کد خبر: ۱۸۰۶۲
تاریخ انتشار: 30 ارديبهشت - 1403 14:25
حضرت مسیح (ع) به عنوان یکی از پیامبران فرستاده شده از جانب خداوند، تعالیم الهی را بی کم و کاست به پیروان خود ابلاغ کرد. اما اکنون با گذشت بیش از 2 هزار سال از ابلاغ رسالت ایشان، برداشت ها و تفسیرهایی از تعالیم ایشان می بینیم که به هیچ وجه با آنچه آن حضرت به مردم ابلاغ فرموده همخوانی ندارد.

جریان مسیحیت صهیونیست که گروهی از مسیحیان را تشکیل می دهد اکنون با تفسیر خود از عهد عتیق، فلسطین را سرزمین موعود دانسته و نسل کشی مسلمانان در این سرزمین توسط اسرائیل را زمینه ساز ظهور منجی می داند!

در این زمینه فرقه نیوز با دکتر احمدرضا مفتاح، دانشیار دانشگاه ادیان و مذاهب و مولف کتب «درسنامه مسیحیت صهیونیستی» و «مسیحیت تبشیری» به گفتگو نشسته است. متن این گفتگو اکنون پیش روی شماست.

 

ادعای مسیحیت صهیونیستی در مورد آخر الزمان چیست؟

مسیحیت صهیونیستی درباره آخرالزمان به استناد کتاب مکاشفه یوحنا ادعا می کند که بازگشت عیسی مسیح منوط به بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین است به همین دلیل از یهودیان و بازگشت آنان به این سرزمین و نیز از رژیم صهیونیستی حمایت می کنند. آن‌ها معتقدند که در آخرالزمان بین خیر و شر جنگی به نام جنگ آرماگدون شکل خواهد گرفت و خود را  خیر و دیگران به خصوص مسلمانان را در طرف شر این جنگ می‌پندارند.

 

آیا سایر مسیحیان ادعای مسیحیت صهیونیستی رو قبول دارند یا خیر؟

اکثریت جهان مسیحیت، یعنی کلیسای کاتولیک، کلیسای ارتدوکس و اکثر مسیحیان پروتستان این ادعای مسیحیت صهیونیستی را قبول ندارند. برخی از مسیحیان نیز به صراحت اعلام می کنند که مسیحیت صهیونیست هیچ ربطی به مسیحیت ندارد. در واقع مسیحیان صهیونیست یک گروه کم تعداد و البته پرنفوذ و باقدرت هستند که با سوء استفاده از متون مقدس مسیحی به نفع جریان صهیونیست، برداشت خود را ارائه می کنند. به هر حال، تفکر صهیونیست و باورهای مسیحیت دو امر متناقض هستند که هرگز نمی توان این اندیشه های خشونت طلبانه صهیونیست را به آموزه های مسیحیت مربوط دانست.

 

چه نقدی بر ادعای مسیحیان صهیونیستی وارد است؟

اصل ادعای مسیحیان صهیونیست به پیشگویی کتاب مکاشفه یوحنا برمیگردد که طبق آن در آخرالزمان اوضاع مسیحیان بهتر خواهد شد. برداشت بیشتر مسیحیان از پیشگویی یوحنا، مربوط به قرون نخست میلادی و امپراتوری روم بوده است که با نابودی این امپراتوری شرایط برای مسیحیان بهتر می شود. همانطور که در قرن چهارم میلادی دین مسیحیت به صورت دین رسمی اعلام شد و مسیحیان توانستند آزادانه دینداری کنند و دین خود را گسترش دهند. این تفسیر که به تفسیر گذشته گرا معروف است تفسیر غالب از پیشگویی یوحناست. در حالی که مسیحیان صهیونیستی تفسیر آینده گرا از پیشگویی متن کتاب مقدس دارند و آن را مربوط به زمان آینده می دانند.

نقد دیگری که به ادعای مسیحیت صهیونیستی مطرح می شود آن است که عملکرد آنان با الهیات فیض که در عهد جدید مطرح شده و همچنین با دستورالعمل های اخلاقی که در کتاب مقدس مسیحیان آمده سازگاری ندارد. در توضیح این مطلب باید گفت که در کتاب تورات صحبت از قوم برگزیده یا سرزمین موعود شده است. حالا مسیحیان صهیونیستی براساس آنچه در عهد عتیق مربوط به نیل تا فرات به عنوان سرزمین موعود آمده ادعا می کنند که باید نیل تا فرات در اختیار یهودیان قرار بگیرد. درحالی که در تورات هم آمده است که وعده سرزمین موعود، مشروط بر این است که مطیع خداوند باشند. خود یهودیان هم این نکته را قبول دارند که به دفعات پیمان شکنی و عهدشکنی کرده اند و از اطاعت خدا سرپیچی کرده اند. علاوه بر اینکه این وعده اختصاص به یهودیان ندارد. وعده ای که در تورات به آن اشاره شده مربوط به فرزندان حضرت ابراهیم(ع) است، فرزندان آن حضرت هم از نسل حضرت اسحاق(ع) بودند و هم از نسل حضرت اسماعیل(ع). بنابراین اگر اصل این وعده درست باشد اختصاصی به یهودیان ندارد و شامل مسیحیان و مسلمانان نیز می شود.

از مسیحیت صهیونیست تا اقدام علیه بشریت در سرزمین فلسطین

عملکرد رسانه‌های مسیحیت صهیونیستی در طی جنگ اخیر فلسطین، عملیات وعده صادق و تحولات دانشگاه‌های آمریکا در حمایت از فلسطین را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

با توجه به اینکه مسیحیان صهیونیستی خود را ملزم به دفاع از دولت اشغالگر فلسطین می‌دانند، هر اتفاقی هم بیفتد و هر جنایتی که آنها مرتکب شوند چشمشان را به روی واقعیات می بندند. بنابراین نمی توان از رسانه های مسیحیت صهیونیستی انتظار داشت که به جریان جنگ غزه نگاه واقع بینانه ای داشته باشند. از این جهت عملکرد رسانه های مسیحیت صهیونیستی کاملا در حمایت از حکومت اشغالگر فلسطین است و نسبت به هر گونه اتفاقی که به نفع جریان مسیحیت صهیونیستی نباشد، نقد وارد می کنند، مانند موشکباران مواضع اسرائیل توسط ایران که آن را در جهت منافع خود تفسیر کردند. یا اگر آزادی خواهان جهان، مانند برخی دانشجویان دانشگاه های آمریکا و اروپا، نتوانند این همه ظلم را تحمل کنند و دفاع از مردم مظلوم فلسطین را وظیفه خود بدانند، طبیعی است که رسانه های صهیونیستی این افراد را به عنوان هنجارشکن و قانون شکن معرفی می کند. همچنین با توجه به اینکه بعد از جریان هولوکاست یهودستیزی محکوم شد، رسانه‌های مسیحیت صهیونیستی تلاش می‌کنند هر اقدامی علیه صهیونیست‌ها را یهودستیزی معرفی کرده تا بهانه‌ای برای سرکوب مخالفان صهیونیست پیدا کنند.

 

برخی از خاخام‌های یهودی مخالف تشکیل رژیم اسرائیل هستند و آن را زمینه‌ساز لعنت الهی برای یهود می‌دانند ولی مسیحیان یهودی از آن طرح حمایت می‌کنند، این موضوع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

هر چند که عده ای از یهودیان به بهانه وعده سرزمین موعود بحث بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت را مطرح کردند، اما در مقابل آن ها، یهودیان ارتدوکس یا یهودیان سنتی تشکیل هر حکومتی قبل از بازگشت مسیحای موعود را محکوم کرده و می کنند. یهودیان ارتدوکس تلاش برای بازگشت یهودیان به فلسطین و تشکیل یک حکومت یهودی را بدعت و حرام می دانند، چرا که معتقدند نباید هیچ حکومتی قبل از ظهور مسیحا شکل بگیرد. بنابراین یهودیان ارتدوکس موافق با اصل شکل گیری اسرائیل نیستند چه برسد به اینکه از اعمال خشونت طلبانه آنها نیز حمایت کنند. از این بابت که جنایت های اسرائیل به نام یهودیت ثبت و ضبط می شود، همواره مخالفت خود را ابراز کرده اند. لازم به ذکر است که کلیمیان ایران نیز همواره جنایت‌های رژیم صهیونیستی را محکوم کرده‌اند و از ظلم‌های آنان اعلام انزجار کرده‌اند.

 

وعده های انتخاباتی ترامپ در مورد احیای قدرت مسیحیت به چه معناست و چگونه تحلیل می شود؟

ترامپ به اذعان خود فرد مطلعی درباره کتاب مقدس نیست و به نظر نمی آید که فرد متدینی محسوب شود، بنابر این وعده‌های انتخاباتی ترامپ در راستای جلب حمایت مسیحیان اِوَنجلیکال آمریکاست. در ایالات متحده آمریکا مسیحیان اونجلیکال، مسیحیان راست گرا، مسیحیان محافظه کار، مسیحیان بنیادگرا یا مسیحیان صهیونیستی با یکدیگر همسو هستند و نفوذ زیادی در این کشور دارند. این جریان بعد از جنبش احیای دین مسیحی در آمریکا نفوذ بیشتری پیدا کرد. پس از آنکه در فضای کشور آمریکا اخلاقیات دینی نادیده گرفته شد، مسیحیان اونجلیکال به دنبال احیای آموزه های دین مسیحیت و احیای اخلاقیات دینی بودند. برای این گروه علاوه بر مسائل دینی، دغدغه های سیاسی نیز اهمیت پیدا کرد. امروزه مسیحیت صهیونیست از دل جریان مسیحیت اونجلیکال سر بر آورده اند. باورهای مسیحیان صهیونیستی به عنوان بخشی از مسیحیان اونجلیکال با باورهای فرجام شناسانه و آخرالزمانی گره خورده است. این گروه از مسیحیان وظیفه خود می دانند که از اسرائیل حمایت کنند و دنباله رو ادعاهای جریان صهیونیست یهودی باشند. ادعای نیل تا فرات و مانند آن را مسیحیان صهیونیستی دنبال می کنند تا جایی که گاه «کاسه داغ تر از آش» هم می شوند. یعنی اگر در گذشته در برخی از دوره ها صحبت از صلح در سرزمین فلسطین می شد، مسیحیان صهیونیست مخالف سرسخت آن بودند.

از مسیحیت صهیونیست تا اقدام علیه بشریت در سرزمین فلسطین

با این توضیحات، وقتی ترامپ صحبت از احیاء قدرت مسیحی می کند به دلیل نفوذ بسیار زیاد مسیحیان اونجلیکال در آمریکا، منظور او بهبود بخشیدن هر چه بیشتر شرایط مسیحیان اونجلیکال به دست جمهوری‌خواهان است. چون بیشتر روسای جمهور آمریکا مانند کارتر و ریگان یا تفکر مسیحیت صهیونیست داشتند یا قدرت مسیحیان اونجلیکال آن ها را مجبور می کرد که به نفع مسیحیان صهیونیست عمل کنند. حتی بایدن که یک کاتولیک است در عالم سیاست مجبور است که به نفع مسیحیان صهیونیست عمل کند. چون جمهوری‌خواهان بیش از دموکرات‌ها به مسیحیان اونجلیکال میدان می‌دهند. بنابراین وقتی ترامپ وعده می‌دهد که می‌خواهد قدرت مسیحی را احیا کند، در واقع، او می‌خواهد برای پیروزی در انتخابات حمایت آنان را جلب کند.

نکته عجیبی که در این میان وجود دارد اینست که در قانون اساسی ایالات متحده هیچ دینی حتی مسیحیت، دین رسمی محسوب نمی شود و دولت اجازه ندارد به نفع یک دین وارد میدان شود. اما در مقام عمل می بینیم که دولت های آمریکا از تفکر مسیحیت صهیونیستی حمایت کرده و می کنند. بنابراین قدرتی که ترامپ در جهت احیاء آن تلاش می کند قدرت مسیحیان اونجلیکال است.

 نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد که هم جزء ادعای مسیحیان صهیونیست و هم جزء ادعای ترامپ بوده، ادعای صلح طلبی آنان است که بسیار عجیب است. اینکه ترامپ خود را یک فرد صلح طلب معرفی می کند و مسیحیان صهیونیست هم همین ادعا را دارند، در واقع یک پارادوکس و تناقض است و مطابق با هیچ یک از تعالیم اخلاقی حضرت عیسی(ع) نیست. به این معنا که وقتی ترامپ ادعا می کند که می خواهد قدرت مسیحیان را احیاء کند منظورش احیاء قدرت افرادی همچون گراهام است که تفکر مسیحیت صهیونیستی دارد و تریبون های تبلیغی مسیحیان اونجلیکال را در اختیار دارند. گراهام فردی است که ادعا می کند اسرائیل برای از بین بردن مردم فلسطین باید از بمب هسته ای استفاده کند. این ادعای خشونت‌طلبانه و نسل کشی فاجعه‌بار به هیچ وجه با تعالیم اخلاقی صلح‌جویانه حضرت عیسی(ع) سازگاری ندارد.

 

نقش پاپ به عنوان رهبر مسیحیان طی سخنان او در مدت جنگ فلسطین را چگونه ارزیابی می کنید؟

پاپ به عنوان رهبر کاتولیک ها (نه رهبر تمام مسیحیان) در این باره تاکنون دو پهلو بوده است. از یک طرف جنگ را قبول ندارد و از طرف دیگر اسرائیل را به صورت شفاف محکوم نمی کند. در واقع او سعی می کند هر دو طرف را توصیه به خاتمه دادن به جنگ کند. بخشی از این رفتار دوگانه به این موضوع برمی گردد که روابط مسیحیت و یهود در طول تاریخ روابط خصمانه ای بوده و از حدود 60 سال پیش به بعد این روابط خصمانه تبدیل به روابط دوستانه شده است. پس از آن، واتیکان در مسائل دیپلماتیک، اسرائیل را به رسمیت شناخته و به عنوان یک حکومت رسمی آن را قلمداد می کنند. با اینکه کاتولیک ها، تفکر مسیحیت صهیونیستی را قبول ندارند اما اسرائیل را به عنوان یک دولت و حکومت رسمی به رسمیت می شناسند.

اینکه موضع پاپ در جنگ علیه غزه، بیشتر توصیه گرایانه و دوپهلو است دو دلیل دارد: اول آنکه پاپ قدرت چندانی ندارد که بتواند مداخله جدی در این جریان داشته باشد و دوم آنکه تحت تاثیر فضای تبلیغات رسانه ای قرار گرفته و ممکن است حماس را آغازگر جنگ فعلی بداند. در حالی که سال ها این مردم مورد ظلم و ستم واقع شده اند و اتفاقاتی که در 7 اکتبر روی داد صرفا یک واکنش دفاعی در برابر ظلم 70 ساله صهیونیست ها بوده است.

خبرنگار: مریم ذوالفقاری منظری

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: