کد خبر: ۱۸۰۲۷
تاریخ انتشار: 09 فروردين - 1403 09:38
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) مطرح کرد؛
باید معنویت را به صورت جدی در زندگی تجلی بخشید و یکی از نکات سیره اهل‌بیت (ع) این است که در کنار عبادت‌ها، معنویت نیز حضور داشته باشد. از این رو در پایان ارزش افزوده زندگی آدمی به همان معنویت خواهد بود.

پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) معتقد است که تفاوت اصلی معنویت سکولار با معنویتِ گفتمان انقلاب اسلامی، در این است که کارکردِ معنویت اسلامی برای جامعه، جمع و اهداف انقلاب اسلامی و همه افراد تحت حکومت این انقلاب است؛ اما در معنویت سکولار، معنویت فقط برای خود فرد است و کارهای معنوی فقط برای خودتان و در پَستو باید اتفاق بیفتد و با سیاست، اجتماع و فرهنگ آمیختگی نداشته باشد.


 حجت الاسلام دکتر محمدجواد یاوری سرتختی، استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) ابراز داشت: معنویت ممکن است سبب رشد فردی شود و برای جامعه رشدی در پی نداشته باشد. در حالی که در معنویت اسلامی، کارکرد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد. لذا سنجه و شاخص ما این است که نوع نگاه ما به کارکرد آن باید مشخص باشد تا در طراز قرار گیرد.


* معنویت چیست و با چه ویژگی‌هایی شناخته می‌شود؟ تفاوت معنویت اسلامی با سایر ادیان به ویژه ادیان ابراهیمی چگونه است؟


معنویت، بُعدی از تمایل انسان به کارهای ارزشی و هنجاری است که باعث رشدِ روح آدمی می‌شود و زمانی‌که با مسأله توحید گره خورده باشد، روح آدمی را تعالی می‌بخشد.


اموری مانند صبر، رضا، تسلیم، توکل و... در زندگی انسان باعث قدرت روح و نفس می‌شود که از آن مرحله‌ی نازله به بالاترین سطح آن یعنی نفس راضیه، مرضیه و مطمئنه می‌رسد. متعلقِ این صبر، رضا، تسلیم، توکل و دیگر امور معنوی به معنویت جهت می‌بخشد.


در اسلام و بنیاد معرفتی اسلام، متعلقِ این معنویت اگر خداوند باشد، روح انسان تعالی و رشد می‌یابد و تسلیم محض در برابر خدا خواهد بود و رضای خداوند متعال را مد نظر قرار خواهد داد. بر خدا نیز توکل می‌کند و از بحران‌های روحی، جسمی و مادی عبور می‌کنند. ویژگی اصلی معنویت باید گره خوردن به متعلق باشد که در نظام معرفتی اسلام گره خوردن به توحید است. تفاوتی که معنویت در اسلام با دیگر معنویت‌های فرق، مذاهب و ادیان دیگر دارد، در همین متعلقِ آن است.


اگر ما فعلی را انجام می‌دهیم که قرار است موجب رشد ما شود، باید در آن کار نظر و توجه به رضایت، خواست و اراده خداوند باشد. بنابراین ممکن است در ادیان دیگر هم این معنویت وجود داشته باشد. وجه شباهت آن می‌تواند گره خوردن به خداوند باشد. نکته‌ای دیگری که وجود دارد این است که آن معنویت در تعریف دقیق و درست خود تحقق ببخشد و از مسیر درست خود منحرف نشود.


ما گاهی ممکن است در کنارِ رضای خدا، رضای بنده‌ی خدا را نیز مد نظر داشته باشیم، اما متعلقِ این رضا و تسلیم، تسلیم در برابر خداوند و رضایت اوست. اگر آدمی رضای خدا را جلب نماید و تسلیم در مقابل خدا باشد و توکل به او داشته باشد، قطعاً متفاوت از کسی خواهد بود که تمام توکل و فکر خود به دیگران، اشیاء، مادیات و دنیا است. از این رو سبک زندگی این دو گروه متفاوت خواهد بود. بنابراین مقایسه‌ی ما با دیگر فرق، ادیان و مذاهب به این اصل بنیادین باز می‌گردد. (نوع نگاه آن‌ها به متعلقِ معنویت).


* شاخص‌ها یا سنجه‌هایی معنویت در گفتمان انقلاب اسلامی با معنویت سکولار چیست؟


شاخص‌های معنویت در گفتمان انقلاب اسلامی را می‌توان چنین بیان کرد: اولاً این معنویت باید در خدمت و طراز انقلاب باشد. این معنویت ممکن است در گفتمان انقلاب اسلامی ترویج و نشر داده شود؛ اما هدف این است که اگر آن معنویت حاصل شد، باید در خدمت آن گفتمان باشد و برای تحقق اهداف آن انقلاب گام بردارد.


انقلاب اسلامی دنبال این است که اسلام و مسلمانان برای سعادت خویش با معنویت زندگی کنند و یک شاخصه یا سنجه اصلی این است که این معنویت بازگشت به انقلاب اسلامی برای تحقق اهداف این انقلاب داشته باشد. اگر به صورت فردی و شخصی به معنویت بنگریم، ممکن است موجب رشد آن انقلاب نشود و تمامی اهداف انقلاب تحقق نیابد.


بنابراین شاخص یا سنجه ما در معنویت نسبت به انقلاب اسلامی، طراز بودن آن برای انقلاب اسلامی است و افراد این معنویت را با رویکرد اجتماعی و جمعی ببینند که آثار جمعی، اجتماعی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و سایر ابعاد آن را مد نظر قرار دهند. اگر صرفاً معنویت یک بعد فردی داشته باشد، این معنویت فردی تنها و تنها می‌تواند فقط موجب رشد و کمال فرد شود؛ اما لازم است که این معنویت موجب رشد دیگران نیز شود و این کاستی زمانی است که این معنویت در طراز گفتمان انقلاب اسلامی دیده شود و با نگاه تولیدمحورانه موجب رشد اهداف انقلاب گردد.


تفاوت این نوع معنویت با معنویت سکولار در این است که ممکن است در آن معنویت و بعدهای اخلاقی، ما انسان‌های صبوری را بیابیم؛ اما منبع، منشأ و بازگشت این صبر به توحید نخواهد بود. (نگاه توحیدی در معنویت سکولار دیده نمی‌شود) و اساساً نمی‌توانیم تعبیری به معنویت سکولار داشته باشیم. اساساً در نگاه سکولار یا عرفی‌نگری، هدف این است که شما همه‌چیز را عرفی ببینید و خودتان را منشأ همه رفتارها ببینید و خودتان تعریفی از معنویت داشته باشید.


نکته دیگر این است که معنویت در نگاه سکولار، یک نگاهِ فردی است. پس تفاوت اصلی معنویت سکولار با معنویتِ گفتمان انقلاب اسلامی، در این است که کارکردِ معنویت اسلامی برای جامعه، جمع و اهداف انقلاب اسلامی و همه افراد تحت حکومت این انقلاب است؛ اما در معنویت سکولار، معنویت فقط برای خود فرد است و اگر شما در واقع کارهای معنوی را دارید، باید فقط برای خودتان و در پَستو اتفاق افتد و با سیاست، اجتماع، فرهنگ و... آمیختگی نداشته باشد.


این معنویت ممکن است سبب رشد فردی شود و برای جامعه رشدی در پی نداشته باشد. در حالی که در معنویت اسلامی، کارکرد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد. لذا سنجه و شاخص ما این است که نوع نگاه ما به کارکرد آن باید مشخص باشد تا در طراز قرار گیرد.


* رابطه‌ی بین معنویت و دین یا اخلاق و شریعت چیست؟


میان معنویت با دین جدایی نیست. معنویت بخشی از دین است. ما بحثی را که داریم در تعریف دین است. بازتعریف دین، نظام باورها، ارزش‌ها، رفتارهاست. به تعبیر دیگر نظام احکام، اخلاق و اعتقادات است، این معنویت در نظام اخلاق جای دارد.


بنابراین معنویت بخشی از دین است و این معنویت روحی در کالبد آن شریعت و احکام و دین است که هویت انسان و جامعه را معنا می‌بخشد. مانند این است که من نماز بخوانم اما توکل نداشته باشم و راضی به رضای خدا نباشم و نیز حتی صبور نباشم. این یعنی تجلی آن دین‌داری و شرعی بودن زندگی من، به آن بخش معنوی است. یعنی آن معنویت است که من با کمک آن هویت و دین‌دار بودن خودم را نشان می‌دهم.


* چرا غرب به معنویت سکولاریسم گرایش پیدا کرده است؟  


اولاً در غرب این مفاهیم واقعاً وجود ندارد. اخلاقیاتی که در غرب وجود دارد، اخلاقیاتی است که منافع فردی و دنیوی و این‌دنیایی برای فرد دارد و به عنوان یک نظم عادی با زندگی او پیوند خورده و سبک زندگی او تلقی می‌شود؛ لکن ارتباطی با مسئله توحید ندارد.


رابطه‌ای میان معنویت و کمال نفس برای آن‌ها تعریف نشده است؛ بلکه این‌دنیایی است. در فلسفه اخلاق که بحث می‌شود، نگاه به چنین رفتارهایی «این‌دنیایی» و برای لذت و کامیابی است؛ حال ارزش افزوده‌ی این چیست؟


خوب است مثالی بزنیم. در دیدگاه عقل‌گرایی که غربی‌ها به کانت رسیدند و معتقد شدند که باید به سمت عقل‌گرایی روانه شویم؛ اگر ما پشت چراغ قرمز می‌ایستیم، برای این است که جریمه نشویم. یعنی نوع نظام نظم، اخلاق، صبر و... این‌ها، هدف دنیوی دارد (بنیادهای دنیوی دارد) و فاقد ارزش افزوده برای افراد است و تبدیل به یک عادت شده است. (شرطی شدن)


اما در نگاه توحیدی، ایستادن برای چراغ قرمز، در حقیقت نشان می‌دهد که ما برای رضای خدا پشت این چراغ ایستاده‌ایم که نظم و حقوق دیگران را رعایت کرده باشیم که خداوند بر این اساس پاداشی به ما خواهد داد و آن این است که چون ما نسبت به بنده خدا نگاه ویژه‌ای داشتیم، خداوند متعال نیز از ما راضی و خشنود خواهد بود. (هم در دنیا و هم در آخرت برای ما نظام پاداش در نظر می‌گیرد)


به‌نظرم این نکاتی که بیان شد، ما را به این مسأله می‌رساند که در زندگی به معنویت به عنوان یک بخش اساسی که موجب هویت‌بخشی، هویت‌سازی و محرک حرکت انسان به سعادت است؛ باید نگاه کرد. آن ترسی که انسان از مرگ، قیامت و... دارد و در جهت آمادگی آن تلاش می‌کند.


بنابراین باید معنویت را به صورت جدی در زندگی تجلی بخشید و یکی از نکات سیره اهل‌بیت (ع) این است که در کنار عبادت‌ها، معنویت نیز حضور داشته باشد. از این رو در پایان ارزش افزوده زندگی آدمی به همان معنویت خواهد بود.

منبع: فکرت


پایان/

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: