کد خبر: ۱۸۰۶۸
تاریخ انتشار: 21 خرداد - 1403 12:02
نگاهی به جنبش های نوین دینی که عقلانیت دینی را تحت الشعاع قرار داده اند
ظهور جنبش های نوپدید دینی، چالشی که امروزه جهان با آن روبروست. چالشی که به جرأت می توان گفت بیش از هر کس و هر گروهی، ذهن خام جوانان و نوجوانان را هدف قرار داده است.

جنبش های معنوی نوین که فقد به بُعد مادی انسان می پردازند، مقوله دین را به گونه ای دگرگون کرده اند که پدیده هایی همچون اومانیسم و سکولاریسم را بوجود آورد.

در این رابطه رسول حسینپور تنکابنی، عضو هیئت علمی دانشگاه حکیم سبزواری توضیحات بیشتری را به خبرنگار فرقه نیوز ارائه داده است.

 

چرا جنبش‌های معنوی نوین تمایل دارند انسان را تنها در یک بعد مادی و طبیعی خلاصه کنند؟

ابتدا مقدمه ای کوتاه از جریان نوزایش یا همان رنسانس خواهم داشت. در اروپا رویداد مهمی به وقوع پیوست که غرب را از اساس به ویژه در مقوله دین دگرگون کرد. این جنبش موجب شد تا نگاه علمی از سوی دانشمندان در مرکز و نگاه اهل کلیسا و کشیشان در حاشیه قرار گیرد. تغییر در روش علم از سوی فرانسیس بیکن که به استقراءگرایی معروف است و نیز شکاکیت دکارتی از یکسو و انقلاب علمی با ظهور کوپرنیک و کپلر از سوی دیگر، همگی دستمایه تغییراتی شگرف در اروپا شدند.

در همین بستر جریان هایی چون عقل گرایی و روشنگری هم رخ داد و وقتی جلوتر آمدیم انقلاب صنعتی شکل گرفت. مدرنیته یا همان نوگرایی ریشههای خود را در مغربزمین گستراند و از آن درختی سربرآورد که میوههایی چون انسانمحوری، مادهباوری، علمگرایی، و جدایی دین از سیاست (سکولاریسم) را پدیدار کرد.

جدایی دین از سیاست یک دفعه صورت نگرفت، بلکه این فرایند نرمنرمک بود و پس از مدتی غرب؛ دین را جزء حاشیهای ترین عناصر زندگی قلمداد کرد. تمام این عوامل زمینه پیدایش جنبشهای نوپدید معنوی- دینی را در قرن 20 فراهم آورد و به نحوی مدرنیته، خاستگاه این جنبشها شد. به عبارتی دیگر وقتی غرب دید که نمیتواند از راه علم به همه نیازهای انسانی پاسخ گوید و از سویی دین را نیز که پاسخگوی نیاز معنوی آدمی بود تضعیف کرده بود، ناگزیر به سوی معنویت های نوپدید کشیده شد. طبیعی است که وقتی پدیدهای از دل چنین فرایندی سر بر می‌آورد، انسان را تکبعدی و منحصر در ماده و طبیعت می بیند و به علت سیطره مادهباوری و نگرش تحصلی و استقراءگرایی، چیزی به نام روح را نمیپذیرد. امروز حتی در دانشگاه های ایران نیز استادان علم‌گرایی هستند که از پذیرش روح برای انسان خودداری میکنند، چرا که مبنای علمی آنها از این مسئله ابا دارد.

 

دلیل مخالفت رهبران جنبش‌های معنوی نوین با عقلانیت چیست و چرا آن‌ها بیشتر به خیال‌پردازی روی می‌آورند؟

نخست باید دانست که مراد از عقلانیت چیست. امروزه برای عقلانیت انواع گوناگونی در نظر می گیرند. ولی در یک نگاه کلی، اگر عقلانیت را به دو دسته دینی و ابزاری (جزئینگر و سودگرا) تقسیم کنیم می بینیم که اولی متصل به آسمان و دومی بریده از آن است. عقلانیت ابزاری، سودگراست و نگاه این جهانی دارد و به واقع باید گفت که زاده مدرنیته است. معنویت های نوپدید به عقلانیت دینی پایبند نیستند، چراکه اساسا بریده از دین اند و در پی استدلال و فهم محققانه دین یا حتی معنویت خود نیز نبوده اند. از سوی این جنبش ها به عقلانیت ابزاری این جهانی نیز بی توجه اند، زیرا آنها از هیاهوی فناوری و علم گریزان اند و به خاطر این شکل گرفته اند که ذهن انسان را از دغدغه و اضطراب پدیدآمده از سوی علم به آرامش برسانند.

یکی از مطالبی که در برخی گفته های رهبران جنبشهای معنوی از جمله پائولو کوئیلو، کریشنا مورتی و دون خوان (استاد کارلوس کاستانیدا) وجود دارد این است که باید ذهن را از هر چیزی تهی کرد. برای این منظور نیازمند مراقبه ایم. افزون بر مراقبه، افرادی چون دون خوان استفاده از مواد مخدر گیاهی را برای کاستانیدا سفارش کردند، چراکه او بسیار پرسشگر بود.

در سوالتان به خیالپردازی این جنبشها هم اشاره کردید. در آیین اکنکار این خیالپردازی به اوج می رسد و از تصاویری که در منابع آنها موجود است می توان این مسئله را به خوبی فهمید. یقیقناً ارتباط با ماوراءطبیعت لذت بخش و شیرین است؛ اما وقتی نمی توان امور مجرد را با عقل (فلسفی) تحلیل و واکاوی کرد، به اشتباه آن را از زاویه شخصی و این جهانی به تصویر می کشند. البته می توان ریشه این مسئله را در مقوله شمایل نگاری هم که در غرب و میان مسیحیان ریشهدار است دنبال کرد.

 

 عواملی که باعث می‌شوند افراد به سمت مکتب‌های معنوی جدید گرایش پیدا کنند و از آموزه‌های دینی سنتی دوری کنند، کدامند؟

بیتردید عوامل یک یا دو مورد نیستند. در برخی منابع از جمله معنویت در سبد مصرف از آقای دکتر بهزاد حمیدیه، این عوامل بررسی و شمارش شده اند. گاه جوانان به خاطر طرد شدن از خانواده و کم توجهی پدر و مادر به چنین جنبش هایی رو می آوردند. گاهی وقت ها جامعه موجب طرد شدن آنها می شود. نمی توان تبلیغات گسترده این جنبش ها را هم نادیده گرفت. شبکه های ماهواره ای، اجتماعی و اینترنتی به وفور در گستراندن این جنبش ها ایفای نقش داشته اند. بنده خود معتقدم که در پاره ای موارد ما مذهبی ها نتوانستیم مسئولیت و رسالت خود را به خوبی انجام دهیم و صرفاً به ظواهر دین اهمیت داده ایم. به یقین عرفان و معنویت جذبه دارد و قشر جوان در برخورد با آن شیفته می شود تا بداند که چیست. البته قصد ندارم که صرفا از عرفان سخن بگویم و جایگاه آن را بیش از حد بالا ببرم؛ بلکه نخست عقلانیت دینی را مهم می دانم. بهتر است بگوییم عقلانیت و معنویت برخاسته از دین می تواند دو ابزار مهم برای رشد انسان باشد.

 

راهکارهایی برای هدایت و آموزش افرادی که به دنبال زندگی معنوی بر اساس دستورات دینی هستند، چه می‌تواند باشد؟

خود دین برنامه مناسبی دارد که البته باید آن را از متخصصان و اسلام شناسان شناخته شده اتخاذ کرد. اسلام هم عقلانیت دارد هم معنویت. سه ساحت اعتقادات، شریعت و اخلاقیات یک برنامه جامع است که انسانساز است؛ اما هر کس به توان و گنجایش خود می تواند از آن بهره ببرد. در ساحت اعتقادات، مطالعه و پژوهش فراوان لازم است تا عقل آدمی پخته و ورزیده شود. وقتی بُعد عقلانی و ذهنی انسان تقویت شود در برخورد با جریان های انحرافی و شبهات مقاومت می کند و شناخت لازم را در تشخیص مسیر نیک بختی نشان می دهد. از سویی دستورهای شرعی و اخلاقی نیز دل و روح را از آلودگی پاک و به نور معنویت نورانی می کنند تا فرد راه خود را در تاریکی بی اخلاقیها بیابد. من گاه در محیط دانشگاه به دانشجویانی که در پی فهم دین و شناخت معنویت دینی هستند کتاب های استاد مطهری، دکتر گلشنی و دکتر سیدحسین نصر را معرفی می کنم. البته نخست باید مخاطب را شناخت و چنانچه از گرایش مذهبی ضعیف برخوردار است از شخصیت های علمی معنوی هم معرفی کرد.

 

چگونه می‌توانیم به افکار رهبران جنبش‌های معنوی نوین پاسخ دهیم و چه روش‌هایی برای مقابله با جریان‌های معنوی غیرقابل تحلیل عقلانی در جامعه وجود دارد؟

به نظرم بهتر است ابتدا آنها را دسته بندی کنیم تا از میزان وزن گفتار و اندیشه های آنها بهتر آگاه شویم. برخی از این رهبران از سواد چندانی برخوردار نبوده اند، همچون پائولو کوئیلو و محمدعلی طاهری و ایلیا رام الله که تحصیلات در خوری ندارند. برخی چون اشو دارای مدرک کارشناسی ارشد فلسفه بوده و کریشنامورتی و وین دایر هم تحصیلات بالاتری (دکتری) داشتند. برخی گفته های این افراد سطحی و ناپخته است که پاسخ به آنها چندان دشوار نیست و می توان با یک یا دو استدلال منطقی و فلسفی آنها را به کنار گذاشت. ولی باید قبول کرد که درصدی از گفته های رهبران معنویت گرا قابل تأمل است. نقد منصفانه این است که اگر جملاتی پسندیده وجود دارد آنها را گوشزد کرد و اگر نادرستند به وجوه نادرستی آنها پرداخت. مشخص کردن و برجسته کردن اشتباهات و تناقض های درونی گفتارهای رهبران جنبش‌های نوپدید دینی، از بهترین کارهایی است که در کشور ما صورت گرفت و حتی در خارج از کشور نیز از همین روش استفاده شد.

به عنوان نمونه افرادی چون اشو در یک جا به وجود خدا باور دارند و در جایی دیگر آن را رد می کنند. به باور بنده، بهترین ابزار مقابله نقد عقلانی است و تمامی این جنبش ها از چنین نقدی مستثنی نیستند. البته در جای خود برخوردهای امنیتی نیز سازنده است، به ویژه آنکه به خسارات جبران ناپذیری برای برخی از شهروندان جامعه انجامیده باشد.

خبرنگار: مریم ذوالفقاری منظری

 پایان/

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نام:
ایمیل:
* نظر: