کد خبر: ۱۷۹۵۴
تاریخ انتشار: 07 آذر - 1402 12:27
بیشتر صهیونیست‌ها، اعتقادی به خدا ندارند؛ اما معتقدند كه خداوند وعده سرزمین فلسطین را به آنها داده است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز، بیشتر صهیونیست‌ها، اعتقادی به خدا ندارند؛ اما معتقدند كه خداوند وعده سرزمین فلسطین را به آنها داده است.

گزاره فوق، سخن ایلان پاپه، مورخ و فعال اجتماعی اسرائیلی است. وی استاد دانشكده علوم اجتماعی و مطالعات بین‌الملل در دانشگاه اگزتر بریتانیا و رئیس مركز اروپایی مطالعات فلسطین همان دانشگاه است.

شاید راز همه جنایاتی كه در هفتاد و پنج سال گذشته بر ملت فلسطین رفته را باید در همین جمله ساده و دقیق ایلان پاپه جست؛ كه به خوبی نشان‌دهنده پارادوكس اعتقادی اسراییلی‌های صهیونیست است. اینكه صهیونیست‌ها - و نه لزوما یهودی‌ها - غالبا اعتقادی به خداوند ندارند؛ اما در عین حال وعده الهی در كتاب مقدس‌شان - عهد عتیق - را زیادی جدی گرفته‌اند.

این نوع باور پارادوكسیكال موجب می‌شود آنها علی‌رغم اینكه تنها حجت‌شان برای تصاحب و غصب اراضی و سرزمین دیگران، گزاره‌های كتاب مقدس‌شان باشد؛ اما چون به خدا باور ندارند، می‌توانند هیچ آداب و ترتیبی نجویند و هر چه دل بیمارشان می‌خواهد را عملی كنند و هر جرمی و جنایتی را در وسیع‌ترین ابعادش رقم بزنند.

 

 

پیشینه فلسطین و فلسطینیان

اما داستان فلسطین اشغالی چیست و همه این غائله هولناك از كجا شروع شد؟

واقعیت این است كه فلسطینیان، اهالی خطه‌ای هستند كه به لحاظ بومی قرن‌ها است در سرزمین بیت‌المقدس و مناطق حوالی آن سكونت داشته‌اند، اما شاید هیچ‌گاه از یك وضعیت مناسب كه در نتیجه استقرار یك دولت بومی و در عین حال قدرتمند باشد برخوردار نبوده‌اند.

آنها در دوره عثمانی‌ها، بخشی از امپراتوری آنها محسوب می‌شدند با این حال اما حاكمان عثمانی هیچ اهتمام و عنایتی به رفاه و آسایش آنها نداشتند، به‌طوری كه وقتی مارك تواین -نویسنده امریكایی- در سال 1867 از منطقه فلسطین بازدید كرد، آنجا را سرزمینی «یأس‌آور، دلگیر و محنت‌زده» توصیف كرد.

 

فلسطینیان در دوره عثمانی‌ها و شورش دهقانان

مشكل فلسطینیان با عثمانی‌ها تنها فقر و فلاكت‌شان نبود، بلكه علاوه بر آن، فلسطینیان به ارتباط رو به گسترش عثمانی‌ها با اروپاییان چندان خشنود نبودند. فلسطینیان هنوز حمله صلیبیون اروپا به بیت‌المقدس را به یاد داشتند و خاطره هزاران عربی كه بی‌جرم و جنایت از دم تیغ مسیحیان متعصب صلیبی گذشته بودند همچنان در ناخودآگاه جمعی آنها زنده بود، به همین جهت بود كه فلسطینی‌های عهد عثمانی، وقتی با فراخوان ابراهیم پاشا - در سال ۱۸۳۴ میلادی- برای رفتن اعراب به زیر پرچم ترك‌ها مواجه شدند، شورش كردند. در این شورش كه بعدها به «شورش دهقانان» مشهور شد اعراب برای اولین‌بار توانستند در جهت رسیدن به هدفی مشترك با یكدیگر متحد شوند. در واقع آنها توانسته بودند برای نخستین‌بار هویت خودشان را نه به عنوان شهروندان امپراتوری عثمانی، بلكه به عنوان اعراب مسلمان به رسمیت بشناسند و بشناسانند، اما همزمان با این توفیق بزرگ آنها شاهد رقم خوردن اتفاقی به غایت مشكوك نیز بودند؛ مهاجرت روزافزون یهودیانی كه فعالانه به دنبال موطن یهودی بودند.

البته حضور یهودیان در منطقه فلسطین به قرن‌ها قبل برمی‌گردد. زمانی كه آنها از سوی مسیحیان اروپایی تحت فشار و تعقیب قرار می‌گرفتند و تنها ممالك اسلامی بود كه اجازه می‌داد آنها بدون اینكه مجبور باشند به دروغ خودشان را مسیحی بخوانند، بر كیش یهودیت بمانند و آزادانه به زندگی‌شان ادامه دهند. علاوه بر اینها گاه یهودیان در دربار حكومت‌های اسلامی می‌توانستند به مقامات بالای دولتی نیز نائل شوند و این فرصت، امكانی بی‌نظیر برای یهودیانی به شمار می‌رفت كه در زیر یوغ مسیحیان متعصب، فرصت نفس كشیدن نیز به ایشان داده نمی‌شد.

 

 

ماجرای یوسف ناسی؛ از بلژیك تا قسطنطنیه:

چنان‌كه در قرن شانزدهم میلادی، مردی یهودی به نام یوسف ناسی در قسطنطنیه زندگی می‌كرد كه از اخلاف یكی از خانواده‌های ماران پرتغال بود. یوسف ناسی نیز مانند سایر تبعید‌شدگان، سراسر اروپا را برای یافتن محل اقامتی امن گشته بود. ابتدا او در شهر آنورس یا آنتورپ بلژیك مقیم شد. در آنجا اما به علت هوش و مهارتی كه داشت در زندگی موفق شد و در آنتورپ، بانكی تاسیس كرد و طولی نكشید كه یكی از متمول‌ترین مردان آن كشور شد. اما یوسف در بلژیك یك ناراحتی بزرگ داشت و آن اینكه مجبور بود تظاهر كند مسیحی است؛ در صورتی كه راضی نبود همیشه به همه بگوید كه یهودی است. هنگامی كه یوسف ناسی اطلاع پیدا كرد كه سلاطین تركیه عثمانی به یهودیان آزادی می‌دهند، به سوی قسطنطنیه حركت كرد. تجربیات یوسف در كشورهای مختلف موجب شد او سیاستمداری كاركشته شود. وی هنگام ورود به كشور تركیه، معرفی‌نامه‌ای از مردان سیاسی معروف فرانسه در دست داشت و بدین طریق توانست به دربار پادشاه عثمانی راه یابد. طولی نكشید كه او یكی از مشاوران قابل اعتماد سلطان عثمانی و پس از مدت اندكی به یكی از مقتدرترین مردان این امپراتوری تبدیل شود. در واقع پادشاهان عثمانی برخلاف سایر حكومت‌ها- به ویژه دولت‌های مسیحی در اروپا - چنان با مهربانی با یهودیان رفتار می‌كردند كه به آنان اجازه می‌دادند در حكومت‌شان نیز صاحب مناصبی شوند. در همین زمان بود كه یهودیان اجازه یافتند به ممالك فلسطینیان وارد شوند و در آنجا منطقه‌ای مخصوص به خود داشته باشند. لذا می‌بینیم فردی یهودی به نام یوسف ناسی در برابر پادشاه عثمانی به چنان اعتباری می‌رسد كه سلطان عثمانی بخشی از منطقه فلسطین را به وی واگذار می‌كند.

 

جایگاه یوسف ناسی در دربار عثمانی:

این خوش‌خدمتی سلطان عثمانی به یوسف ناسی البته به جایگاهی باز می‌گشت كه او برای خود در دربار عثمانی تدارك دیده بود. یوسف ناسی در امپراتوری عثمانی علاوه بر راهنمایی پادشاه، به نوعی مسوول ارتباط با سفیران و فرستادگانی بود كه از سایر كشورها برای بستن قراردادهای تجاری و اقتصادی به قسطنطنیه می‌آمدند. پادشاه عثمانی نیز برای خدمات یوسف ناسی ارزش بسیار بالایی قائل بود و به پاداش این خدمات، وی را به مقام فرمانداری جزیره ناكسوس نیز منصوب كرد. البته این، همه لطف سلطان به یوسف نبود، بلكه او از این هم پای خودش را فراتر نهاد و از آنجایی كه از عشق شدید ناسی به سرزمین مقدس، مطلع بود تصمیم گرفت كه بزرگ‌ترین پاداش را به او بدهد. از این روی، سلطان بر آن شد تا قسمتی از سرزمین طبریا (در شمال فلسطین اشغالی)را به یوسف ناسی بخشید. یوسف اما این هدیه را بیش از انتظار خود دید؛ چراكه بزرگ‌ترین رویای او صورت عمل به خود گرفته بود. وی از آن به بعد می‌توانست طبریا (در شمال فلسطین) را محلی برای پناه دادن به یهودیان فراری اروپا قرار دهد تا آنان برای سكونت دایمی خود كانون امنی داشته باشند.

وضعیتی كه در قرن شانزدهم برای یهودیان به واسطه امپراتوری عثمانی رقم خورد، اتفاقی بی‌نظیر بود كه بعد از قرن‌ها آنها را به جایی امن و امان انتقال داد. درواقع یهودیان در طول تاریخ از جانب حاكمان ممالك مختلف و سیطره ادیان گوناگون تحت شدیدترین تدابیر امنیتی تحقیرآمیز قرار داشتند و این مساله تنها منحصر به مسیحیان متعصب اروپا نیست.

 

وضعیت یهودیان در ایران عهد ساسانیان

و قلمروی امپراتوری روم:

 برای نمونه یهودیان ایران در دوره پادشاهی ساسانیان وضعیتی چندان متفاوت از دوره قرون وسطی در اروپا نداشتند. چنان‌كه وقتی در سال 226.م (قرن سوم میلادی و چهار قرن پیش از پیدایش اسلام)، آخرین پادشاه اشكانی در جنگی كشته و سلسله اشكانیان منقرض شد، اردشیر بابكان سلسله ساسانیان را تاسیس كرد. ویژگی ساسانیان این بود كه با روحانیان زرتشتی متحد بودند و در مقابل، روحانیان زرتشتی، پیروان همه ادیان - از جمله یهودیان - را به پذیرش آیین خود - دین زرتشتی- مجبور می‌كردند، بنابراین یهودیان ایران در عصر ساسانیان، زیر سخت‌ترین فشارها قرار گرفتند و بسیاری از آنان مجبور شدند به مناطق دیگر مهاجرت كنند.

 

 با مسیحی شدن امپراتوری روم كار از این هم برای یهودیان سخت‌تر شد. چنان‌كه در اوایل قرن چهارم میلادی در امپراتوری روم فردی به نام قسطنطین كه به مسیحیت تمایل داشت، به امپراتوری رسید و وی ابتدا مسیحیت را یكی از ادیان امپراتوری روم اعلام كرد و پس از او نیز جانشینش این آیین را یگانه آیین رسمی امپراتوری و ادیان دیگر را غیرقانونی اعلام كرد. این دگرگونی‌ها باعث شد وضعیت یهودیان سخت‌تر از اوضاع پیروان ادیان دیگر شود؛ زیرا مسیحیان، یهودیان را عامل به صلیب كشیده شدن عیسی(ع) می‌دانستند. از این‌رو اوضاع یهودیان در امپراتوری روم بسیار سخت و طاقت‌فرسا شد؛ طوری كه مسیحیان از هیچ‌گونه سخت‌گیری به یهودیان و آزار آنان كوتاهی نمی‌كردند.

 

  وضعیت یهودیان در ممالك اسلامی

اما به عكس رومیان و ساسانیان، ممالك مسلمین، فرصتی مناسب برای آن شد كه یهودیان بتوانند حیات‌شان را ادامه دهند و بدون مزاحمت به آیین دینی و عبادی خود برسند. در قلمرو مسلمانان، موقعیت تازه‌ای برای یهودیان به وجود آمد و امور معنوی و مادی یهود بسط و توسعه یافت. بغداد كه تازه به پایتخت مسلمانان تبدیل شده بود، مركز فعالیت یهودی‌های بابل بود و دایما یهودی‌های نقاط مختلف را به طرف خود جلب می‌كرد و هر روز به جمعیت یهودی این پایتخت افزوده می‌شد. جماعات و موسسات یهودی در بغداد به قدری زیاد بود كه حتی تا قرن بیستم - اواخر جنگ بین‌الملل دوم - تا این اندازه نبوده است.

پس از اینكه فلسطین به دست مسلمانان افتاد و هرگونه محدودیت نسبت به یهودی‌ها رفع شد، جامعه یهود از نو حیات تازه‌ای را شروع كرد. فشار و ظلم حكومت بیزانس تخفیف كامل یافت، آزادی و مساوات تقریبا در دسترس همه گذاشته شد و در پرتو آن همه‌گونه وسایل پیشرفت و ترقی برای یهودیان ساكن فلسطین مهیا شد و روز به روز افراد این ملت مراحل پیشرفت را با قدم‌های راسریع پیموده و مدارج عالی را در هر رشته علم و صنعت طی كرد.

چنان‌كه ابا ابان در كتاب «قوم من؛ تاریخ بنی‌اسراییل» می‌نویسد: «خلفای عرب و حكام مسلمان آزادانه هرگونه شغلی را در تشكیلات دولتی به یهودی‌ها واگذار می‌كردند و با نهایت اطمینان افراد خبره یهودی را در امور مالی و سیاسی دنیای اسلام دخالت داده از دانش و بینش ایشان كمك گرفته و با آنها به شور و مشورت می‌نشستند. دولت اسلامی برای كنترل اوضاع و ثبات و استحكام سیاست خود، همه مقررات قبلی - كه برخلاف آزادی یهود بود - ملغی و آزادی بیشتری به این قوم داده و انجمن‌ها و موسسات ایشان را تقویت كرد.

 

یهودیان در ذیل حكومت فاطمیون

شیعه در مصر

تنها زندگی در سایه حكومت خلفای اموی یا عباسی نبود كه موجب حیات و راحت یهودیان بود، بلكه حكومت فاطمیون در مصر - كه شیعیان اسماعیلی بودند - نیز برای یهودیان كم و بیش همان امنیت و رفاهی را تامین كرد كه خلفای منتسب به اهل سنت چنین كرده بودند. خلفای فاطمی، آزادی مذهب را برای تمام مذاهب تضمین كردند و در تمام ایالات و استان‌های تحت فرمان خویش، مردم را در امور خود مستقل و آزاد می‌گذاشتند و همانند منطقه فلسطین با اهالی یهودی سرزمین خود عادلانه رفتار می‌كردند. در اثر این آزادی كه از طرف دولت تضمین شده بود، جامعه یهودیان توانستند متشكل و متحد شده، عقاید و نظرات علمی خود را با هم رد و بدل كرده و در علم و معرفت به پیشرفت‌های زیادی نائل شوند.

بنابراین فرمانروایان عرب در مشرق امپراتوری اسلام، همه‌گونه آزادی برای ملت یهود قائل شدند؛ آزادی در مذهب، آزادی در مسكن، در شغل و حرفه‌ها و همچنین آزادی در رفت‌ و آمد و مسافرت؛ چون جامعه یهود مقام و موقعیت بسیار ممتاز و برجسته‌ای به دست آورده بود و مخصوصا در امور تجارت و اقتصاد به موقعیت‌های بسیار بالایی نائل شده بود.

 

 

 دوره اسپانیا؛ عصر طلایی یهود:

از دیگر مناطقی كه در آن یهودیان رشد همه‌جانبه‌ای كردند اسپانیا - در دوره حكومت مسلمانان بر آن منطقه - بود؛ پس از تنزل بابل و تعطیلی مراكز فرهنگ یهودی آن، بیشتر یهودیان ساكن آن دیار، به سوی اسپانیا روی آوردند. آنها به صورت بازرگان یا سرباز به این سرزمین آمدند. در آنجا آنها شاهد آزادی و صلح و آرامشی شدند كه یهودیان اسپانیایی تحت سلطه مسلمین از آن برخوردار بودند. بسیاری از یهودیان تصمیم گرفتند در آن كشور مقیم شوند، خانه بسازند، كشاورزی كنند و به جامعه قلیل یهودیان اسپانیا بپیوندند. باید گفت كه یهودیان از قرن چهارم میلادی در اسپانیا اقامت داشتند. دوره اسپانیا (سده‌های ۱۱-۱۴ میلادی) چنان برای یهودیت اهمیت دارد كه آن را «عصر طلایی یهود» نامیده‌اند. یهودیان در این دوران نه تنها در شریعت آثار معتبری نوشتند، بلكه در كلام، فلسفه، ادبیات و سایر علوم و فنون نیز پیشرفت چشمگیری كردند. حتی می‌توان گفت علم عرفان یهودی (قبالا) نیز متولد این دوران است.

 

 

كاتولیك شدن اسپانیا و آوارگی مجدد یهودیان:

اما كاتولیك شدن اسپانیا و بیرون رفتن آن خطه از ذیل حكومت مسلمانان موجب آوارگی مجدد یهودیان ساكن آن منطقه شد.

هنگامی كه عده زیادی از مردم اسپانیا كاتولیك رومی را پذیرفتند، اذیت و آزار یهودیان شروع شد. بسیاری از آنها به زور و جبر غسل تعمید گرفته و مسیحی شدند و عده‌ای هم به فرانسه و آفریقا گریختند. مدتی كه اعراب شمال آفریقا، اسپانیا را در سال ۷۱۱ میلادی فتح كردند، یهودیان روی آرامش به خود دیدند. این طوایف عرب، مسلمان بودند و اروپاییان آنها را «مور» می‌نامیدند. یهودیان، این حكمرانان جدید را با آغوش باز پذیرفتند و حتی در تسخیر اسپانیا با آنها همكاری كردند. اعراب از مسیحیان اسپانیا باسوادتر و متمدن‌تر بودند. آنها به هنر و موسیقی و شعر علاقه داشتند و به زندگی با نظری آزادتر و سهل‌انگارتر نگاه می‌كردند و در نتیجه با یهودیان به ملاطفت و مهربانی رفتار می‌كردند. آنها به یهودیان اجازه دادند كه به زندگی خود در اسپانیا در صلح و آرامش ادامه دهند و آنان را آزاد گذاشتند كه از قوانین مذهبی خویش پیروی كنند. به خاطر همین رفتار دوستانه اعراب، بسیاری از یهودیان در این سرزمین گسترش زیادی یافتند.

 

 

وضعیت یهودیان ذیل حاكمیت كلیسای كاتولیك:

 اما رفتار حكومت مسیحی با یهودیان اسپانیا ریشه در تعالیم كلیسای كاتولیك داشت. درواقع این كلیسای كاتولیك بود كه به پیروان خود تعلیم می‌داد هر كس مسیحی نیست، تبهكار و شریر است و باید مجازات شود. لذا كشیش‌ها و راهبان كوشش می‌كردند یهودیان را وادار به تغییر مذهب كنند. آنها تصور می‌كردند كه با این عمل خود روح یهودیان را نجات خواهند داد. در مواردی كه موفق نمی‌شدند یهودیان را مسیحی كنند، قوانین ظالمانه‌ای علیه آنها وضع می‌كردند؛ از آن جمله اینكه یهودیان حق نداشتند مالك زمین باشند. به همین جهت بود كه یهودیان روز به روز فقیرتر می‌شدند؛ آنها در محله‌های مخصوص به خود - كه گتو نامیده می‌شد- با فروش متاع‌ها و لباس‌هایی كه تهیه می‌كردند، مخارج زندگی فقیرانه‌ای را تامین می‌كردند. بعضی از آنها مواد غذایی را برای فروش به در خانه‌های اطراف خود می‌بردند و... .

 

یهودیان تحت حاكمیت مسیحیان حتی نمی‌توانستند هر شغلی را كه علاقه یا مهارت آن را داشتند برای خود انتخاب كنند. تنها شغلی كه مسیحیان برای یهودیان باقی گذاشته بودند، بانكداری، صرافی یا نزول دادن پول بود؛ چون هیچ كشوری نمی‌تواند بدون وجود بانك‌ها یا موسساتی كه به اشخاص پول قرض می‌دهند تجارت خود را رونق دهد. یهودیان از این راه به قومیت خود خدمت بزرگی می‌كردند. یهودیان با پیشرفت دادن تجارت، وسایل رفاه و ثروتمندی مردم كشور خویش را فراهم می‌ساختند. بنابراین باید گفت اگرچه به قول ایلان پاپه اكثر صهیونیست‌های اسراییل با اینكه به وجود خدا اعتقاد ندارند اما معتقدند خداوند وعده سرزمین فلسطین را به آنها داده است اما پیش از هر چیز آنها حیات خودشان را مرهون مسلمانان و حكومت‌هایی هستند كه به دست فاتحان اسلام در اینجا و آنجای جهان پایه‌گذاری شده بود.

 

اگر اسلام ظهور نمی‌كرد و به مثابه یك تمدن به استقرار دولت نمی‌انجامید معلوم نبود قوم یهود تا چند سال بتوانند زیر یوغ حكومت‌های ساسانی و مسیحی دوام بیاورند. آری صهیونیست‌های ساكن اراضی اشغالی از اخلاف همان آوارگانی هستند كه در طول تاریخ تنها ممالك اسلامی را در جهان برای خود امن یافته بودند. آنها را می‌توان ناسپاس‌ترین قوم تاریخ در این كره خاكی دانست؛ چراكه بیش از هفتاد سال است تمام همت خویش را به كار گرفته‌اند تا به آواره كردن كسانی بپردازند كه زمانی تنها پناه ایشان از آوارگی‌های پی در پی‌شان بودند.

 

نویسنده: عظیم محمودآبادی


پایان/

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: