلیل می‌اندازد. در روش علمی باید یک گروه آزمون و یک گروه گواه باشد و نتایج دو گروه با هم مقایسه شود. اگر نتایج آزمایش تجربی نشان دهد که افرادی که قانون جذب را دنبال می‌کنند، موفق تر از گروهی هستند که به قانون جذب عمل نمی‌کنند، قانون جذب به لحاظ تجربی اثبات می‌شود و باید تکرار شود. اما در میان طرفداران قانون جذب داستان ها، بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرد، داستان افرادی که با قانون جذب به خواسته خود رسیده‌اند.

«جک کنفیلد» در فیلم راز می‌گوید من تصمیم گرفتم پولدار شوم و یک عکس چک با رقم بالا نوشتم و مدام به آن فکر می‌کردم. یک روز زیر دوش یادم آمد که در گذشته تعدادی داستان جمع‌آوری می‌کردم و حالا باید آنها را بفروشم و پولدار شوم و کتاب «سوپ جوجه برای روح» چاپ و پرفروش شد و من پولدار شدم.

کتاب سوپ جوجه برای روح نوشته جک کنفیلد و «اسپنسر جانسون» است. جانسون در فیلم «فرا راز» روایتی متفاوت از کنفیلد را برای چاپ کتابش تعریف می‌کند. او اوضاع مالی خود و کنفیلد را بسیار بد توصیف کرده و می‌گوید کتاب را به ناشرهای متعددی دادند ولی حاضر به چاپ نشدند و در نهایت یک ناشر حاضر شد آن را چاپ کند و آنها شروع به تبلیغات کردند و به دنبال مصاحبه با خبرنگاران مختلف بودند تا کتاب بفروشد.

باید این نوع داستان‌ها با احتیاط باور کرد چرا که با این تجربه‌های بی ضابطه نمی‌توان چیزی را اثبات کرد. رسیدن به اهداف تائید قانون جذب نیست و نرسیدن به اهداف هم رد قانون جذب نیست.

کتاب «مثبت فکر نکنید» از «گابریله اوتینگن» در رابطه با مخالفت با قانون جذب است. او یک روانشناس آلمانی و استاد دانشگاه است و نتایج تحقیقات وی در رابطه با قانون جذب جالب توجه است؛ او به اذعان دارد که افرادی که مثبت اندیش هستند به معنای امیدواری، خوب است اما اینکه به هر چه فکر کنی به آن می‌رسی، صحیح نیست.

اوتینگن دو گروه از دانشجویان را مورد آزمایش قرار داد، به یک گروه تمرینات قانون جذب را داد. پس از مدتی آن گروه که مثبت اندیشی کرده بودند، کمتر اقدام کرده بودند. چند سال بعد متوجه شد میزان افسردگی در گروهی که تمرینات مثبت اندیشی را انجام داده بودند بیشتر بود.

اوتینگن به این نتیجه می‌رسد که مثبت اندیشی باعث کاهش کارایی در میان‌مدت و افزایش افسردگی در بلندمدت می‌شود. او اینگونه تبیین می‌کند، فرد برای اقدام کردن همان‌قدر که نیاز به امید دارد، نیاز به ترس و احساس رنج نیز دارد و باید به این بیاندیشد که اگر به هدف خود نرسد دچار چه مشکلاتی می‌شود. هر چه رنج نهایی از رنج عمل بیشتر باشد انگیزه عمل تقویت می‌شود. اما قانون جذب می‌گوید اصلا به نرسیدن به هدف فکر نکن و هدف را متعلق به خود بدان.

 

تعارض منطق عمل با قانون جذب

نکته دیگر این است که وقتی شما قصد ورود به یک برنامه دارید، این را در نظر می‌گیرید که اگر راه اول جواب نداد به راه دیگری بیاندیشید و یا اگر به مانعی برخورد کردید چگونه آن را برطرف کنید، منطقِ عمل به شما می‌گوید به این موارد فکر کنید ولی قانون جذب می‌گوید به این مسائل فکر نکنید و ادعا دارد اگر به راه دومی برای رسیدن به هدف بیاندیشید یعنی به محقق نشدن آن هدف فکر کرده‌اید. و اینگونه منطق عمل با قانون جذب تعارض دارد. خاصیت قانون جذب این است که فرد را از منطق عمل خارج می‌کند و ناکامی و افسردگی در وی شکل می‌گیرد. قانون جذب مخالف عمل و اقدام نیست اما منطق، عمل را برنمی‌تابد و شکست را نمی‌پذیرد. منطق عمل یعنی منطق تلاش و تحمل رنج و گذر از شکست‌ها.

آثار منفی روانشناختی قانون جذب در وهله اول کاهش کارایی افراد به علت عدم توجه به رنج ناشی از نرسیدن به اهداف و دوم، عدم توجه به موانع و چالش های در راه است و سوم، افزایش افسردگی است چرا که وقتی کمتر عمل می‌کنند، کمتر نتیجه می‌گیرند و افسرده می‌شوند. چهارم، تعارض جهان واقعی با جهان ذهنی است و پنجم، عدم مسوولیت پذیری است.

طرفداران قانون جذب روش مثبت‌اندیشی خو‌د را به روانشناسی مثبت‌گرا نسبت می‌دهند در صورتی که چنین چیزی در روانشناسی مثبت‌گرا وجود ندارد. در روانشناسی مثبت‌گرا یک نکته وجود دارد که در قانون جذب برعکس آن وجود دارد و آن این است ویژگی افراد افسرده این است که مشکلات را به خود اسناد داده و آن را به تمام کارهای خود تعمیم می‌دهند و احساس بی‌عرضگی می‌کنند که این کار صحیح نیست. در قانون جذب اما ادعا می‌شود هر خوبی و بدی اتفاق می‌افتد به خود فرد برمی‌گردد و به اسناد درونی معتقد است. معمولا در دنیا اتفاقات خوب کمتر می‌افتد. حضرت علی علیه السلام می‌فرماید دنیا در بلاها پیچیده شده است. همیشه انسان‌ها کوتاهی نمی‌کنند و عوامل دیگری دخیل هستند.


قانون جذب در آیات و روایات

در ادبیات دینی نزدیکترین مفهوم به موضوع قانون جذب کلمه «امل» است و به معنای آرزوهای دور و دراز است که در روایات ما مذمت شده است. دو روایت از حضرت علی علیه السلام درباره «أمل» وجود دارد: کسی که آرزوهایش دراز شود، عملکردش خراب می‌شود. آرزوهای دراز ضد عملکرد است و طول امل عقل را می‌برد و باعث می‌شود حرف‌های فرد دروغ به نظر برسد و در آخر حسرت به بار می‌آورد.

در مقابل، هدف بزرگ داشتن در روایات تحسین شده است و به معنای همت داشتن است. حضرت علی علیه السلام می‌فرماید ارزش انسان به قدر همت او است. انگیزه حرکت و تلاش، پذیرش شکست‌ها و برخاستن پس از زمین خوردن با اهداف بزرگ در انسان شکل می‌گیرد.


دعا کردن و خواستن

«عطیه خداوند به اندازه نیاز و خواسته تو است» این حدیث از حضرت علی علیه السلام است که برخی مروجین قانون جذب آن را به کار می‌برند. اما این حدیث ادامه دارد، «چه بسا در اجابت تأخير روا دارد تا پاداش سؤال كننده بزرگتر و عطاى آرزومند، افزونتر گردد. چه بسا چيزى را خواسته اى و تو را نداده اند، ولى بهتر از آن را در اين جهان يا در آن جهان به تو دهند. يا صلاح تو در آن بوده كه آن را از تو دريغ دارند. چه بسا چيزى از خداوند طلبى كه اگر ارزانيت دارد تباهى دين تو را سبب شود.» این که قسمتی از حدیث را برای اثبات ادعای خود به کار ببریم صحیح نیست.

 

تفاوت دعا با قانون جذب

دعا خدامحور است ولی قانون جذب انسان‌محور است. قانون جذب اثر نیروی ذهن است ولی دعا اثر خاص خدا است. قانون جذب قاطعانه و متکبرانه است ولی دعا متواضعانه است. در قانون جذب به خواسته‌ها و اهداف می‌رسند ولی در دعا به خدا می‌رسند و وابستگی و تعلق خود به خدا را درک می‌کنند. دعا در گستره بی نهایت لطف الهی است ولی قانون جذب به اندازه ذهن خود فرد است.

 

حسن ظن به خدا

«گمان خود را به خدا نیکو کنید، من در نزد گمان بنده خویش هستم. اگر گمانش نیکو باشد پس خیر است و اگر گمانش شر باشد، شر است.» تفسیر قانون جذب از این روایت اینگونه است که اگر به خیر فکر کنی به تو خیر می‌رسد و اگر به شر فکر کنی به تو شر می‌رسد. اما موضوع در این حدیث گمان به خدا است که اگر خیر باشد فضیلت است و اگر بد باشد، بد است. آرزو و هدف در این روایت موضوعیت ندارد. طرفداران قانون جذب همان طور که مباحث علمی را هر طور بخواهند تفسیر می‌کنند و نتیجه می‌گیرند از آیات و روایات نیز هر طور بخواهند نتیجه می‌گیرند. روایات دیگری که درباره حسن ظن به خدا درباره امید به خدا، ترس از خود است و فضای معارف دینی است.

 

منطق شکرگزاری در قانون جذب

 «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ: اگر شکر کنید، حتماً سرمایۀ وجودی‌تان را زیاد می‌کنیم...»

لازیدنکم در این آیه شریفه به خود انسان برمی‌گردد، نه به امورات دنیوی. شکرگزاری یکی از راههای بزرگ برا توسعه شخصیت انسان است. اما در قانون جذب منطق شکرگزاری اینگونه نیست. ما از خدا برای نعماتش شکر می‌کنیم اما در قانون جذب برای رسیدن به خواسته‌های خود باید حس کنید در زمان حال به آن رسیده‌اید و اگر به آن رسیدید باید شکرگزاری کنید چرا که یکی از حالاتی که پس از رسیدن به هدف به انسان دست می‌دهد شکرگزاری است و مختص خداوند نیست و فرد در قانون جذب می‌تواند از کائنات، خود و نعمتی که در زندگی دارد شکرگزاری کند و فضای شکرگزاری دینی وجود ندارد. در دفتر شکرگزاری خود ابتدا برای چیزهایی که دارند خدا را شکر می‌کنند و سپس برای چیزهایی که ندارند شکرگزاری میکنند تا آن را جذب کنند، در واقع این یک تکنیک برای فریب کائنات و ناخودآگاه است. اما مبنای شکرگزاری دینی معرفت و بندگی خدا است.

 

«تفألوا بالخیر تجدوه، اگر گمان نیک بزنی به آن می‌رسی» طرفداران قانون جذب از این حدیث پیامبر اکرم (ص) برای اثبات قانون جذب استفاده می‌کنند. تفأل یعنی گمانه‌زنی خوب برای امور و در مقابل تفأل معنای دیگری در دین به نام «تطیر» داریم به معنای گمانه زنی بد است. ما در روایات مان «تفألو بالخیر» نداریم چون تفأل خودش معنای خیر دارد. پیامبر اکرم (ص) سواد خواندن و نوشتن نداشتند ولی زبان‌شان فصیح بود و عربی را فصیح و درست ادا می‌کردند، این کلام از پیامبر (ص) نیست. این روایت در کتاب سفینه البحار آمده است و از حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال پیش پیدا شده است و در منابع روایی ما نیست.

حدیث دیگری از حضرت علی علیه السلام است که می‌فرماید تفأل حق است و تطیر حق نیست. می‌توانیم اینگونه ترجمه کنیم که اثر واقعی بیرونی دارد و یک ترجمه دیگر نیز می‌توانیم بکنیم که این خصلت، درست است، به این معنا که اثر خوبی در ما دارد.

به چند دلیل معنای دوم را می‌پذیریم، دلیل اول، عمل اهلبیت (ع) اثر بیرونی داشتن این تفأل را تائید نمی‌کند. یعنی چنین چیزی نداریم که اهلبیت برای تغییر امور عالم و رسیدن به خواسته‌های خود فال نیک بزنند. دلیل دوم، در مواردی که اهلبیت تفأل می‌زدند، نتیجه‌ای به معنای تغییر واقعیت نداشت. پیامبر در اواخر عمر به زیارت خانه خدا رفتند و هیئت جنگی نداشتند. در نزدیکی‌های مکه پیک به سوی پیامبر می‌آید که نزدیک مکه نشوید وگرنه جنگ می‌شود. یکی از پیک‌هایی که نزد پیامبر می‌آید سهیل بن امر بود و پیامبر فرمودند: امر به دست تو سهل می‌شود چون نام تو سهل است اما اتفاقی نیفتاد و پیامبر به مدینه بازگشتند. در مواردی که اهلبیت تفعل می‌زدند، اثر واقعی خارجی نداشته و اثر درونی دارد، یعنی انسانی که تفعل نیک بزند، قوی است و توان رهبری دارد.

دلیل سوم، اگر فرمایش حضرت علی علیه السلام تائیدی بر قانون جذب بود باید می‌فرمود «الطیرة حق...گمانه زنی بد حق است». چون بر اساس قانون جذب، گمان نیک و بد، به هر کدام فکر کنی همان اتفاق می‌افتد. در حالی که حضر می‌فرماید گمانه‌زنی بد، شایسته نیست.


تعبیر خواب رویاها

حدیثی از امام رضا علیه السلام است که می‌فرماید: گاهی من خوابی می‌بینم و آن را تعبیر می‌کنم. ترجمه قانون جذبی حدیث این است که هر گونه رویا را تعبیر کنی همان طور می‌شود. اما ترجمه درست حدیث این است که گاهی خوابی می‌بینم و آن را تعبیر می‌کنم یعنی تعبیر رویا با خود رویا همراه است.

روایتی از امام باقر علیه‌السلام نیز وجود دارد که می‌فرماید: «خوابی که بنده مومن می‌بیند بین آسمان و زمین، بالای سر صاحبش می‌گردد تا اینکه تعبیرش کند، یا خودش تعبیر کند یا دیگری، هنگامی که تعبیر شد، فرود می‌آید. رویای خود را مگویید الا به انسان عاقل. »

تفسیر قانون جذبی حدیث این است که هر طور تعبیر کنی همان طور اتفاق می‌افتد در صورتی که تعبیر به معنای عبور کردن از ظاهر به معنای خواب است. پس ما نمی‌توانیم هر چیزی می‌خواهیم جای معنا بگذاریم و فقط زمانی که به معنای آن برسیم فرود می‌آید.

خواب وسیله انتقال پیام از سوی خداوند به سمت انسان است و در روایت داریم که یکی از اجزای نبوت است. پس منبعی وجود دارد در خواب که می‌خواهد پیامی به ما برساند و اگر معنای آن را فهمیدیم فرود می‌آید و برای همین می‌فرماید خواب خود را برای انسان عاقل تعریف کنید. یک روش صحیح برای فهم احادیث این است که آنها را به قرآن عرضه کنیم.

یکی از مهمترین آسیب‌های قانون جذب این است که بین مادیات و معنویات، یکسانی برقرار می‌کند و پول و ثروت را نشانه رشد معنوی بیان می‌کند، هر چه پولدارتر به لحاظ معنوی قوی‌تر و هر چه فقیرتر به لحاظ معنوی ضعیف تر. این نگاه به تقدس بخشی به تبعیض در جامعه دامن می‌زند و یک آسیب بسیار بزرگ است.

طبق قانون جذب کسانی که به جهنم و آتش و زقوم فکر می‌کنند به جهنم می‌روند و کسانی که بهشت می‌روند به بهشت فکر کرده‌اند. در حالی که در منطق عمل، فکر کردن به جهنم از عمل بد بازدارنده است. بر اساس این دیدگاه دین تغییر می‌کند.

 اتاق‌های فکر غرب با ده‌ها موسسه و نظریه‌پرداز فکر کردند تفکر نو برای پاسخگویی به نیاز معنوی بشر، خوب است و با اصول لیبرال دموکراسی سازگار است و سرمایه داری در آن تقدیس می‌شود و اینگونه ارزش‌های سازگار با نظام لیبرال دموکراسی را جا می‌اندازند.

تفکر غلط، جای آدم های خوب و بد و حق و باطل را عوض می‌کند، دین را تحریف می‌کند در حالی که افراد گمان می‌کنند دین‌دار هستند.

 

انتهای پیام /

 

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: